eitaa logo
شمس (ساقی)
499 دنبال‌کننده
190 عکس
8 ویدیو
2 فایل
کسی که غرق خدا شد جزای اوست بهشت نه آن که دل به عبـادت، به شوق حـور دهد شمس (ساقی) کانال‌ آموزش عروض و قافیه و... 🆔 @arozghafie 🆔 @shams400
مشاهده در ایتا
دانلود
کــوریم ولی طالب سرچشمه‌ی نوریم خودباختـه اما همگی کــوه غـــروریم ‌یک هفته ریـاکـاری و دزدی و چپــاول هر جمعه فقط منتظر وقت ظهــوریم سید محمدرضا شمس (ساقی) 1398 eitaa.com/shamssaghi
دیگر نمی‌گیری چرا از من نشان ای دوست؟! شاید که افتادم ز چشمت ناگهان ای دوست! گم می‌شوم آخر شبی ، از پیش چشمانت... تا کس نگیرد بعد ازین از من نشان ای دوست مانند گنجشکی رها ، از دام این دنیا ـ پر می‌زنم آخر به سوی آسمان ای دوست مثل ستاره می‌روم سوسو زنان در شب پنهان شوم تا در میان کهکشان ای دوست یا می‌روم در کوه و صحرا و بیابان ها یا می‌روم در دشت های بیکران ای دوست یا می‌روم در جنگل انبوهِ تنهایی ـ تا گم شوم از چشم های دشمنان ای دوست یا می‌شوم چون قطره‌ی باران دشتستان یا می‌شوم مانند یک رنگین کمان ای دوست یا می‌کنم چون جغد در ویرانه‌ای مسکن یا می‌روم از این مکان تا لامکان ای دوست یا می‌شوم کُشته به تیر خشم صیادی دور از همه چون مرغکی بی آشیان ای دوست یا می‌زنم آتش به جانم تا شوم آزاد... چون دودهای شعله‌ی آتشفشان ای دوست یا می‌کنم دٍق عاقبت از غصه و اندوه یا می‌کشم سر ساغری از شوکران ای دوست دنیا ندارد ارزش ماندن که عمری را با غم کنم سر در میان کاروان ای دوست خالی کنم از زیر بار این جهان ، شانه... زیرا شدم بر شانه ها بار گران ای دوست طی شد تمام عمر، در ناکامی و حسرت شاید که گردم بعدٍ رفتن کامران ای دوست مرده پرستان را نباشد چشم آسایش بر لشکر امیدوار زندگان، ای دوست شد شایگان چون قافیه هرگز مکن عیبم چون واقفم در شعرِ تر بر شایگان ای دوست (ساقی) در این دنیا اگرچه بی سرانجامیم آنکو که رفت از این جهان شد جاودان ای دوست از من مشو دلگیر اگر که حرف دل گفتم «من دوست دارم حرف دل را بر زبان ای دوست» ۱ سید محمدرضا شمس (ساقی) 1399/05/05 eitaa.com/shamssaghi ۱ـ استاد بهمنی
(اَللّٰهْمّ عَجـّـِـل لِوَلٖیّكَ الْفـَــرَج) آید آن روزی که آید مونس جان غم مخور آنکه حق فرمودہ در آیات قرآن غم مخور کربلا را دست ظلم و کفر و ایمان زد رقم دین حق احیا شد از خون شهیدان غم مخور گرچه خون‌ها گشت جاری در زمین نینوا شهسوار منتقم آید به جولان غم مخور تا بگیرد انتقام از قاتلین کربلا... مَهدی موعود می‌آید به میدان غم مخور گرچه اکنون موج کفر و فتنه طغیان کرده است کشتی ایمان ندارد بیم طوفان غم مخور کاخ ظلم اغنیا ، گر سر کشیده تا فلک بارها این کاخ ‌ها گردیدہ ویران غم مخور کفر اگرچه ریشه کرده در میان مسلمین خشک گردد ریشه‌های کفر و عصیان غم مخور آن طبیب دل، رسد روزی ز راه انتظار تا نهد مرهم به دل‌های پریشان غم مخور گشته صحرای مغیلان، عالم از هجرش اگر با گل رویش شود عالم گلستان غم مخور ماہ رویش گرچه پنهان است پشت ابر غم تا همیشه کی شود از دیدہ پنهان غم مخور تا زدم فالی به دیوان لسان الغیب گفت: «یوسف گمگشته باز آید به کنعان غم مخور» می‌کند روزی به شمشیر عدالت در جهان نامسلمان را مجزا ـ از مسلمان غم مخور (ساقیا) گر دردمند از هجر رویش گشته‌ایم دردها را می‌کند یک روز، درمان غم مخور سید محمدرضا شمس (ساقی) 1388 eitaa.com/shamssaghi
رحلت حضرت رسول (ص) خاموش شده شمع شبستان نبی اِنس و مَلک‌اند جمله گریان نبی زین ماتم جانسوز روا باشد اگر پایان جهان شود ، ز پایان نبی سید محمدرضا شمس (ساقی) ارکان فلک ، گسست از داغ نبی آیینه‌ی جان شکست از داغ نبی زین ماتم جانسوز، علی شیر خدا کوبید به سر، دو دست از داغ نبی سید محمدرضا شمس (ساقی) از داغ نبی ، قامت مولا خم شد قلب بشریت از اَلَم ، در غم شد در بیست و هشتم صفر ناهنگام هنگامه‌ی اشک و گریه و ماتم شد سید محمدرضا شمس (ساقی) eitaa.com/shamssaghi
رحلت حضرت رسول (ص) لشکر اسلام را ، ماتم گرفت بغض راه سینه را محکم گرفت ابرِ غم ، گویی ز چشم آسمان می‌چکد با ناله و آه و فغان خاتم دین، پادشاه انبیا (ص) رخت می‌بندد از این دار فنا آیه ی « انا الیه راجعون »... می‌شود معنا به لوح یسطرون برترین مخلوق خالق ، ناگهان میرود با قلب خونین از جهان از نهاد غافلان بینوا... که ندانستند قدر مصطفا ـ ناله ی «یا لَیتنا کُنت مَعک» می‌رود از سینه تا اوج فلک گرچه با او دشمنی‌ها کرده‌اند خارزار جهل را ، پروَرده‌اند‌ ساحرش خواندند از نابخردی غافل از اسرار حیّ سرمدی هر طرف بانگ عزا آید به گوش هست واویلا و فریاد و خروش خیمه زد غم در بلاد مسلمین شعله می‌خیزد ز ذرات زمین خلق بر تن می‌کند رخت سیاه می‌گدازد سینه ها را ، سوزِ آه بلبل از دوری گل گشته خموش گلشن از باد خزان شد زردپوش جغدِ غم بنشست بر بام جهان ناله ی شومش رسد بر آسمان عرش تا فرش جهان را غم گرفت زین مصیبت ، عالمی ماتم گرفت‌ ‌(ساقی) مِحنت ، ز جام شوکران ریخت در کام نبوت(ص) ناگهان شوکرانی که نبی را ، شهد بود سرکشید و لحظه‌ای دیگر نبود‌ سید محمدرضا شمس (ساقی) 1397 eitaa.com/shamssaghi
ای دریغا...! روح ختم المرسلین کرد رجعت سوی فردوس برین عالَم ِ اسلام ، گشته داغ دار مسلمین را کرده خاکسترنشین بال و پر بگشود تا سوی خدا سید و سالار و ختم الانبیا حضرت زهرا شده ماتم نشین خم شده پشت امیر اتقیا مظلومترین خلق خدا را کشتند فرزند علی مرتضی را کشتند از بخل معاویه ی ملعون و پلید افسوس! امام مجتبی را کشتند آوخا ، دردا ، گُل گلزار باغ مصطفی(ص) مَظهر حُسن خداوندی ، امامِ مجتبی(ع) شد شهید زَهر ِکینِ همسری پست و پلید کآتشی زد زین مصیبت ، بر نهاد ماسوا ریخت تا زهر جفا مأمون دون در ساغرت از شرار کینه ؛ آتش زد به نخل پیکرت گرد ظلمت ، بر فراز آسمان پیچیده است از همان دم که عبایت را کشیدی بر سرت ‌ ‌سید محمدرضا شمس (ساقی) @shamssaghi
بسم الله الرحمن الرحیم یا سَیّدُ یا سَیّدُ یا صَمَدُ یا مَنْ لَهُ الْمُسْتَنَدُ اِجْعَلْ لی فَرَجاً وَ مَخْرَجاً مَمّا اَنا فیهِ وَاکْفِنی فِیهِ وَ اَعُوذُ بِکَ بِسْمِ اللهِ التّامّاتِ یا اَللهُ یا اَللهُ یا اَللهُ یا رَحْمنُ یا رَحْمنُ یا رَحیمُ یا خالِقُ یا رازِقُ یا بارِیُ یا اَوَّلُ یا آخِرُ یا ظاهِرُ یا باطِنُ یا مالِکُ یا قادِرُ یا واهِبُ یا وَهّابُ یا تَوّابُ یا حَکیمُ یا سَمیعُ یا بَصیرُ یا غَفورُ یا رَحیمُ یا غافِرُ یا شَکُورُ یا عالِمُ یا عادِلُ یا کَریمُ یا رَحیمُ یا وَدودُ یا غَفورُ یا رَؤفُ یا وِتْرُ یا مُغیثُ یا مُجیبُ یا حَبیبُ یا مُنیبُ یا رَقیبُ یا مَعیدُ یا حافِظُ یا قابِضُ یا حَیُّ یا مُعینُ یا مُبینُ یا جَلیلُ یا جَمیلُ یا کَفیلُ یا وَکیلُ یا دَلیلُ یا حَیُّ یا قَیّومُ یا جَبّارُ یا غَفّارُ یا حَنّانُ یا مَنّانُ یا دَیّانُ یا غُفْرانُ یا بُرْهانُ یا سُبْحانُ یا مُسْتَعانُ یا سُلْطانُ یا اَمینُ یا مُؤمِنُ یا مُتَکَبّ‍ِرُ یا شَکُورُ یا عَزیزُ یا عَلیُّ یا ‍وَفِیُّ یا قَویُّ یا غَنیُّ یا مُحِقُّ یا اَمینُ. (آمین یا رب العالمين) ماه ربیــع الاول آمد چون بهــاران یارب بده پاداش و مزد سوگواران صحت، سلامت ، تندرستی مداوم با سربلنــدی ، در مسیر روزگــاران سید محمدرضا شمس (ساقی) @shamssaghi التماس دعا
مژده ای‌دوست! که ماه غم و ماتم طی شد ماه غم‌بار صفر، بعد مُحرّم طی شد شد حلول مَه نو، ماه ربیعِ اول ماه دلخون شدن حضرت خاتم طی شد ماه جانبازی و شوریدگی و شیدایی ماه اندوه خداوند معظّم طی شد ماه سقای علمدار شکسته پر و بال که شد از زین به زمین قامت او خم طی شد ماه هفتاد و دو پروانه‌ی آغشته به خون گِرد سالار شهیدان مُحرّم طی شد ماه قرآن به سر نیزه تلاوت کردن که نخوانده‌ست کسی در همه عالم طی شد ماه جاری شدن خون خدا ، ثارالله خونبهایی خداوند مکرّم طی شد ماه آوارگی آل علی (ع) در رهِ شام که به لب آمده جان، از ستم و غم طی شد ماه بیداد یزید و عمَر و ابن زیاد که جهیدند به غرقاب جهنم طی شد ماه سنگین‌دلی شِمر و سَنان و خولی آن سه بی‌رحم و سه ملعون مجسّم طی شد بس‌که غم دید رسول از صفر و ماه حرام مژده‌اش باد که غم‌های دمادم طی شد (ساقیا)! ماه ربیع است، بده جام مراد که دگر، ماه غم و غصه و ماتم طی شد. سید محمدرضا شمس (ساقی) 1382 @shamssaghi
"السلام عليك يا اباصالح المهدی" صنما چهره ی گلروی تو دیدن دارد گلِ صد برگِ گلستان تو چیدن دارد تپش ثانیه‌ها برده قرار از دل اگر نبض عشق‌است که در سینه تپیدن دارد ز همه دست کشیدم که تو باشی همه‌ام با تو بودن ز همه ، دست کشیدن دارد دال گردیده اگر که الف ِ قامت من بار سنگین فراق است ؛ خمیدن دارد گر نشستم به ره آمدنت در همه عمر دل به آغوش تنت شوق رسیدن دارد نغمه‌ی جامه‌دران میرسد از دور به‌گوش لحظه‌ی دیدن تو ، جامه دریدن دارد شهد روی تو مرا قوتِ تن و قوّت جان شهد دیدارِ جمال تو ، چشیدن دارد مرغ دل در قفس سینه به تنگ آمده چون به هوای تو ـ به سر ، شوقِ پریدن دارد (ساقیا) هر که بگیرد ز کفت جام وصال کی دگر میل می و ـ باده کشیدن دارد . سید محمدرضا شمس (ساقی) 1380 eitaa.com/shamssaghi
"تبـــر" افتــاده بـر جـــان "اقــاقـی" ا࿐❈❁࿐✿✿࿐❈❁࿐ا نمــی‌دانـــم بگـــریــم یـــا بخنــــدم؟ که درمــاندم میــان شــادی و غــــم بـه یـــارانـه شـوم دلخـوش خـــدایا کنـــم یـا بـا گــــرانــی‌هــا ، مــــدارا؟ بـــه اســـم بــــرقــــــراری تعــــــادل شــــده دارایــــی ملــت ، چپــــــاول گــرانــی گرچـه بـاشد گــاه و بیگــاه گــرانــی‌هـــای اصلــی هسـت در راه بـه چنــدرغـــاز یــــارانـــه کـه دادند ســـواره بــــاز بــــر اسـب مـــــرادند چهـــل سـال‌است با تـوجیــه واهـی شده ایـــران‌زمیـن ، غـــرق تبـــاهـی چهـــل سال‌است دستِ شـوم دولـت بـــوَد بــا حقّــــه‌هــا در جیــب ملـت اگرچــه رفتــه مــــال مــا بـه یغمـــا نــه اهـــل اغتـشاشــیم و نــه بلـــوا فقــط گوییــم، از وضــــع کنـــونــی ز اوضــــاع گـــــرانــــی و زبــــونــی به وقت جنـگ ، ما از خـود گذشتـیم ولـی امــروزه ، خـود نـابـود گشتـیم نـدانســتــیم فـــرق دوغ و دوشــاب سـراب محــض را دیــدیـم چـون آب شعــــــار انقــــــلاب ، از اول کــــــار عـــدالـت بـود ، نـه این وضع غمبـــار چـــرا که از هـــدف‌هـا دور گشـتـیم؟ گــرفتــــار شــبی دیجـــور گشـتـیم؟ چــرا کـه اختـــلاس و رانـت‌خــواری نشــانـده ملـت مــا را بـــه خـــواری؟ چـه کس مسـؤول این بیــداد باشد؟ چــــــرا دزد ِ وطـــــــن ، آزاد باشد؟ کـه پاسخگــو بـوَد اکنــون بـه ملت؟ کـه می‌فهمــد غــم و رنــج و مذلت؟ تــلاش از مــا ولـی حـاصــل ندیدیم بــه زیــر بــــار غفلــت‌هـا خمیـــدیم نصیـب مـا بــوَد افسـوس و حسرت قــریـن گشـتـیم بـا رنـــج و مــذلـت رفـــاه اکنـــون ، از آنِ دیگـــران شـد نصیـب مــا غـــم و آه و فغــــان شـد مـُــرفـَـــه درد ِ مسکیـــن را نفهمــــد ســر ِ بــر خشـت‌بــالیـــن را نفهمــــد گـــرســـنـه‌حــالــی مـــا را نـــدانــــد کتــــاب غصـــه‌ی مــا را نخـــوانــــد بـوَد سرگرم عیش و نـوش و مسـتی به دور از قیــل و قـــال مُلکِ هسـتی بیـــا ای همـــوطـن! هشــیار گــردیم ازین خــواب فنـــا ، بیــــدار گــردیم که تا خـوابیـم مـال ما به یغــماست چهــل سـال گذشــته نیـز گـویـاست بـرفتــیم از همـان روزی که در صـف رفــــاه خــویـش را ، دادیـــم از کـف بـزن ای همـوطـن! بـَرهـم تو صـف را بـه خـود آی و ببــین : عمـــر تـلف را که جز فقر و نداری چیست؟ حاصل به غیر از آه و زاری چیست؟ حاصل نــدارد روضـه‌خـوانی هیچ جز غـــم نگــــردد ذره‌ای از غصــــه‌هـــا کــــم سکـــوت مــا بـــوَد یعنـی: رضــایـت بــه اوضـــاع کنــــونــی و جنـــایـت اگـر داری رضــایـت بـاش خــامـوش نمــا با صــبر بر این رنــج، سـرپـوش بِــده گــردن، بـه تیـــغ ایـن گـــرانــی نشـان دِه! در تقــــابـــل ، نــاتــوانــی که هر قومی مُحـِـقِ فعـل خویش‌اند اگر سرخـوش، وَ یـا که دل‌پـریش‌اند نبـــین کـه عـــده‌ای پــا در رکـــابنــد کـه ایشان دور از رنـــج و عـــذابنــد کسی که جیب او خالی چو ما نیست کسی که غــرق بدحالی چو‌ ما نیست کسی کـه خـــانـــه‌اش آبــــاد بـــاشد ز رنــــج و غصــــه‌هـــا ، آزاد بـــاشد نفهمــــد غصـــه‌ی بیچـــــارگـــــان را نـــــدارد درک ِ رنـــــج کـــــــاروان را بساطش بی‌گمان، پـر از طعــام است کجــا آگــاه ، از حــال عــــوام است؟! نــدارد غصـــه و کِیفــش بــوَد کــوک نمـــی‌فهمــــد گــــرفتـــــاری مفـــلوک خـدا داند که دینـــداری چنـین نیست مسلمــانی که می‌گوینــد، ایـن نیست! چگــونه سر شـود بـا ایـن ریـاضــات؟ نگوییــد اغتـشاش است اعتــراضـات اگـــر تبعیــض ، در کشــور نمــی‌بـــود اگـــر کــه دزد ، سرلشکـــر نمــی‌بـــود اگـــر بــرخــورد می‌شــد بــا گنهکـــار اگـــر بودیم بــا هـم یـــار و غمخـــوار چه کس با دشمنــان همدست می‌شد؟ چه کس اغفـــال هر بد مست می‌شد؟ اگـــر که پـــای‌بنـــــد ایــن نظـــامیــم مـُــریـــد رهبـــــر و اهــــل مـَــرامیــم بیــاب این نکتــه را از شعر (سـاقـی) "تبــــر" افتـــاده بــر جــان "اقــاقـی" بیــا و ایـــن تبـــر ، از ریشـه بــــردار گلســتان را بــه تیـــغ غـــم ، میـــازار کــه مــا گــل‌هــای بـــاغ انقــــلابیــم ولی پــژمـــرده از رنــج و عـــذابیــم. سید محمدرضا شمس (ساقی) 1401/02/24 eitaa.com/shamssaghi