💠 نیاز به مغفرت الهی در همه عالم هستی
🔹 گفتارهایی درباره دعای کمیل از استاد حسینی شاهرودی ـ بخش چهارم
🔹 شرحی بر عبارت: اللهم لااجد لذنوبی غافراً و لا لقبائحی ساتراً و لا لشئ من عملی القبیح بالحسن مبدلاً غیرک
📝 انسان، نهفقط انسان که در جهان طبیعت است، بلکه ماسوی الله و تمام موجودات از حیث ذات و نفس و هویت خود عین فقر هستند. وقتی عین فقر باشد، عین نقص است. وقتی عین نقص باشد، نماز هم که میخواند ناقص است. نمازِ انسان، هر انسانی که باشد، از حیثیت هویتی که او این فرد است ـ نه خداست ـ از این جهت هرکسی که هر کاری میکند، بوی خود را دارد. در نتیجه نقص خواهد بود.
📝 وقتی که نقص باشد، باید بگوید خدایا! اینها را تو نادیده بگیر که از دست ما هم کاری بر نمیآید. یعنی اینگونه نیست که اگر مثلاً کسی به فنا که برسد، بگوید هر کاری که ما انجام دادیم، خدا انجام داده و هر کاری که خدا انجام بدهد، ما انجام دادیم. این نقص همهجا هست، نه اینکه کسی به فنا برسد. همینجا هم اگر دو گروه با هم میجنگند، کسی که دیگری را میکشد؛ «فلم تقتلوهم ولکن الله قتلهم»؛ چه بداند و چه نداند. آنچه قرار است در مراتب تقرب به خدای متعال اتفاق بیفتد، فهم این فاعلیت خدای متعال است، درک فقر و ناچیزی خودمان و غنای خدای متعال است.
📝 بنابراین هر کسی هر کاری که میکند، جا دارد که گریه کند و بگوید خدایا! این چه کاری بود که ما کردیم! این چه نمازی بود که ما خواندیم! این نمازِ آدمِ معمولی باشد، در حد خودش گریه دارد و اگر نماز انبیا و اولیا باشد، آنهم در حد خودشان گریه دارد. به تعبیر دیگر، هرکس مقام و منزلتی دارد که میخواهد از آن ارتقا پیدا کند. عبادتی که در آن منزلت انجام میدهد، نقص دارد، چون به اندازه آن منزلتی است که در آن قرار گرفته. بنابراین میگوید خدایا! تو این نماز را یا بپوشان و نادیده بگیر؛ «شتر دیدی، ندیدی» و اگر مثلاً امکانپذیر نیست، آن را تغییر بده و تبدیل کن، یعنی قاعده اذهاب.
📝 این حرف را تا چه زمانی میتواند بگوید؟ فرض کنید به قرب او ادنی رفته. آیا بالاتر از آن خبری نیست؟ آنجا تازه اول راه است. آنجا جای گرم شدن اهل نهایت است. اصلاً کار حضرت خاتم انبیا صلی الله علیه و آله و سلم در مقام قرب او ادنی و بعد از آن است. طبعاً آنجا هم هر کاری که انجام داده، چه در دنیا باشد، چه در آخرت و چه در بهشت رضوان، میگوید خدایا! این کاری که من انجام دادم، از آن حیثی که به من استناد دارد، که استناد هم دارد، [نقص است]. همهی فاعلها کاری که انجام میدهند، از جهتی به خودشان مستند است و از جهتی هم به خدای متعال مستند است. از این جهتی که به انسان مستند است، پیامبر هم باشد، باید استغفار کند، خاتم پیامبران هم باشد، باید استغفار کند. این تا کی ادامه دارد؟ ختم ندارد، چون مراتب و مقامات ختم ندارد.
📝 این از یک جهت است که انبیا و اولیا که دعا میکنند، برای خود دعا میکنند و این تقاضا را دارند. شرح و توضیح دیگری دارد که انبیا و اولیا وقتی که دعا میکنند، برای خود و لوازم وجود خود دعا میکنند. این خلقی که به جان هم افتادند، غریبه نیستند. اینها وجهی از وجوه خاتم انبیا و امیرالمؤمنین هستند. همه به این مبدأ و منبع میرسند، برخی بالاصاله و برخی بالتبع.
📝 در این صورت، جایگاه خلق خدا نسبت به پیامبر و امیرالمؤمنین، بیشتر از جایگاه خانواده و جایگاه فرزندان در دنیاست. در دنیا اگر فرزندان در جایی نامیزان بودند، اوقاتمان تلخ میشود و میگوییم برو دیگر نبینمت ولو اینکه ممکن است بعد پشیمان هم بشویم. اما آیا شده هیچوقت به چشمهایمان بگوییم برو دیگر نبینمت و آن را دور بیندازیم! امکانپذیر نیست. اگر دستمان املاء را غلط نوشت، آیا آن را تنبیه میکنیم؟ اگر کسی تنبیه کند هم حکایت دارد که نمیفهمد که چه نسبتی با او دارد.
📝 بنابراین انبیا و اولیا مخصوصاً خاتم انبیا و خاتم اولیا صلی الله علیه و آله و سلم اگر به خاطر گناهان خلق اشک بریزند و خون ببارند و ستر، غفر، کفر، تبدیل، اذهاب و مانند آن را بهجد تقاضا کنند، بازهم کم است. بهخاطر اینکه اینها در حکم اندام خاتم انبیا و خاتم اولیا علیهما الصلات و السلام هستند. بنابراین همانطور که آدمی از اندام خود عصبانی نمیشود و آن را دور نمیاندازد، یک احتمال (برای استغفار انبیا و اولیا) این است، ولی جمع آن این است که هر دو احتمال است.
کانال طهور
💠 حضرت زینب صلوات الله و سلامه علیها؛ انسان کامل در قامت یک زن
🔹 حضرت زینب صلوات الله و سلامه علیها امیرالمؤمنین مجسم است.
🔹 همچنانکه مردان خاندان پیامبر هیچگونه نقصی نداشتند، زنان خاندان پیامبر صلوات الله علیهم اجمعین هم هیچگونه نقصی نداشتند، یعنی قیافه، اندام، لباس، برخورد، گفتگو و تمامشان ضمن اینکه زنانه است، کامل است؛ چنانکه مردان خاندان پیامبر هم همینگونه هستند.
🔹 عظمت و جلال، منطق و محتوای کلام حضت زینب با خطبههای نهج البلاغه برابری میکند. آن فصاحت، سجاعت و بلاغت خاندان پیامبر در حضرت زینب سلام الله علیها تجلی پیدا کرده است.
🔹 حضرت زینب سلام الله علیها نهفقط زینت امیرالمؤمنین است، زینت خاتم ولایت است، انسان کامل است در قامت یک زن. یعنی اگر بخواهیم فرق بگذاریم بین حضرت زینب و حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها، ما توانایی آن را نداریم؛ یعنی ما نمیتوانیم یک کمالی را در حضرت فاطمه سلام الله علیها ببینیم که در حضرت زینب نباشد و اگر بخواهیم فرق بگذاریم بین حضرت زینب و حضرت فاطمه و امیرالمؤمنین، ما تواناییاش را نداریم؛ لا فرق بینک و بینهم الا انهم عبادک؛ اصلاً فرق گذاشتن بین حضرت زینب و خدا برای ما امکانپذیر نیست.
🔊 صوت و 📹 فیلم در ادامه🔽🔽
کانال طهور
@sharabetahour
07-07.mp3
1.31M
🔊 #صوت
💠 حضرت زینب صلوات الله و سلامه علیها؛ انسان کامل در قامت یک زن
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹 #فیلم
💠 حضرت زینب صلوات الله و سلامه علیها؛ انسان کامل در قامت یک زن
📝 بیت الاحزان در حسینیه طهور
💠 ویژهنامه ایام فاطمیه در پایگاه اطلاعرسانی طهور به نشانی زیر:
https://b2n.ir/s54405
کانال طهور
@sharabetahour
📝 بزرگترین ظلم به حضرت زهرا؛ محروم کردن انسانها از هدایت آن حضرت
🔊 صوت و 📹 فیلم در ادامه🔽🔽
کانال طهور
@sharabetahour
07-04.mp3
501.1K
🔊 #صوت
📝 بزرگترین ظلم به حضرت زهرا؛ محروم کردن انسانها از هدایت آن حضرت
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹 #فیلم
📝 بزرگترین ظلم به حضرت زهرا؛ محروم کردن انسانها از هدایت آن حضرت
📝 حضرت زهرا (سلام الله عليها)؛ چراغ راه مؤمنان تا روز قيامت
🗂 گفتاری از استاد حسینی شاهرودی
🗂 متن در ادامه🔽🔽
کانال طهور
@sharabetahour
📝 حضرت زهرا (سلام الله عليها)؛ چراغ راه مؤمنان تا روز قيامت
🗂 گفتاری از استاد حسینی شاهرودی
🔹 حقيقت وجود حضرت زهرا (سلام الله عليها) پوشيده و پنهان است؛ هم در تشريع و هم در تكوين. اين جهان طبيعت و كساني كه در جهان طبيعت محكوم به احكام طبيعي هستند، یعنی اكثريت قريب به اتفاق انسانها و قوای طبیعی، توانايي شناسايي حضرت زهرا (سلام الله عليها) را ندارند. كساني كه محكوم به احكام طبيعت هستند، توانايي فهم، درك، اتصال، لقاء و وصول به حضرت زهرا (سلام الله عليها) را ندارند.
🔹 اين حيثيت تكويني است. همين حيثيت تكويني در تشريع هم ظاهر شده. يعني همينجا و در جهان طبیعت نیز پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) كه سخنش عين حق و صدق و معیار حقانیت و صداقت هر وجود و موجود و گزارهای است، ـ نه اينكه محك زده شود تا معلوم شود كه صادق است يا نه، يعني هر سخن و هر حقيقت و واقعيتي را بايد محك بزنيم با سخن پيامبر تا ببينيم صادق است يا نه. ـ حضرت فرمود: سخط حضرت زهرا (سلام الله عليها) با سخط خدا برابر است، هم مفهموماً، هم مصداقاً و هم از حيثيت صدق، چنانكه رضاي آن حضرت هم همينگونه هست.
🔹 بر همين اساس ارتحال آن حضرت از دنيا، مضجع شريف آن حضرت، علوم ظاهری و باطنی آن حضرت، صحيفهي قدسی آن حضرت، بر همگان پوشیده و پنهان است. بلکه چيزی از حضرت كه خلق توانايي فهم و درك آن را داشته باشند، در اختيار انسانها نيست. با توجه به اين وضعيت تكويني و اين وضعيت ظاهري و تشريعي كه براي حضرت هست، با اينكه در شريعت و احكام تشريعي حضرت مثل بقيه امامان (عليهم الصلات و السلام) بلكه اتمّ و محيط بر آنها ميتوانست حكم تشريعي داشته باشد، احكام دين را بيان، وضع و اعتبار كند و مانند آن، ولي هيچ چيز ندارد.
🔹 در جاي ديگر گفته شد كه در قيامت هم حضرت مخفي و پوشيده است و همين تعبير ليلة القدر هم نشاندهندهي اين است كه ليله بودن نه في ذاته است، للاغيار «ليل» است و الا في ذاته «يوم» است و از هر يومي روشنتر و واضحتر است. اينها نشاندهندهي اين است كه ما نه فقط نبايد آنچه را كه از آن حضرت پوشيده و پنهان است، آشكار كنيم بلكه بايد بر پوشيدن آن حضرت و اخفاي كمالات و عظمت آن حضرت اصرار داشته باشيم. آنچه را كه ما بايد بگوييم اين است كه چرا اينگونه شده تا ديگران عيارشان آشكار بشود. اينكه پيامبر (صلي الله عليه و آله) يك دختر با اين عظمت دارد كه در همهي عالم هستي از زمين و آسمان مشابه آن پيدا نميشود، چرا بايد مخفي باشد؟
🔹 حداقل عوامل، معدات و مانند آن در اينگونه سؤالها و پاسخ دادن به آنها ممكن است كه اندكي عيارشان آشكار شود. در نتيجه اگر عزاداري هم براي حضرت بشود، بايد در عزاداري بر اين تكيه بشود كه دختر پيامبر چرا بايد مخفي باشد؟ چون مخفي بودن به اين خاطر است كه مخاطب يا توان فهم ندارد يا شرح صدر و سعهي صدر ندارد.
🔹 در جاي ديگري دربارهي ظهور و بروز حضرت زهرا (سلام الله عليها) هم در دنيا و هم در آخرت مطالبي گفته شد. همچنين دربارهي ام ابيها كه يكي از معاني آن باطن پيامبر است. ام بودن بهمعناي اصل، اساس، باطن و حقيقت است. او باطن پيامبر است. با رفتن پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) ظهور شريعت يعني آنچه كه بايد وضع شريعت بشود، حكم جديد بشود، ناسخ باشد و مانند اينها، همراه پيامبر رفت، يعني نبوت ختم شد. با ختم نبوت علي القاعده بايد باطن حضرت كه برابر با وجود حضرت است، نه اخص از وجود حضرت، اين هم بايد حضور نداشته باشد. بنابراين اگر مصلحت بسيار مهمي كه حاكم بر اين جهان هستي است، وجود نداشته باشد، آن 75 يا 95 روز جاي سؤال دارد كه چگونه حضرت در اينجا مانده است؟
🔹 آن مصلحت اتمّ هم اين است كه حضرت چراغ راه مؤمنان است تا روز قيامت. خطوط سياسي، ديني، مذهبي و فرقههاي مختلف كلامي و غيره را حضرت بايد با وجودشان تا روز قيامت روشن كنند، حق و باطلهايشان را عيان و آشكار كنند. تنها راه آنهم اين بود كه اين مدت كوتاه را همراه با ظلم ظالمان بهصورت مهجور و مكنون باقي بماند و الا با رفتن پيامبر، حضرت زهرا (سلام الله عليها) وجهي براي ماندن در اين جهان ندارند. وليّ و باطني ميتواند بماند كه وجه اخص باشد، نه وجه مساوي. اگر وجه اخص باشد، وقتي حضرت رفتند، يعني نبوت رفته، ولايت ميتواند باشد. اما وقتي كه برابر هست، همچنان كه عمر حضرت به پايان رسيده و بايد برود، به فتح مطلق رسيده است، هر چيزي كه مربوط به فتح مطلق است، بايد همراه آن فاتح مطلق از اين جهان برود. اين موارد استثنايي را اگر بگوييم بداي الهي است، حرف نادرستي نيست، يعني بر اساس قواعد، اين بايد بدا و از مواردي باشد كه مصلحت عظيمي وجود داشته كه برخي از پوشيدهها در علم مكنون الهي را آشكار كرده.
کانال طهور
📝 اصول و مبانی وحدت حوزه و دانشگاه
🗂 گفتاری از استاد حسینی شاهرودی
🔊 صوت در ادامه🔽🔽
کانال طهور
@sharabetahour
📝 اصول و مبانی وحدت حوزه و دانشگاه
🗂 گفتاری از استاد حسینی شاهرودی
🔹 وحدت حوزه و دانشگاه مبتنی بر برخی از اصول و مبانی است که باید طرفین اول آن را بپذیرند تا وحدت انجام شود:
1ـ دو طرف باید بپذیرند که علوم و اطلاعاتی که هر یک از دو طرف دارند، علوم و حجت الهی است که تکالیف الهی را بهدنبال دارد
2ـ طرفین باید بپذیرند که عمران و آبادی دنیا یعنی انسان و پیرامون انسان، یکی از اهداف آفرینش است. هر دو طرف باید توجه داشته باشند که هدف آنها از این علم باید این باشد که چگونه انسان کاملتر شود. باید بدانند که با این علم میخواهند به انسان خدمت کنند.
3ـ طرفین باید بپذیرند که جهانی که در آن زندگی میکنیم و از جمله اشیایی که موضوع علم ماست، تمام انسانها با تمام موضوعات مختلفی که در مقابل دارند و تمام این اشیاء و موجودات اولاً صاحب و مالکی دارند که آنها را آفریده است و میزان و جواز تصرف در آنها را بیان میکند و ثانیاً این موضوعاتی که موضوع علم ماست، تماماً هدف و غایتی دارند که اگر بهوسیله علم و عالم ـ چه حوزوی و چه دانشگاهی ـ در غیر آن مسیر قرار گیرند، قطعاً ضرر و زیان غیر قابل جبرانی بر آنها وارد خواهد شد.
4ـ طرفین باید بپذیرند و توجه داشته باشند که ضمن اینکه برای رسیدن به این کمال و تکمیل، اگرچه ابزار و راههای مختلفی وجود دارد که ممکن است برخی از آنها حوزوی و برخی دانشگاهی باشد، خطا در دریافت، فهم، ارایه و عمل در هر دو حوزه امکانپذیر هست. بر این اساس هیچکدام مجاز نیستند خود را حق مطلق و دیگری را مبرای از حقانیت بپندارند. همچنانکه اگر روشمند باشند، هر دو حجت هستند، اما در عین حجیت، این امکان و احتمال هست که هر دو خطا کنند.
🔹 اگر این چهار اصل پذیرفته نشود، صحبت کردن درباره وحدت معنا ندارد. بر این اساس معنای وحدت این نیست که علوم حوزوی در دانشگاه تدریس شود و بالعکس، بلکه حوزه و دانشگاه باید مانند اعضای یک پیکر برای رسیدن به مبانی و اصولی که اشاره شد، حرکت کنند. یعنی همچنانکه چشم ما یک کار انجام میدهد و گوش و کلیه کار دیگری انجام میدهند، اما همه باید کار خود را انجام دهند، وحدت حوزه و دانشگاه یعنی انجام دادن مسؤولیتها و تکالیف برای رسیدن به سرانجام و مقصدی که در اصول قبلی گفته شد.
کانال طهور
📝 جایگاه حضرت فاطمه زهرا در عالم هستی
🗂 گفتاری از استاد حسینی شاهرودی
🗂 متن در ادامه🔽🔽
کانال طهور
@sharabetahour
📝 جایگاه حضرت فاطمه زهرا در عالم هستی
🗂 گفتاری از استاد حسینی شاهرودی
💠 با توجه به روایات متعدد درباره شأن و مقام حضرت فاطمه (صلوات الله علیها) و مبانی و اصول عقلی و عرفانی، گمان بنده بر آن است که اولاً، باطن جمال و جلال مطلق حق تعالی و ثانیاً، باطن رحمت رحمانی و رحیمی خدای متعال بهطور مطلق حضرت فاطمه سلام الله علیها است؛ بهگونهای که همهی عقول و ملائکه و وسایط فیض خدای متعال در سیر نزول و آفرینش عالم هستی و تعینات وجودی، وجهی یا وجوهی و ظهورات رحمت رحمانی آن حضرت است و همهی انبیاء و اولیاء و عالمان ربانی و همهی وسایط رحمت حق تعالی در سیر صعود، از مظاهر و وجوه و تعینات رحمت رحیمی آن حضرت است.
💠 هر یک از نکات چهارگانه را شرحی باید که بهخواست خدای متعال در جای خود گفته خواهد شد. آنچه اینجا مورد نظر است، توضیحی درباره نکته سوم است، یعنی تمامیت حضرت فاطمه صلوات الله علیها در ظهور و تجلی رحمت رحمانی و آفرینش خلق اول و آخر و آفرینش همهی خلق و تعینات ذاتی و وصفی و اسمی و فعلی حق تعالی از طریق و بهوساطت آن حضرت. به تعبیر دیگر، آفرینش عالم هستی و تعینات وجودی خدای متعال از باب و بیت آن حضرت میگذرد.
💠 نام زهرا به نکته نخست اشاره دارد، یعنی به اینکه همهی خلق بیواسطه و باواسطه از نور وجود آن حضرت پدید آمدهاند، و نام فاطمه به نکتهی دوم اشاره دارد، یعنی به اینکه همهی خلقی که از رحمت رحیمی و نعمت جمال ابدی او برخوردارند نیز با واسطه یا بیواسطه از باب و بیت آن حضرت به آن مقام خواهند رسید.
💠 روایات متعددی در مورد نکته سوم وجود دارد که به یکی از آنها اشاره میشود:
💠 عَن جابِر عَن أبي عبداللَّه علیه السلام قالَ قُلتُ لِمَ سُمِّيَت فَاطِمَةُ الزَّهرَاءُ زَهرَاءَ فَقَالَ لأنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ خَلَقَهَا مِن نُورِ عَظَمَتِهِ فَلَمَّا أَشرَقَت أَضَاءَتِ السَّمَاوَاتِ وَ الأَرضَ بِنُورِهَا وَ غَشِيَت أَبصَارَ الملائِكَةِ وَ خَرَّتِ المَلائِكَةُ لِلَّهِ سَاجِدِينَ وَ قَالُوا إِلَهَنَا وَ سَيِّدَنَا مَا هَذَا النُّورُ فَأَوحَى اللَّهُ إِلَيهِم هَذَا نُورٌ مِن نُورِي وَ أَسكَنتُهُ فِي سَمَائِي خَلَقتُهُ مِن عَظَمَتِي أُخرِجُهُ مِن صُلبِ نَبِيٍّ مِن أَنبِيَائِي أُفَضِّلُّهُ عَلَى جَمِيعِ الأَنبِيَاءِ وَ أُخرِجُ مِن ذَلِكَ النُّورِ أَئِمَّةً يَقُومُونَ بِأَمرِي يَهدُونَ إِلَى حَقِّي وَ أَجعَلُهُم خُلَفَائِي فِي أَرضِي بَعدَ انقِضَاءِ وَحيِي (بحارالأنوار، 43، 12، به نقل از علل الشرائع)
💠 جابر میگوید: از امام صادق علیه السلام پرسیدم چرا فاطمه زهرا (صلوات الله و سلامه علیها)، زهرا نامیده شد. آن حضرت فرمود: چون خدای متعال او را از نور عظمت خویش آفرید. آنگاه که نور عضمت خدای متعال در وجه فاطمی درخشید، بهواسطه درخشش او، آسمانها و زمین ظاهر و متجلی شد و چشمان ملائکه خیره و مبهوت و مدهوش گشت و ملائک برای خدای به سجده افتادند و گفتند پروردگار و سرور ما، این نور چیست و کیست؟ خدای متعال از طریق وحی فرمود: این نور از نور من است و او را در آسمان خویش جای دادم، او را از صلب یک از پیامبرانم که بر همه پیامبران برتری دارد، در زمین آشکار خواهم ساخت و از همین نور است که امامان قائم به امرم را ظاهر خواهم ساخت.
💠 این فراز از حدیث شریف که فرمود: «فَلَمَّا أَشرَقَت أَضَاءَتِ السَّمَاوَاتِ وَ الأَرضَ بِنُورِهَا وَ غَشِيَت أَبصَارَ المَلائِكَةِ وَ خَرَّتِ المَلائِكَةُ لِلَّهِ سَاجِدِينَ»، نشان میدهد غشوه ملائکه و سجده آنان برای خدای متعال در مرتبه متأخر از تجلی حضرت زهرا سلام الله علیها است. به این معنی نیست که ملائکه وجود و حضور داشتند و با آفرینش آن حضرت، دچار غشوه شدند و به سجده افتادند، زیرا ملائکه اهل آسمانند و سجده، عملی آسمانی و ملکوتی است و چون وجود و ظهور آسمان، فرع ظهور و اشراق آن حضرت است، وجود و آفرینش موجودات آسمانی که فرع وجود آسمان است، با واسطه، فرع وجود آن حضرت است. گویی زبان روایت این است که با ظهور و اشراق حضرت زهرا و به سبب تجلی و شکفتن آن حضرت است که زمین و آسمان پدید آمد و به تبع آسمان و زمین، اهل آن پدید آمد و به تبع اهل زمین و آسمان، سجده و عبادت متعین پیدا شد.
💠 این فراز از حدیث شریف «هَذَا نُورٌ مِن نُورِي وَ أَسكَنتُهُ فِي سَمَائِي خَلَقتُهُ مِن عَظَمَتِي» نیز تأییدی است بر آنچه گفته شد.
💠 معنی این فراز این نیست که آسمان، پیش از آن حضرت آفریده شده و آن حضرت در آسمان قرار گرفته است و در نتیجه، آسمان متقدم بر آن حضرت است و متقدم، فعل و آفریده متأخر نیست. میان سمائی و السماء و السماوات تفاوت است؛ مانند تفاوت میان جنتی و جنات، لقائی و لقاء الله و غیره.
💠 توضیح: اولاً، این سماء، سماء ذات یا تالی تلو ذات است، بنابراین مقدم بر سماوات و اهل سماوات است. ثانیاً، خود این سماء، تجلی نور عظمت خدای متعال است و حضرت زهر سلام الله علیها خود آن نور یا نوری از انوار اوست که بهوساطت آن نور، سماء ذات متجلی میشود و به وساطت سماء ذات سماوات آفریده میشود و به وساطت سماوات، اهل آن که ملائکه هستند، پدید میآیند.
کانال طهور
📝 وحدت، ستون خیمه اسلام است
💠 گفتاری از استاد حسینی شاهرودی
🗂 متن و 🔊 صوت در ادامه🔽🔽
کانال طهور
@sharabetahour
📝 وحدت، ستون خیمه اسلام است
💠 گفتاری از استاد حسینی شاهرودی
🔹 آنچه که در تاریخ اتفاق افتاده و مستند هست، معتبر است. ولی آیا هرچه که در تاریخ افتاده، باید که در طول تاریخ تا ادامه بیان کرد؟ باید مصالح و مفاسد آن را سنجید.
🔹 وحدت در اسلام اصل اولی است. ستون خیمه اسلام وحدت است. بهگونهای که اگر مثلاً امیر المؤمنین علیه الصلات و السلام بعد از رحلت پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم اقدام به مقابله با سقیفه و اصحاب سقیفه میکرد، درست است که ممکن است دشمنان اسلام در مرزها در کمین بودند و خطر داشت، ولی حضرت علی علیه السلام میتوانست که در مدینه چیزی به اندازه حکومت پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم را تشکیل دهد و آن را مرکز قرار دهد و بسط پیدا کند.
🔹 یعنی اینگونه نبود که اگر امیرالمؤمنین اقدام میکرد بهطور کلی اسلام از بین میرفت. آنچه که اتفاق میافتاد این بود که کاری که پیامبر انجام داده بود، موقتاً برای یک مدت کوتاهی تضعیف میشد، اما حضرت میتوانست عین همان کاری که پیامبر انجام داده آرام آرام مثل اینکه از صفر یا از وسط راه شروع کند، انجام دهد. اما امیرالمؤمنین چنین کاری را انجام نداد. چرا؟
🔹 علتش این است که اقتضای فهم و درک انسانها این است که اگر از طرف خدا یا رسولان الهی یا اولیای الهی سخنی نازل شود، نسبت به آنچه که نازل میشود، حداقل فهم را دارند. اگر نگوییم این حداقلِ فهم، امر تکوینی است، حداقل امر عادی است. یعنی فقط مربوط به مسلمانها نیست. مسیحیان و یهودیان هم همینطور هستند. کسانی که دین آسمانی ندارند، مثل بودیسم، آنها هم همینطورند. یعنی اکثریت مردم دقایق و لطایفی که انسان را بهسرعت به مقصد میرساند را درک نمیکنند. در نتیجه فهمیدن آنها مربوط به خواص است.
🔹 یکی از آنها ولایت است. فهم ولایت و حقیقت ولایت و مهمتر، پیروی کردن از ولایت، کار هر کس نیست. علتش این است که همراهی با ولایت، سختیهای ولی را به همراه خود دارد. بنابراین با توجه به این نکته که اکثریت مردم اگر دین و اعتقاد و ایمان پیدا میکنند، دین و ایمانی میخواهند که به زندگیشان برسند، در عین حال کمی هم خیالشان راحت باشد که بعد از مرگ هم کسی به ما کمک میکند. اکثریت مردم دنبال این هستند.
🔹 حال، امر آفرینش، امر خدا، پیامبر و اولیای خدا، دایر بر این است که سختگیری کنیم، ده تا آدم حسابی را هم بیافرینیم و هم هدایت کنیم و از آنها مراقبت کنیم و بالاخره به آن مقصدِ غایت آمال عارفین برسانیم یا اینکه سهلگیری و تسامح باشد و اگرچه ممکن است کسی جز انگشتشمار به آن مقصد نهایی نرسد، اما اکثریت مردم حداقل یک قدم جلوتر بگذراند؟
🔹 آنچه در تاریخ انبیا اتفاق افتاده، امر دوم است. اینکه میبینید که نود درصد مسلمانها که اهل سنت هستند، در غیر مسیر ولایت حرکت میکنند، نود درصد مسیحیها که کاتولیکها هستند، در غیر مسیر حضرت عیسی علیه السلام حرکت میکنند، نود درصد یهودیان که صدوقیان و فریسیان هستند، در غیر مسیر حضرت موسی علیه السلام و انبیای بعدی حرکت میکنند، این بیدلیل نیست. زیرا عوام مردم هستند و عوام مردم با این چیزها کاری ندارند. بنابراین ما وقتی که تاریخ را میخواهیم نقل کنیم، باید توجه داشته باشیم که این چیزی که نقل میکنیم، با خواسته خدا و سنتی که تاکنون در تاریخ بشر بوده، مطابقت دارد یا ندارد.
🔹 ان شاء الله که کشور ما بر همین وضعیت که اکثریت شیعه هستند، بماند، ولی با طریقی که جمعیت شیعه پیش میرود، در آینده در اقلیت خواهد بود، اما در بقیه کشورها در بخش اعظم دنیا در آینده نهچندان دوری مسلمانها حضور خواهند داشت و آنها هم علی القاعده سنی هستند. حال به نظر شما و هرکسی که در این زمینهها سؤال دارد که باید چهکنیم، اگر در دنیا آدمها کمونیست باشند بهتر است یا سنی باشند؟ بودیسم و هندوئیسم و یهودی و مسیحی باشند یا سنی باشند، کدام یک ترجیح دارد؟
🔹 خداشناسی سنیها که مانند ماست، پیغمبرشناسی آنها هم که تقریباً مثل ماست، واجبات آنها هم مثل ماست. اینکه در وضو مثلاً اختلاف داریم، ما در بین خودمان هم اختلاف داریم. مگر میشود که دو گروه اهل فکر باشند و استنباط و اجتهاد (تمام یا ناقص) کنند و اختلاف نداشته باشند؟ بنابراین سرنوشت انسانها اینگونه است که ما باید اهل سنت را بهعنوان بخش غالب مسلمانها، همچنان که در طول تاریخ بوده، بپذیریم، یعنی اینکه نباید سربهسر آنها بگذاریم. اتفاقاً باید ما هم بیشتر تلاش کنیم. آنها که مشکلی ندارند. در نتیجه باید بهگونهای رفتار کنیم که وحدت، آنهم از جانب ما باید حفظ شود. اولیای ما چنین سنت و روشی را داشتند.
🔹 درست است که بر اساس آنچه نقل میشود و در برخی از روایات هم آمده که شرایط فراهم نبود و الا هر کدام از ائمه امام حسین علیه السلام بودند، ولی اینگونه نیست. در خیلی از موارد همانطور که روایت داریم که اگر ما هم 10 نفر یا 7 نفر همراه داشتیم، مثل امام حسین اقدام میکردیم، اما در مواضع دیگر داریم که صحابی امام صادق علیه الصلات و السلام عرض کرد که یابن رسول الله چه میشد که شما حاکم باشید و ما هم در کنار شما زندگی و دنیا و آخرتمان اداره شود و مردم را هم هدایت کنیم؟ حضرت فرمود که خدا را شکر کنید که حکومت بهدست شما نیست. یعنی اینگونه نیست که ناراضی باشند از آنچه در عالم اتفاق میافتد؛ چون اگر قرار بود آنچه در عالم اتفاق میافتد، برخلاف اراده آنها باشد، اصلاً انجام نمیشد. انجام شدن آن یعنی اقتضای این عالم، شرایط، معدات و زمینهها این است و همین هم باید انجام شود. لکن اصل وحدت باید بر همه جهات دیگر سایه بیندازد. تمام حوزه اعتقادی، اخلاقی و عملی باید زیرمجموعه اصل وحدت باشد، بهگونهای که اعتقاداتی که با هم ناسازگار هستیم را بیان نکنیم.
🔹 همین الان که در شهر مشهد هستیم، ما اعتقاداتی داریم که جمعی آن را کفر میدانند، آنها اعتقاداتی دارند که ما آنها را شرک میدانیم. مگر لازم است که هر اتفاقی که افتاد، ما به آنها کنایه بزنیم و آنها به ما تعریض بزنند، فردا آن را بیشتر کنیم و علیه همدیگر چماق برداریم؟ یا اینکه آیا در میان شیعه ما همه متفق القول هستیم؟ مرحوم نعمت الله جزایری در انوار نعمانیه فرقههای شیعه را در زمان خود 36 فرقه نام میبرد. حال که میگویند خیلی بیشتر است، حدود 70 فرقه شیعه که اقلاً 30-40 درصد با هم اختلاف داریم ولی همه هم شیعه هستیم. با سنیها هم همینطور.
🔹 در قضیه اخیر برخوردها نسبتاً خوب بود، ولی بهتر این است که نهادها و ارگانها اطلاعاتی و امنیتی نظارت داشته باشند که اگر اتفاقی افتاد، بلافاصله اول به خود فرد تذکر بدهند و بعد هم به بزرگترهای خودشان تذکر بدهند. اصلاً به فضای عمومی نرسد که یک نفر یک حرف بیربطی زده است تا اینکه بگویند اینها مقابل شیعه ایستادهاند و ... اصلاً صحبت از اینها نیست. خودشان باید اولاً احساس مسؤولیت کنند، ثانیاً باید متوجه شوند که خلاف دین عمل میکنند و در این صورت، آنها هم اگر بخواهند در بین خود کسی را تنبیه و ادب کنند، قطعاً آثار و ضررهایی یا اصلاً ندارد یا بسیار کم خواهد بود.
🔹 بنابراین اعتقاد من این است که اصل وحدت، اصل بسیار مهمی است؛ آن اندازه مهم است که تمام احکام دین از مراتب سهگانه باید خود را بر وحدت وفق بدهند. در جاهایی ممکن است لازم باشد ما با غیر دین اسلام هم نوعی وحدت داشته باشیم. حداقل این است که چون بعضی از دشمنان ما دشمن شیعه هستند، بعضی دشمنان اسلام و بعضی دشمنان توحید هستند. یعنی در این عصر و زمان موحدین مخصوصاً غربیها و مسیحیها اگر بفهمند که دشمنی به نام ماتریالیسم وجود دارد که اینها اساس توحید را از بین میبرند، باید موحدینِ یهودی، مسیحی، مسلمان، بودایی و ... همه در این جهت وحدت داشته باشند. ولی حالا دست ما به آنها نمیرسد، ولی حداقل این اندازه که دست ما میرسد، باید که مراعات کنیم.
🔹 در چنین مواردی (ماجرای بیان مواضع یکی از ائمه جمعه اهل سنت) قبل از اینکه به این وضعیت برسد، باید همه کسانی که بلندگو دارند و میتوانند صحبت کنند، بگویند ما منتظر علمای اهل سنت هستیم. علمای اهل سنت! ببینید چه اتفاقی دارد میافتد؟! درباره اهل بیتی که حب آنها واجب است و خودتان هم قبول دارید که حب آل محمد صلوات الله علیهم اجمعین واجب است، چنین اتفاقی افتاده و ما منتظر علما هستیم. باید همه آنقدر بگویند که علمای اهل سنت خودشان وارد میدان شوند و این امر فاسد را از درون خود حل کنند.
🔹 اما اگر از این مرتبه گذشت که هرچه گفتیم، علمای اهل سنت از خواب بیدار نشدند یا اینکه بیدار شدند ولی بالاخره همهجا پخش شده، باید بهشیوهای ملایم، بهگونهای که مبانی باید روشن شود و گفته شود که محبت خاندان پیامبر هم نزد شیعه و هم نزد سنی، واجب است؛ نزد هر کس قرآن را قبول دارد، هر کس که نماز میخواند و هر کس که بندگی خدا را میکند، واجب است. بنابراین اگر کسی حرف بیربطی زده، حرف بیربط زده؛ حرف بیربط را که کسی بر سر نی نمیکند و پیوسته بچرخاند.
🔹 هرگونه که عمل میکنیم، باید به آن وحدت ضرری وارد نشود، اگرچه ما با نگاه کوتاه که نگاه میکنیم، میگوییم نبودن سنیها بهتر از بودن آنهاست، اما در عین حال این نگاه کوتاه است. نگاه بلند این است که این خلق خدا، بنده خدا باشند یا بنده غیر خدا باشند، کدام بهتر است؟ قطعاً و یقیناً مگر میشود که کسی حب خدا را داشته باشد، حب بندگان خدا را نداشته باشد؟ اینها مثل برادران نااهل و فرزندان چموش هستند، اما در عین حال برادرند. البته به آنها میگویند ناتنی، ولی اینگونه نیست، بلکه واقعاً برادرند. قابیل و هابیل با هم دعوا کردند و قابیل هابیل را کشت ولی برادر بودند. میشود که بهطور کلی جدا شویم؟ نمیشود که! ما برادریم، بخواهیم و نخواهیم هم پیش هم خواهیم بود.
کانال طهور
@sharabetahour
14000929-01-Vahdat.mp3
5.3M
🔊 #صوت
📝 وحدت، ستون خیمه اسلام است
💠 گفتاری از استاد حسینی شاهرودی
📝 در ولایتمداری چیزی کم نداشت
✏️ بازنشر گفتاری از استاد حسینی شاهرودی به مناسبت شهادت سردار سپهبد حاج قاسم سلیمانی
🔊 صوت در مطلب بعدی🔽🔽
کانال طهور
@sharabetahour
📝 در ولایتمداری چیزی کم نداشت
✏️ بازنشر گفتاری از استاد حسینی شاهرودی به مناسبت شهادت سردار سپهبد حاج قاسم سلیمانی
💠 شهادت پرافتخار سردار رشید اسلام، تشیع، جمهوری اسلامی و همه انقلابیون در سراسر عالم را به حضور ملت بزرگ و انقلابی ایران و جبهه مقاومت و همه کسانی که به استکبارستیزی رو و توجه دارند، تسلیت عرض میکنم.
💠 اینگونه حوداث و رخدادهای بزرگ را باید تسلیت گفت، بهخاطر اینکه چنین شخصیتهایی به این آسانی جایگزین نمیشوند. بر فرض که جایگزین بشوند، هرکس جای خود و کمالات ویژه خود را دارد. بنابراین از دست رفتن چنین سردار بزرگی جای تسلیت گفتن به خودمان، به ملت و به همه کسانی که در این مسیر از وجود او برخوردار بودند، دارد که حداقل جهان اسلام بلکه بیشتر از جهان اسلام از وجود پر خیر و برکت او برخوردار بودند.
💠 میتوان گفت تمام انسانها بهنوعی با واسطه و بیواسطه از خیر و برکت وجود آن سردار بزرگ در ایجاد امنیت در جهان اسلام و مخصوصاً در غرب آسیا برخوردار بودند و تا سالها و بلکه قرنها برخوردار خواهند بود.
💠 از اینکه مخصوصاً ملت ایران و انقلابیون و پیروان و طرفداران انقلاب اسلامی و امام خمینی و مقام معظم رهبری این قابلیت را داشتند که چنین شخصیتی را بپرورانند، باید از این جهت به آنها تبریک گفت.
💠 برخی از ویژگیهای سردار شهید سلیمانی:
1ـ در ولایتمداری چیزی کم و کاست نداشت.
2ـ شجاعت کم نظیر
3ـ قدرت و عقلانیت توأم؛ گویی بهتنهایی و بدون یار و یاور توانایی اداره یک جبهه و میدان بزرگ را داشت.
4ـ مبارزه با جهل و ظلم
5ـ محبوبیت مثالزدنی نهفقط در ایران و بین مسلمانان بلکه در میان اکثریت انسانهای طرفدار عدل و مخالف ظلم و استکبار. در این مورد قطعاً منحصر بهفرد بود.
6ـ در عین اینکه فرمانده جنگ است، در خدمت به محرومین نیز کمنظیر است.
کانال طهور
1398-10-14Hajghasem.mp3
7.39M
🔊 #صوت
📝 در ولایتمداری چیزی کم نداشت
✏️ بازنشر گفتاری از استاد حسینی شاهرودی به مناسبت شهادت سردار سپهبد حاج قاسم سلیمانی
📝 نالههای امیرالمؤمنین در فراق صدیقه طاهره سلام الله علیهما
💠 گذری بر برخی از اشعار منسوب به امیرالمؤمنین در فراق حضرت زهرا سلام الله علیهما
🔊 صوت در ادامه🔽🔽
کانال طهور
@sharabetahour