eitaa logo
🇵🇸『منٺظࢪان‌ظھوࢪ...!‌』
1.2هزار دنبال‌کننده
12هزار عکس
2.6هزار ویدیو
76 فایل
⸤ ﷽ ⸣ خوشـابھ‌حال‌آنان‌ڪـھ‌دࢪڪلـاس‌انتظـاࢪحتۍ یڪ‌جمـعه‌هم‌غـیبټ‌نداࢪند!🎈
مشاهده در ایتا
دانلود
-خب راست میگم، هر دختری آرزو داره لباس عروس بپوشه. سرش رو به سرم تکیه داد. -لباس عروس بهونه‌ست، هر دختری دوست داره خوشبخت باشه و من مطمئنم با این سفر قبل از شروع زندگیمون کنار تو خوشبخت‌ترینم. با انگشتش به نوک بینیم ضربه زد. -فیلسوف کوچولو مطمئنی پشیمون نمیشی که چرا یه لباس پفی و تورتوری نپوشیدی؟ - بله مطمئنم. بچه بودم لباس عروس پوشیدم دیگه برام عقده نمیشه خیالت راحت، تازه عکس هم دارم فقط جای تو خالیه تو عکس. از ته دل خندید و من دستهام رو حلقه کردم دور بازوش و سرم رو تکیه دادم به شونهش. -خوابت گرفت؟ نفس عمیقی کشیدم و این هوا عطر بهشت داشت. -نه. دارم فکر میکنم عطیه قراره چه ریختی خونهم رو بچینه، هر چند هر جور چیده باشه سر خونه‌ی خودش تلافی میکنم. -رسیدیم یکی دو روز استراحت کن بعد خودم کمکت میکنم هر جور خواستی خونه‌ت رو بچینی. غرق خوشی شدم از حرفش و طعم زندگی مشترک رو از حالا داشتم میچشیدم. - قول دادی ها، باز دو روز دیگه نیای خونه بگی خانوم نهار بده خسته‌م؛خانوم شام بده خسته‌م و خانوم حال ندارم فوتبال داره. دستش رو گرفت جلوی دهنش، از خنده شون‌ههاش لرزید که گفتم: -هر چند که همچین هم وسایل سنگینی ندارم جابه‌جا کنم، مبل رو که حذف کردی؛ سرویس تخت خواب هم که نذاشتی بخرم. خندهش رو جمع کرد. -آخه خونه‌ی نقلی ما مبل میخواد چیکار عزیزم؟ زمین خدا مگه چشه؟ بعدش هم این همه آدم روی زمین میخوابن ما هم مثل اونها، حالا تو روی زمین خوابت نمیبره؟ -تو کنارم باشی و بغلم کنی من روی سنگ هم میخوابم. زد زیر خنده و من از جمله‌ای که بیپروا گفته بودم گونه‌هام گل انداخت و خجالت‌زده گفتم: - ببخشید، نخند دیگه. با جمع کردن لبهاش توی دهنش سعی کرد نخنده. ✍🏻میم. علی زاده