13.17M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
من با این روضه خیلی گریه کردم.
مخصوصا اونجاش که آقا میگه: کاری هم ازش برنمیاد...
فدات بشم اباعبدالله به عددِ تمامِ لحظههایی که تو کربلا " کاری ازَم برنمیاد" رو تجربه کردی😭
@sharaboabrisham
.
بین تمام حالِ بدهایی که آدمیزاد میتواند تجربه کند،"کاش میشد یک کاری بکنم" با اختلاف در صدر قرار میگیرد!
این بدترین حالیست که میشود آدم دچارش شود، اینکه در شرایطی قرار بگیرد که بخواهد کاری بکند اما نتواند! که احساس کند باید کاری بکند اما هیچ از دستش ساخته نباشد!
این حالِ "خدا شاهد است میخواهم یک کاری بکنم ولی از دستم هیچ ساخته نیست"، یک جورِ بدی آدم را بیچاره میکند!
قربانِ اباعبدالله شوم، در کربلا نه یک بار و نه دو بار که بارها و بارها به این احوالات دچار شد، هی خواست یک کاری بکند اما مگر میشد؟
مثلا آنجایی که خودش را بالای سر قاسم رسانده بود و قاسم از شدت جراحت پا روی زمین میکشید، میخواست که به فریاد برادرزادهاش برسد ولی خب کاری از او ساخته نبود!
یا مثلا وقتی که اصغر روی دستش بال بال میزد، میخواست که یکجوری نجاتش بدهد اما خب کاری از دستش برنمیآمد!
یا مثلا وقتی عبدالله توی گودی افتاد و داشت جان میداد، ابیعبدالله میخواست که یک کاری بکند ولی خب کاری از او ساخته نبود.
میشود حساب کرد اباعبدالله در کربلا چند بار به این حال دچار شد و توی هر بار تجربهی این احوال چقدر از جانِ عزیزش کاسته شد؟
آه...
بخدا که مَردِ عاطفیِ غیرتمند به حالی بدتر از "کاش میشد کاری بکنم" دچار نمیشود...
جانهای ما به قربانِ آن غیورِ عاطفی، به عددِ تمامِ لحظههایی که میخواست کاری بکند اما خب کاری از دستش برنمیآمد...
✍ملیحه سادات مهدوی
https://eitaa.com/joinchat/3329950063C640e43cb5a
enc_16620652473994818195489.mp3
4.01M
امام حسینِ ما همه...
هیچ حرفی نمیتوانست شبیهِ این، حق مطلب را ادا کند:
امام حسینِ ما همه....
معمولا بعد از اینکه نمرهها را تأییدِ نهایی میزنم اول از همه سراغِ ارزیابیها میروم.
میخواهم ببینم از نگاهِ دانشجوها چه نمرهای گرفتهام.
یکی از واقعیترین ارزیابیها، همین ارزیابیِ دانشجوهاست، چون هیچ گونه دسترسی برای استاد وجود ندارد، استاد تا نمرهها را ثبت نکرده نمیتواند نمرهای را که دانشجوها به کیفیتِ رفتار و تدریسش دادهاند ببیند، تازه بعد از اعمال نمرهها هم فقط معدل نهایی برای استاد قابل نمایش است و استاد هیچ وقت نمیفهمد هر کدام از دانشجوها فرم ارزیابی را چطور پر کرده است و خب دانشجوها چون خیالشان از این بابت راحت است معمولا در ثبتِ ارزیابیها، خیلی راحت تمام فحشهایشان را نثار اساتید میکنند و میروند.
و معدلِ بالای نوزده برای یک استاد، یک نمرهی در ترازِ خیلی بالاست.
معدلِ من در رفتار علمی و اجتماعی ۱۹ و ۷۱ است.
در کلاسهای درس من همه مدل دانشجویی مینشینند از چادریهای سفت و سخت گرفته تا آنهایی که رسما کلاس درس را با عروسی اشتباه گرفتهاند و آخر ترم معدل من در رفتار اجتماعی بالای نوزده شده و این یعنی من بعنوان یک مدرسِ کاملا مذهبی و با بینش سیاسیِ کاملا همسو با جمهوری اسلامی، توانستهام با همه تیپ دانشجو به یک تعاملِ سازنده و مطلوب برسم.
فکر میکنید چطور میشود یک دانشجو که نه به حجاب اعتقادی دارد و نه به جمهوری اسلامی در ارزیابی پایان ترم به استادی مثلِ من بالاترین نمره را میدهد؟
جوابهایتان را برای من اینجا بنویسید تا انشاالله بعدش من به مناسبتِ ۲۱ تیر روز حجاب و عفاف، مطلبی بنویسم.
شراب و ابریشم...
معمولا بعد از اینکه نمرهها را تأییدِ نهایی میزنم اول از همه سراغِ ارزیابیها میروم. میخواهم ببین
.
یکی از مؤلفههای دانشگاهها برای ادامهی همکاری و یا عدم همکاری با یک مدرس، بررسیِ همین سنجههای دانشجوییه و این خودش میزانِ اعتبارِ این ارزشیابیها رو نشون میده، از طرفی اختلاف نمره بین اساتید نشوندهندهی مشارکتِ واقعیِ دانشجویان و دلیلی بر صحیح بودنِ این ارزیابیهاست.
این توضیح در پاسخ دوستی که پرسیدن این ارزیابیهای دانشگاهی و دانشجویی چقدر معتبر هستند؟
فعلا پاسخهاتون رو بررسی میکنم تا انشاالله در فرصت مناسب مطلبی مرتبط با مسئلهی حجاب بنویسم.
ممنونم از دقت و توجهتون🙏
.
شراب و ابریشم...
. یکی از مؤلفههای دانشگاهها برای ادامهی همکاری و یا عدم همکاری با یک مدرس، بررسیِ همین سنجههای دا
.
یک بار شخصی جایی صحبت میکرد و برای اشاره به ارزش حجاب به آیهی ۵۹ احزاب استناد کرد. در خلال صحبتش بیشتر از همه روی فرازِ "أَنْ يُعْرَفْنَ فَلَا يُؤْذَيْنَ" مانور داد و پیرامونش نظریهسازی کرد.
یک جوابهایی به این سوال داد که زن به وسیلهی حجاب به چه چیزی شناخته میشود و بدون آن چطور؟ که خب میشد به هر کدام از صحبتهایش نقدی وارد کرد، اما یک حرفش که برقِ سه فاز از سرم پراند این بود که گفت بیحجابی نماد هرزگیست!
این لفظِ زشت را نمیدانم چه کسی در دهان ما گذاشته و چه کسی اجازه داده که به این راحتی دربارهی دیگران به کار ببریم؟
این فقط یک حرف نیست که به اشتباه از دهان یک نفر بیرون آمده باشد، این یک مدلِ فکریست که البته بیشترین آسیب را برای جامعه دارد.
تا هر زمان که قضاوتِ ما دربارهی آن دخترکی که زلفی بیرون داده و لباس خارج از عرفی پوشیده، این باشد، هیچ وقت نمیتوانیم با او به تخاطب برسیم!
پرسیده بودم فکر میکنید چرا دانشجویی که با من در بینش همسو نیست با من در کلاس همراهی میکند؟ دانشجو در کلاسِ درسِ من به این اعتماد میرسد که من هیچ جوره قضاوتش نمیکنم، بقول خودش تحویلِ حراستش نمیدهم و حرفها و اوپوزیسیونبازیهایش را در نمرهی پایان ترمش دخیل نمیکنم، برای همین گاردش شکسته میشود و در نهایت با هم به یک تعاملِ دوسویه میرسیم و خودِ همین تعامل است که ارزش دارد و میشود از آن امیدِ صلح داشت!
و صلح کارآمدترین چیزیست که در جامعهی دو قطبیِ ما به آن نیاز است.
حقیقت این است که ما در جامعه و در میدانِ فرهنگی به هیچ توفیقی دست نخواهیم یافت تا زمانی که نگاهمان به کسی که حجابش کامل نیست، نگاهی از بالا به پایین یا نگاهی سرزنشگر و قضاوتگر باشد.
من حتی یک بار در راهپیماییِ ۲۲ بهمن از یک نفر شنیدم که میگفت این بیحجابها یک وقتی قصد خرابکاری نداشته باشند!
یعنی در دیدگاه آن فرد یک فرد با حجابِ ضعیف، حتی از دایرهی وطندوستی خارج بود چه رسد به دایرهی دینداری.
دیدگاههایی از این دست برای جامعه بشدت هزینهساز است...
انشاالله دربارهی حلِ تعارضِ بین دو گروهِ حجابمند و ضعیفالحجاب کمکم مطالبی مینویسم.
البته فعلا بیشتر نوشتارهایم رنگ و بوی روضه دارند اما هر جا فرصت کنم انشاالله در خلال مباحث کمی به این مسئله هم میپردازم. فعلا از بابِ اینکه امروز ۲۱ تیر و روز عفاف و حجاب است موضوع را کلید زدم...
شادیِ روحِ شهدای قیام مسجد گوهرشاد صلوات.
.
شراب و ابریشم...
. یک بار شخصی جایی صحبت میکرد و برای اشاره به ارزش حجاب به آیهی ۵۹ احزاب استناد کرد. در خلال صحبتش
این دو جوابی که شما بزرگواران نوشته بودید هم دقیق و قابل تأمله👌
4_5798807132136556946.mp3
27K
خدا کنه خیلی زود برسه اون روز که یکی بپرسه الان کجایی و ما جواب بدیم:
@sharaboabrisham
جواهر، قدیمیترین مسکینِ شهرِ ماست!
چیزی از خودش و خانوادهاش نمیدانم. حتی نمیدانم اسمش واقعا جواهر است یا باز این اسم هم از القابیست که مردم روی هم میگذارند!
جواهر حتی یک کلمه حرف نمیزند، نمیدانم لال است یا با مردم قهر؟
هر روز میآید.
بدون قضا.
همان حوالیِ در، نزدیک جاکفشیها مینشیند، انگار خودش را برای جلوترنشستن، قابل نمیداند.
دیروز هم مثل هر روز همانجا نشسته بود، برایش چای آوردم. اجازه گرفتم و عکسش را ثبت کردم و همانجا کنارش نشستم.
دوست داشتم روضهی جناب حُر را کنار یکی باشم که ظاهرش شبیه بقیه نیست اما خب کسی هم از دلش باخبر نیست!
مداح که روضه میخواند، جواهر با صدای بلند گریه میکرد.
کاش میشد حرفهای ذهن و دلش را بشنوم!
یک زنِ مسکینِ تنها حتما با اباعبدالله رازهای مگوی بسیاری دارد، حتما حرفهای شنیدنیِ زیادی!
آن گریههای بلند بلند برای کسی که دنیا برایش سهمِ بیشتری کنار نگذاشته است، نمیتواند از سر حاجتمندی باشد، گریههای آدمهای بریده از دنیا فقط میتواند از سرِ عاطفه باشد.
کسی چه میداند، شاید توی آن روضه اشکهای هیچ کس آبرودارتر از اشکهای او نباشد...
کسی از حساب و کتابِ دم و دستگاهِ ابیعبدالله هیچ خبر ندارد...
✍ملیحه سادات مهدوی
@sharaboabrisham
.