امروز مهمونِ یه دبستان دخترونه هستم.
و انتخاب جوراب یکی از تمهیدات من برای رفتن به جمع دختربچههاست.
چون برنامه تو نمازخونهی مدرسهاس باید کفشامو دربیارم.
جورابهایی که نقاشی خونه و خورشید و آسمون داره، انتخاب خوبی برای رفتن تو جمع دختربچههاس🤗
اینها ظرافتهای یک مربی تربیتیه
اگه مربی هستید باید بیشتر از اصل کار به ظرافتهاش دقت کنید.
بچهها خیلی ریزبین و نکتهسنج هستن.
.
قبل اینکه دایرکت من پر بشه که جورابا رو از کجا خریدید خودم جواب بدم.
از دستفروشای متروی تهران
جفتی ده هزار تومن😅
یک عالمه خریدم در انواع طرحها
مثلا یکیش اینجاست.
من عاشق روسری گلگلی و جوراب عروسکیام😁
.
شراب و ابریشم...
اینجا خیلی خاصه
مرکز توانبخشی معلولین ذهنی
جمع پاکترین روضهخونای حضرت زهرا
شراب و ابریشم...
امروز مهمونِ یه دبستان دخترونه هستم. و انتخاب جوراب یکی از تمهیدات من برای رفتن به جمع دختربچههاست.
حالا در معیتِ تعدادی از این خوشگلخانوما دارم میرم دبستانی که امروز بخاطرشون جوراب رنگیپنگی پوشیدم 😁
شراب و ابریشم...
. آدمیزاد به این راحتیها با چهار تا کتک و ضرب مشت و لگد نمیمیره! و یک روزی اگه یک آدمیزادی از ضرب
.
ولی من عمیقا معتقدم سختترین طرزِ شهادت، طرزِ شهادت حضرت زهراست!
خیلی فرقه یکی رو با شمشیر و تیر و حتی با مسموم کردن بکشن، یا اینکه اونقد بزننش و با ضرب مشت و لگد بکشن😭😭😭
آخه آدمیزاد با کتک نمیمیره و اگه یه روزی یه آدمیزادی از کتک خوردن مرد، این یعنی خیلی زدنش، خیلی بد زدنش، با قصدِ کُشت زدنش
مادرِ ما رو کشتن
آه خاک به دهنم، با مشت و لگد کشتن😭😭😭
.
هدایت شده از شراب و ابریشم...
.
من اگر روضهخوان بودم برای مثل امشبی همان اولِ بسم الله صدایم را به گریه بلند میکردم.
بی هیچ کلامی، تنها با گریههای بلند مجلسم را به هم میریختم و پشت سر هم تکرار میکردم یا زهرا، یا زهرا، یا زهرا و میگذاشتم مستمعها هم خودشان را قاطی کنند و کم کم صداها به گریه بلند شود و ذکر یا زهرا مجلس را پر کند.
بعد صدا میزدم هان هان گریه کنید امشب بجای امیرالمؤمنین و بچههایش هم گریه کنید، علی و بچههایش نشد که یک دل سیر گریه کنند، نشد که صدا بلند کنند، امشب به جای آن گریهکنهای آستین به دهان شما با فریاد گریه کنید.
خوب که تنورِ گریهها داغ شد نانِ روضهام را با یک جمله میزدم و قال قضیه را میکندم: این که کُشتند یک حرفیست، اینکه با ضربِ مُشت و لگد کشتند یک حرف دیگر...
این را میگفتم و محکم میزدم توی صورتم و بی تاب صدا میزدم ما چرا نمیمیریم از این داغ؟ اینکه یک نفر را بکشند خیلی فرق میکند با اینکه یکی را آنقدر بزنند تا کشته شود!
شیعهها! مادر ما را به ضرب مشت و لگد کشتند...
اینها را میگفتم و میگذاشتم مردها نعره بکشند، یقه بدرند، خودشان را بزنند، زنها شیون کنند، و مستمعها تا دم مرگ بروند.
خوب که مجلس به هم ریخت و آدمها نزدیک بود که از دست بروند برای اینکه از جمع تلفات بگیرم و چند نفری از هوش بروند اینجور ادامه میدادم: آن نانجیبها در را که شکستند و ریختند توی خانه، یک عده رفتند سراغ امیرالمؤمنین، سه تایشان هم آمدند پشت در بالای سر زهرا... خاک به دهانم سه نفری ریختند و زدند و از هوش بردند.... آه زهرا زهرا زهرا و آنقدر بلند بلند فریاد میزدم زهرا و میکوفتم توی سر و صورتم تا مستمعها یکی یکی غش کنند و از حال بروند.
برای مجلس حضرت زهرا جز این اگر باشد که حق مطلب ادا نمیشود.
من اگر روضهخوان بودم برای مثل امشبی سر و ته روضهام را با همان چند جملهی کوتاه و چند اشارهی سربسته هم میآوردم و بقیهاش را میگذاشتم برای گریههای بلند و لطمه زدن به سر و صورتها، آخر برای زهرا باید مُرد، باید خود را کُشت، وگرنه این فاجعهای که رخ داده را با گریه و ناله نمیشود جمع کرد...
✍ملیحه سادات مهدوی
https://eitaa.com/joinchat/3329950063C640e43cb5a
❌با احترام به جهت رعایت حق مولف ارسال مطالب بدون نام نویسنده و لینک کانال جایز نیست.
.
معمولا آخر شب که مجلس تمام میشود، بعد از اینکه مردم گریههایشان را کردند، سینهزنیهایشان را به جا آوردند، اطعامشان را برداشتند و مجلس را سمت خانههایشان ترک کردند؛ روضهخوانها تازه مجلسشان را شروع میکنند!
یک روضهی خصوصی برای بچههیئتیها میگیرند؛ همان بچههای دم و دستگاهِ هیئت و تکیه را دور خودشان جمع میکنند و روضههای مگو را برای آنها میخوانند.
یک روضههایی هست که نمیشود در ملأعام خواند، همه ظرفیتِ شنیدنش را ندارند، همه مَحرمَش نیستند، فقط میشود برای همان نوکرها و خادمهای محفل آن روضهها را خواند...
من روضهخوان نیستم، من اصلا روضهخوانی بلد نیستم، اما یک روضهی خصوصی دارم که برای بچههای هیئتم میخوانم و آتش به جانشان میزنم...
یا زهرا یا زهرا...😭😭😭
@sharaboabrisham
.