#نمـــاز
میتراود نور ایمان از رخ ِ اهل نماز...
با صداقت با خدا چون میکند راز و نیاز
صید گوهر میکند انسان به هنگام سجود
غرق در بحر الهی، گر که گردد در نماز
از پلیدی میکند دوری دلی که شد عجین
با نماز، البته از شیطان کند گر احتراز
آنکه دل بندد به ذات حقتعالی، هیچگاه
دل نبندد بر جهان و ، میکند دوری ز آز
چون به «ایّاكَ» رسیدی کن «صراطَ المستقیم»
«استعانت» از خدایت ؛ عاری از شیب و فراز
چون به سجده میروی با معرفت در نزد حق
سجدهگاهت میشود همسنگِ کعبه در حجاز
مشکلاتت را توانی حل کنی با دست خود
میشوی حتی برای غیر خود هم چاره ساز
نور ایمان ، چون که میتابد درون سینهای
روشنی گیرد چو خورشیدی که باشد در فراز
چونکه «تاج بندگی» را ، میگذاری بر سرت
کی شود غیر از خدا دستت بسوی کس دراز
چون ستون دین نماز و أفضلُ الأعمالِ ماست
پرچم حق است بر هر مسجدی ، در اهتزاز
خم کنی چون سر به درگاه الهی در رکوع
روز محشر میشوی در نزد خالق، سرفراز
باش هشیار و مشو غرّه درین دنیا به خود
بی نمازی را که دیدی ، بر نماز خود مناز
از هوای نفس اگر خالی نباشد سینهات
سجده هایت در بر ایزد ندارد امتیاز
(ساقیا) کن سجده بر درگاه ایزد با خلوص
با بُراق معرفت، تا عرش رحمانی بتاز
سید محمدرضا شمس (ساقی)
1402/02/09
#شمس_ساقی
eitaa.com/shamssaghi
(رستگاری)
اصول بندگی را گر که خواهی
بنهْ سر را ، به درگاه الاهی
"نماز" آیینهی انسان نماییاست
ستون دین و معیار خداییاست
عیار آدمیت ، در "نماز" است
طلای خالص راز و نیاز است
بوَد از "افضلالاعمالِ" انسان
به فرمان خدای حیّ سبحان
چو سر بر سجدهی حق میگذاری
بخواه از درگه حق ، رستگاری
که رمز رستگاری نفس پاک است
نه تنها سر نهادن روی خاک است
اگر دیدی کسی باشد گرفتار
ندارد رنگ سرخی را به رخسار
به قدر وسع خود او را مدد کن
عبادت ، اینچنین بهر احد کن
که چون خوبی کنی خوبی ببینی
بدی کردی اگر ، جز آن نبینی
اگر حق ضعیفی گشت پامال
شود جبران بدون شک به هر حال
به هر دستی که داده از همان دست
بگیرد هر که هر دستی که دادهست
عبادت در صراط مستقیم است
که معیار خداوند کریم است
خدا را چون پرستی مهربان باش
مبرّا ، از بدی با دیگران باش
فروتن باش و دل از خود میازار
مباد از فرط مغروری شوی خوار
که تاک از سر به زیری بارور شد
ولی سرو از بلندی ، بی ثمر شد
طریق بندگی ، انسان مداریست
بجز این هرچه باشد شرمساریست
طلای قلب چونکه بیعیار است
به نزد گوهری ، بی اعتبار است
خدایا (ساقی) گم کرده ره ، را
هدایت کن به راه صدق و تقوا
مبادا دل کند خوش بر عبادت
بری باشد ولیکن ، از صداقت .
سید محمدرضا شمس (ساقی)
#شمس_ساقی
@shamssaghi
#ماه_عشق
ماهی که درآن عشق ، به نــام ما شد
تقـدیـر و قضای حـق، به کــام ما شد
ساقیِ ازل ریخت به ساغــر مِی نـاب
یک جـرعـه ی آن شرب مــدام ما شد
سید محمدرضا شمس (ساقی)
#شمس_ساقی
@shamssaghi
#سفال_و_گهر
دریغا که برخی ادبپیشگان
ادب را بها مختصر میدهند
فسوسا که سوداگران سخن...
سخن را به هر پیلهور میدهند
سوی جمعه بازارِ سودا گری...
پیِ سود خود نعره سر میدهند
پیِ نفع بیگانه ، چون بردگان
به آزادهمَردم ، ضرر میدهند
به دکّان شعر و ادب ، بی ادب
بهای خس و خار ، زر میدهند
ز تبلیغ کذب و ز تشویق هزل
گهر هدیه ، بر بَدگهر میدهند
هرآن کس که کمتر بود رای او
به او رأی خود بیشتر میدهند
تنزل ، به اهل هنر داده لیک
ترقی به هر بیهنر میدهند
به نام هنر ، بر زیانِ بشر...
بصد شور و شر تن به شر میدهند
بسی پند های پدر گونه را...
به تأیید هر بی پدر میدهند
ز مضمونِ شیرینتر از انگبین
همانا که خرما به خر میدهند
به پالانِ خرمردهی پیزُری...
بسی پیزر از خشک و تر میدهند
اگر حق شناسند ، این باطلان...
چرا حرف حق را هدر میدهند
چناناست این مَسلک ضدّ حق
که حق علی ، بر عمَر میدهند
به پندار (ساقی) که این جاهلان
به نادانی خود ، نظر میدهند .
سید محمدرضا شمس (ساقی)
#شمس_ساقی
eitaa.com/shamssaghi
#تزویر
تزویر ، صورتیست که آن را وقار نیست
داغیست بر جبین که برآن اعتبار نیست
اغفال برگ و بار درختان ، مشو به دهر
آفت اگر به ریشه زند ، غیر خار نیست.
سید محمدرضا شمس (ساقی)
#شمس_ساقی
eitaa.com/shamssaghi
(مینالم)
از این مَردم فریبانِ خدانشناس، مینالم
که با نام خدا خوردند حقالناس مینالم
از آنکه سفرهاش رنگین شده از خون محرومان
ولیکن با خودش، ما را کند مقیاس مینالم
دلم خون است از آدمنما میمون خوشرقصی
که دم از حق زند؛ از دست این نسناس مینالم
ازین اهریمنانی که به جلد آدمی رفتند
ازین دیوانِ اهریمنتر از خناس مینالم
تنم در آسیای زندگانی، بی رمق گشته...
که مثل گندمی در چنبر دستاس مینالم
چو عمری صادقانه در مسیر عمر کوشیدم
از آن کس که ندارد حرمتم را پاس مینالم
چنان زخمی به دل دارم ازین افراد بی وجدان
که گویی نیش خوردم نیمهشب از ساس مینالم
شکسته، قامتم چون خطّ نستعلیق و دیوانی
که مانند قلم، بر صفحهی قِرطاس۱ مینالم
گهی نالم به حال مردم قربانی تاریخ
نظیر ژاک رنه و دانتون و باراس۲ مینالم
شدم گاهی چو ژان والژان و ماریوس و کوزت۳ نالان
و گاهی هم به حال شخص آنجوراس۴ مینالم
هزاران بار مُردم از غم، اما زنده گردیدم
ز دست معجزات حضرت الیاس۵ مینالم
چو عیسیٰ میکشم پَر عاقبت بر آسمان روزی
که من از فتنهی یاران باراباس۶ مینالم
فشارم گاه پایین است و گاهی میرود بالا
ولی هرگاه میبینم به دستی جاس۷ مینالم
اگرچه دائماً کوشیدهام در زندگی اما...
ندارم چون که دیگر طاقت پرگاس۸ مینالم
نمینالم از آن که : میکشد فریاد بیداری
ولی از آنکه خواباست و کشد خرناس مینالم
جهالت ریشه کرده، ایدریغا بین این مردم
از این انسان تیپاخوردهی فرناس۹ مینالم
به می خو کردهام ناچار اگر از غصه و ماتم
ولی چون از سر انسان بَرد احساس مینالم
اگرچه عالم مستی خوشاست اما از آن روزی
که انسان را کند ولگرد و آس و پاس مینالم
نمینالم ز دست (ساقی) و جامِ مِی و مستی
از آن که داد بر دستان من گیلاس مینالم .
سید محمدرضا شمس (ساقی)
#شمس_ساقی
eitaa.com/shamssaghi
۱ـ قرطاس : کاغذ
۲ـ ژاک رنه و دانتون : دو تن از انقلابیون فرانسه که اعدام شدند.
۳ـ ژان والژان و ماریوس و کوزت : شخصیتهای داستان بینوایان که سرانجام ماریوس، جوان انقلابی با کوزت ازدواج کرد.
۴ـ آنجوراس : رهبر قیام پاریس که اعدام شد.
۵ـ الیاس : پیامیری که مردگان را زنده میکرد.
۶ـ باراباس : کسی که حضرت عیسی را به جای او به صلیب کشیدند.
۷ـ جاس : نبضگیر
۸ـ پرگاس : تلاش و کوشش
۹ـ فرناس : خوبآلود و نادان