شراب و ابریشم...
بستههای معیشتی از محل تبرعات شما عزیزان شامل گوشت و عدس و روغن تقدیم به خانوادههای عزتمند
ای بابا وقتی بستهها رو تو ماشین گذاشتم یادم افتاد که از این چیزا چاپ کردم و باید تو عکس میذاشتمش🤪
که بِرَندمون تو عکس باشه و معلوم باشه بستههای معیشتی از شراب و ابریشمیهای جان است.
تقبلالله💚
.
.
بسته رو دادم دست خانومه گفتم هدیه از طرف حضرت خدیجه
چشمهاش پر از اشک شد و زیر لب گفت السلام علیک یا حضرت خدیجه
پرسید شما از کجا اومدید گفتم از طرف حضرت خدیجه؛
گریه کرد...
.
برای اعتلای نام امالمؤمنین خدیجهی کبری سلاماللهعلیها 💚
.
شراب و ابریشم...
تو این عکس یه آشنای عزیز هست. دقت کنید ببینید میتونید پیداش کنید؟
حدس زدنای زهرا رو ببینید تو رو خدا:
شراب و ابریشم...
تو این عکس یه آشنای عزیز هست. دقت کنید ببینید میتونید پیداش کنید؟
اون آشنای عزیز که توی این عکسها هم هست، کسی نیست جز وزیر امور خارجهی اسرائیلستیزی که جاش تا ابد خالیه...
تا ابد...
خاصه الان که آتشبس شده تو غزه
هیع!
چه گوهرها گرفت از ما این سالِ پر حادثهی ۱۴۰۳...
.
.
مصرعِ ناقص من کاش که کامل میشد
شعر در وصف تو از سوی تو نازل میشد
شعر در شأن تو شرمنده به همراهم نیست
واژه در دست من آنگونه که میخواهم نیست
#سیدحمیدرضابرقعی
خورشیدِ خانهی شیعیان از سمت نجف طلوع میکنه!
السلام علیک یا ابوتراب یا امیرالمؤمنین 💚
.
18.3M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
لحظهی ورود عروس و دومادامون به تالار😍
🌸🍃°•
🍃°•
°•
من از خدا که تو را آفرید ممنونم
از آنکه روح به جسمت دمید ممنونم
🌸
از آنکه مثل بت کوچکی تراشت داد
از آنکه طرح تنت را کشید ممنونم
🍃
تو راه می روی اندام شهر می لرزد
من از تمام درختان بید ممنونم
🌸
در این غروب، در این روزهای تنهایی
از اینکه عشق به دادم رسید ممنونم
🍃
من از کسی که عزیز مرا به چاه انداخت
وآنکه آمد و او را خرید ممنونم
🌸
من از نگاه پریشان آن زلیخایی
که خواب پیرهنم را درید ممنونم
🍃
چنان گداختۀ شاهرود چشم توام
که از ابوالحسن وبایزید ممنونم
🌸
چقدر خوب و قشنگی، چقدر زیبایی
من از خدا که تو را آفرید ممنونم
شاعر: فرامرز عربعامری
جشن ازدواج ۹ زوج جوان به همت شراب و ابریشمیها
3.6M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
کار سادهای نیست.
نَه جمع کردنِ کمکهای نقدی و نَه هزینه کردنش در مسیری که باید!
هیچ کدام ساده نیست.
خیلی وقتها شده کم آوردهام، بریدهام، دلشکسته شدهام...
اما راستش را بخواهید یک نفر هست که از شدت هیبتش من هیچ وقت نتوانستم حتی نزدیکش بشوم اما هر بار نگاهم را سمتش چرخاندم دیدم که یتیمبچههای کوفه از سر و کولش بالا رفتهاند، یا کنار تنور پیرزنی زانو زده، یا کوله به دوش دارد نان شب فقرا را درِ خانهشان میرساند...
این یک نفر
همین یک نفر که حتی اسمش من را به هم میریزد، هیچ وقت نگذاشت خسته شوم و دست بکشم از این خیریهبازیهایم!
همیشه تا آمدم بی خیالِ گرفتاریِ آدمها بشوم، یادم انداخت که اینها همه بچههای منِ امیرالمؤمنیناَند، چطور قرار است از کنار غمشان بگذری؟!
این یک نفر که جانِ همهی نفرهای عالَم به قربانش، با آنهمه عظمت، خودش را وقف گرفتارها و فقرا کرده بود
ما که دیگر خاک زیر سم اسبش هم نیستیم...
تمامِ خیریهبازیهای من به یک اسم ختم میشود: ابوتراب
و من فقط به عشق خودش و فرزندهایش شب و روز میدوم.
که فرمود من و علی و پدرانِ اُمتیم.
به عشقِ پناهِ تمامِ گرفتارهای عالَم، علی💚
فیلم از اجرای گروه سرود در جشن ازدواجی که به دست مبارکِ ابوتراب رقم خورد.
.