#معرفے ڪتاب📚
#ڪتاب خوانے
برایم از عرفات بگو ملیحه، از آن جلگه خشک و مواج، از ماسههاے نرم ڪه در میانه تپهاے سنگے محصور است. از مشعر و مِنے. از وقوف در این سه ایستگاهے ڪه در دل صحرایند و هیچ ندارند.
یادت هست چقدر من و تو روےاین ڪلمه وقوف باهم ڪلنجار مےرفتیم؟! چقدر این ڪلمه را به استناد ڪتاب حدیث و روایت هجے ڪردیم؟...
تو از فلسفه وقوف در این سه وادے حرف مےزدے و من از آنچه در این سه مڪان قرار بود عایدمان شود.
و سرانجام هر دو به شباهت بےچون و چرایے ڪه این سه وادے با هم داشتند اذعان داشتیم. شبیه همانے بود ڪه در ڪتابها خوانده بودیم. تنگهاے به طول 25 ڪیلومتر ڪه سرانجام به درههاے مڪه مےپیوندد.
در مڪان این سه منزل هیچ نیست. هرچه هست در وقوف در این سه منزل است. پس اصل سه مڪان نیست، سه وقوف است. سه وقوف در سه معنا. وقوف اول در عرفات ڪه سخن از شناخت است؛ از علم. وقوف دوم در مشعر ڪه اشاره به شعور دارد؛ به فهم آدمے. و سرانجام وقوف سوم در مِنے ڪه صحبت از عشق مےکند، از ایمان. وای ملیحه عزیز و خوبم!
قرارمان این بود ڪه حجِ معنا کنیم نه حج مناسڪ.
قرارمان این بود ڪه با دست خالے برویم و با چمدان خالے برگردیم. بےسوغات و بیےڪالا. قرارمون این بود ڪه حج را منزل به منزل فهم کنیم، درڪ ڪنیم و تاریکے وجودمان را از طلیعهاش نورانے سازیم...»
#شهید_عباس_بابایے
#آشیانه_براوح
#جواد_افهمے✍