eitaa logo
شراب و ابریشم...
2.7هزار دنبال‌کننده
1.9هزار عکس
485 ویدیو
8 فایل
تنفس در هوای واژه‌ها اینجا هر چه که هست دستنوشته‌های شخصی من است، لطفا فقط با نام خودم و لینک کانالم نشر بدهید. امضا: ملیحه سادات مهدوی| @mehmane_quran مدیر و بنیانگذار مؤسسه شراب و ابریشم نویسنده‌ی کتاب #من_اگر_روضه‌خوان_بودم مدرس دانشگاه مربی نوجوان
مشاهده در ایتا
دانلود
شراب و ابریشم...
. دانشجوهام برای تولدم یه کلیپ درست کردن ولی حجمش زیاده و متأسفانه اینجا ارسال نمی‌شه. و من الان غمگ
. هم اکنون دایرکتِ من: بفرستین، بفرستین😂 گفتم که حجمش زیاده ارسال نمی‌شه، حالا یه بار من نتونستم پز بدم باز شماها چرا انقدر اصرار می‌کنید آخه؟😂 .
. چند خط در تقدیر از ملیحه‌ساداتی که هستم، به مناسبتِ شروعِ سالِ جدیدِ زندگیم من از خودم ممنونم برای تمامِ خنده‌های بی‌ملاحظه و بلند بلندم! برای پر شور حرف زدنهام و توجه نکردنم به با کی و کجا بودنهام! برای شوخی‌هام و خندوندنِ دوست و رفیقام و حتی برای اشک‌های گوله‌گوله‌ای که هیچ وقت و جلوی هیچ‌کس نتونستم جلوشونو بگیرم. من از خودم ممنونم برای رنگی پنگی پوشیدنم، برای بستنی قیفی خوردنم، برای با دانشجوها پریدنم، برای با فقرا دم پر شدنم، برای پای درددل دیگران نشستنم، برای با پیرزنها رفاقت کردنم. برای صاف و ساده و ساده و ساده بودنم! من حتی برای گلاویز شدن و دست به یقه شدنم با بعضی شرایط، برای تند شدن و کج‌خُلقی کردنهامم از خودم ممنونم، چون این بدیها و کاستیهامه که یادم می‌ندازه من باید خودم رو درستش کنم! من از خودم ممنونم برای این حجم از واقعی بودنم، ادا و نمایش نداشتنم، با همه یکرنگ بودنم. من از خودم ممنونم برای یک عمر مهربانی و زندگیِ اخلاقی. من از ملیحه ساداتی که الان در این نقطه از آفرینش ایستاده، مچکرم برای خیرخواهیِ همیشگیش، برای اینکه هیچ وقت برای هیچ کس بد نخواست. تولدم ارزشِ مبارک گفتن رو داره بخاطر اینکه به اندازه‌ی توان خودم و به قدرِ سهم خودم همیشه تلاش کردم به دیگران نور و امید ببخشم و غم از دلی بردارم... تولدم مبارکه وقتی کلمه‌های من از روز نخست، خرجِ ابوتراب و بچه‌های ابوترابه. تولدِ ملیحه ساداتی که با کلمه و نور و امید قراردادِ مادام‌العمر بسته، مبارکِ هر کی که دلش به کلمه‌ها بنده! من از خدا هم ممنونم که یک تکه از حرفهایی که قراره خودش به آدمها بگه رو سپرده من، تا بنویسمش و به سمع و نظر بنده‌هاش برسونم. تولدم مبارکه چون من عریضه‌نویسِ دفترِ اداریِ خدا هستم! دفترِ کاری که وظیفه‌ی اصلیش گفتن و نوشتن از اهل‌بیته.💚 تولدم مبارکِ کلمه‌ها و شعرها و روضه‌ها و اشک‌ها و لبخندها و استکان نعلبکی‌های چایخانه‌ی حرم! و مبارکِ خودم تولدی که من رو به این دنیا آورد تا توی این دنیا باشم و تا می‌تونم اهل‌بیت رو دوست داشته باشم و دوست داشته باشم و دوست داشته باشم و با این دوست داشتن دنیامو سر کنم... چون که هر چی دارم و ندارم برای اهل‌بیته، پس تولدم مبارکه... که بدون حُبِّ اهل‌بیت، هیچ تولدی مبارک نیست! .
۰۰:۰۰ 😂
سبو بشکست و پیمانه بریخت... 💔 یک تیکه کربلا ریخته بود توی این شیشه که افتاد و شکست و کل خونه کربلایی شد...🥺 بقول شاعر که می‌گه: سبو بشکست و دل بشکست و جام باده هم بشکست باده‌ای که از کربلا اومده بود، ریخت و هوای خونه رو مست کرد... .
. موافقید بریم یه کم کادوهای تولدو تو چش و چالتون کنم؟😂 حسودپلاستیکی‌ها نظر ندن لطفا😒😆 .
. خاص‌ترین هدیه‌ی تولدِ امسالم ایشون بودن. یه قلبِ شیشه‌ای که از خرده شیشه‌های استکان نعلبکی‌های شکسته‌ی چایخانه‌ی حرم ساخته شده... حالا سبوی بِشکسته‌ی یار شده سینه‌ریزم و باده‌‌ لبریز می‌شه توی قلبم تا لبالب بشم از عشقِ یار... .
این پیکسل هم که کادوی امیرمهدیِ عزیزمه که مامانش میگه با هزار وسواس از بین پیکسلاش انتخابش کرده و آورده واسه من🥺 یعنی دورش بگردم با خاله گفتناش و با این مهربونیاش. چقدر محبت بچه‌ها به آدم میچسبه، بس که خالص و واقعی و بی دریغ و بی دروغه❤️ .
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
تولد تولد تولدم مبارک مبارک مبارک تولدم مبارک این گیف هم که کادوی تولدم از طرف زهرا علیپوره😂 خجالتم نمی‌کشه مامانِ پنج تا بچه‌اس و اینجوری به ما کادو می‌ده😒😆 حرکات موزونم که داره و بله دیگه استغفرالله از زهرا بعید بود واقعا
شراب و ابریشم...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
. سردار هم یه تیکه حرم انداخته بود دور انگشتش... چلچراغِ هزار تکه‌ی حرم، شده بود زمردِ دست سردار ... .
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
. همین بارشی که بیرونِ حرم شبیهِ عذابه، توی حرم عینِ رحمته... البته عجیب نیست، اینجا حرمِ امنِ الهیه... .
خانم جلودار دبیرِ عربیِ من بودن. دوره‌ی راهنمایی. یکی از بهترین و عزیزترین معلم‌های دوران تحصیلم. من با کلاسهای درس ایشون به عربی علاقه‌مند شدم و توی درس عربی قوی شدم. ایشون به تازگی خواهر عزیزشون رو از دست دادن. ممنون می‌شم روح خواهرشون و دل خودشون رو به ذکر فاتحه و صلواتی تسکین ببخشید.🙏 .
. ولی ما خیلی خوشبختیم که امام رضا جان رو داریم... .
و طلوع... سلام بر صبحِ روشن...
ولی تو حیاطِ ما، خورشید از پشت مسجد طلوع می‌کنه💚 از خوشبختی‌های من... الحمدلله رب العالمین .
. نویسنده‌ی متنی که در ادامه می‌ذارم، حاجی‌مونه حاج فاطمه جانِ تقوی. تو جمع رفقا فاطمه حاجیه و من سید.☺️ حاجی این متن رو برای تولدم نوشته، حالا که هنوز نشده واسه تولد امام رضا جانم بنویسم پس تولد خودمو کِش می‌دم😁😂 ✍ حاج فاطمه: این روزها که دارم روایت خلقت انسان را می خوانم به اینجا رسیده ایم که خلقت آدم جزو خلقت های آخر پروردگار بوده و مخلوقات فراوانی قبل از انسان خلق شده اند که شرایط را برای خلقت این خلیفه الله مهیا کنند. بعد که می آیم برای روز تولد تو متنی بنویسم یادم می‌آید به این خلقت آخر و می گویم برایت بنویسم: «شاید خدا همه اردیبهشتی ها را خلق کرده برای اینکه آخر کار تو را بیافریند با همه شیرین زبانی ها و ملاحتت» یاد یکی از تمرین های کلاس نویسندگی خلاق می افتم که قرار بود یک دوست یا رفیق را با یک بو و عطری که ما را به یادش می‌اندازد، توصیف کنیم. هر چقدر می خواهم مسخره بازی هایت را کنار بگذارم و تصویری سر سنگین از تو در ذهنم تصور کنم تا برایت بنویسم نمی شود. صدای خنده‌هایت وقتی کسی را سرکار می گذاشتی نمی‌گذارند تمرکز کنم. عشق و علاقه ات به بستنی قیفی و فیل را با اینهمه سخنوری و فرهیختگی ات چگونه جمع کنم؟! 🤭😊 به مغزم فشار می‌آورم چشمهایم را میبندم و به تو فکر می کنم. اما با این اوضاع بویایی هیچ بویی برایم تداعی نمی شود. باید به حافظه ذهنی و تصورم از بوها رجوع کنم.🤔😊 تصور کن بعد از یک شب بارانی، وسط بهار، صبح زود از خواب بیدار شوی، در اتاق را باز کنی و دمپایی که از باران دیشب خیس خورده را پا کنی و شلخ شلخ کنان روی سنگفرش های حیاط راه بروی. بعد زیر درختچه ،یاس بنفشی که تازه گل کرده بایستی و چند نفس عمیق بکشی. بوی خاک باران خورده باغچه که با نسیم صبحگاهی و عطر گل یاس همراه شده را میتوانی استشمام کنی؟ این بویی است که با شنیدن نامت در ذهنم تداعی میشود.😍 تولدت مبارک ته تغاری اردیبهشتی.♥️ . ✍حاج فاطمه جانِ تقوی .
هدایت شده از javedan.ir
🔴 توصیه حضرت آیت الله جاودان به جهت سلامتی و رفع بلا از ریاست محترم جمهور و تیم همراه در سانحه اخیر: + قرائت دعای امّن یجیب + به همراه صدقه به تکرار 📱 @javedan_ir 🌐 www.javedan.ir
قرار بود امشب هزارجور عکس از صحن‌ها و گنبد و گلدسته‌ها بذاریم و هی قربون صدقه‌ی صاحبِ این حرم و بارگاه بریم، نقل و نبات روی سر هم بپاشیم و تولدِ خوشگلش رو جشن بگیریم... ولی خب انگار باید این عکسِ ثبت شده از شبکه‌های ضریح رو بذاریم و از مولودِ امشب بخوایم خودش سِیّدی که توی این قاب دیده می‌شه رو به ما برگردونه...💔 . ✍ملیحه سادات مهدوی https://eitaa.com/joinchat/3329950063C640e43cb5a
. ولی تو از بس حقی همیشه در التهاب و مصیبتی، جمهوریِ اسلامیِ عزیز! . https://eitaa.com/joinchat/3329950063C640e43cb5a
شراب و ابریشم...
. ولی تو از بس حقی همیشه در التهاب و مصیبتی، جمهوریِ اسلامیِ عزیز! . https://eitaa.com/joinchat/3329
. من خدا رو نمی‌فهمم. یعنی در این حد و اندازه‌ها نیستم که قرار باشه خدا رو بفهمم. فقط چیزی که از ظواهرِ امورات عالَم معلومم شده اینه که خدا عزیزهاش رو در مصیبت و بلاهای بسیار می‌پسنده انگار! جمهوری اسلامی، تو مگه چقدر برای خدا عزیزی که همواره در بلا و مصیبتی؟! ✍ملیحه سادات مهدوی https://eitaa.com/joinchat/3329950063C640e43cb5a
. ما از همان روز که در خانه‌ی ابوتراب تحصن کردیم و مقابلِ غاصبان ایستادیم، امواج بلا سمتمان گسیل شد. باید عیارمان شناخته می‌شد! صرفِ یک ادعا، خدا ما را قاطیِ هوادارانِ علی نمی‌پذیرفت! ما پشتِ علی آمدیم و حادثه‌ها هجوم آورد... باید محک می‌خوردیم، سنگِ علی را به سینه زدن به این مفتی‌ها نبود... التهابِ روزهای مدینه، نقطه‌ی شروعِ التهاباتِ محتومِ سرنوشتِ طرفدارانِ علی شد و ما اولین تابوتی را که روی دوشمان حمل کردیم، تابوتِ فاطمه سلام‌الله‌علیها بود و با گم شدنِ نشانِ مزارش طعمِ اولین بلاتکلیفی و بی‌خبری به ما چشانده شد! و بعد از آن، اضطراب و التهاب و بلاتکلیفی و بی‌خبری و انتظار و حمل تابوت، دیگر دست از سرِ هواخواهانِ علی برنداشت... ما هزار و چهارصد سال است که در این احوالیم و هنوز که هنوز است خدا دارد با بلا از پیِ بلا، با کربلا از پیِ کربلا، راهِ مرد را از نامرد جدا می‌کند! ما با انقلابِ خمینی، دوباره آمدیم وسطِ صحنِ خانه‌ی امیرالمؤمنین برابرِ غاصبانِ عالَم، قد علم کردیم و از همان آبان ۴۳ که مخفیانه امام را بردند و کسی نفهمید مقصدِ تبعید کجاست، باز بلاتکلیفی و بی‌خبری و اضطراب و التهاب، سهمِ روزهای ما شد... ما التهاب روزهای دهه‌ی شصت، مصیبتِ ترور رجایی، انفجار دفتر حزب، بی‌خبریِ مادرانِ رزمنده‌های مفقودالاثر، اضطرابِ کوی دانشگاه و مصیبتِ فتنه‌ی سبز را به خود دیده‌ایم... ما حادثه‌ها از سر گذرانده‌ایم و تابوتهای بسیار روی دوش برده‌ایم که سنگین‌ترینشان برای سردارمان بود و کمرمان زیر بارش شکست اما هر چه هم که بر ما گذشت ما ماندیم و دست از دامن علی نشستیم... جمهوریِ اسلامی همان صحنِ خانه‌ی علیست که هر کس میانش ایستاد موج بلا او را گرفت... خدا به این سادگی‌ها ادعای هواخواهیِ حق را قبول نمی‌کند... خدا دائم ما را در بی‌خبری و بلا و سختی می‌چلانَد تا نشان دهد راهِ عزیزهایش صبر می‌خواهد و ایمان و پایمردی... ملتِ ایران در یک بی‌خبریِ تازه، در یک نگرانیِ بی‌سابقه، در یک امتحانِ سخت، باز بلاتکلیف و مضطرب بر کرانه‌ی تاریخ ایستاده و خدا باز و باز دارد نشان می‌دهد که سنگِ عزیزهایش را به سینه زدن به این مفتی‌ها نیست.... و من دارم فکر می‌کنم جمهوری اسلامی مگر چقدر عزیزِ خداست که اینطور ساعت به ساعتش مغروقِ در بلاست... ✍ملیحه سادات مهدوی دلم برای آقای رئیسی تنگ شده! یه حالِ بدی مثل وقتی که الکی الکی دعا می‌کردیم حادثه‌ی فرودگاهِ بغداد دروغ از آب دربیاد... https://eitaa.com/joinchat/3329950063C640e43cb5a
. یعنی دوباره داغدار شدیم؟ .
هدایت شده از  شراب و ابریشم...
. مجال نمی‌کنیم پیرهن‌های سیاه‌مان را چندروزی در کمد بگذاریم. ما امتِ همیشه داغدارِ دائما زخمی... https://t.me/m_molaie110 .
. بلند شید بریم گریه کنیم... .
. درسته که شهادت هنرِ مردان خداست و درست‌تره که خدا برای مؤمن جز خیر مقدر نمی‌کند ولی ما حالمون بده خیلی بد... .
. دوباره ایران و دوباره داغ و تابوت و تشییع... دوباره رهبر و دوباره فراقِ رفیق و دل کندنِ بی خداحافظی... .
سَلامٌ عَلى‌ إِبْراهِيمَ كَذلِكَ نَجْزِي الْمُحْسِنِينَ إِنَّهُ مِنْ عِبادِنَا الْمُؤْمِنِينَ درود و سلام بر ابراهيم ما اين گونه نيكوكاران را پاداش مى‌دهيم همانا او از بندگان مؤمن ماست... سوره صافات آیات ۱۰۹ الی ۱۱۱