eitaa logo
شراب و ابریشم...
4هزار دنبال‌کننده
3هزار عکس
744 ویدیو
25 فایل
تنفس در هوای واژه‌ها اینجا هر چه که هست دستنوشته‌های شخصی من است، لطفا فقط با نام خودم و لینک کانالم نشر بدهید. ملیحه سادات مهدوی| @mehmane_quran مدیر و بنیانگذار مؤسسه شراب و ابریشم شاگردقرآن ایده‌پرداز نویسنده سخنران مدرس دانشگاه مربی نوجوان مجری
مشاهده در ایتا
دانلود
ملیکا شیفته‌ی آن جوانِ خوش‌سیمایی شده بود که در خواب به خواستگاریش آمده بود! جوانی که انگار قامتش ترکیبی از بید و سِدر و حنا و سرو بود. بلند و خوش‌هیبت و خوش‌بو و سبز. جوانی که صورتش یک مزرعه گندم بود و خنده‌ی روی لبش، باغی از هلو و انجیر و لیمو و ریحان، عطرآگین و دلخواه و شیرین. روی شانه‌اش کبوتر لانه داشت و در پهنه‌ی سینه‌اش آهوان وحشی در جست و خیز بودند. چقدر لاجوردی بود، چقدر زیبا و دوست‌داشتنی. آن جوان از مشرق کدام آسمان طلوع کرده بود و اینطور نادیده آفتابِ مِهرش را بر دل ملیکا تابانده بود؟ ملیکا را از کجا می‌شناخت؟ چرا فقط به خواب ملیکا می‌آمد پس کِی قرار بود در بیداری پیدایش شود و ملیکا را با خودش به آن دشتهای بی انتهایی ببرد که خودش متعلق به آنجا بود؟ آن بانوی موقر و دست‌نیافتنی که هر بار در خواب به روی ملیکا لبخند زده بود و قرار از ملیکا گرفته بود کِی قرار بود دست ملیکا را در دست پسرش بگذارد و بجای خواب در بیداری ملیکا را دخترم صدا بزند؟ ملیکا یقین داشت آن جوانِ زیبارو که شبیهِ نامش نیکو بود و حَسَن، اجابتِ دعای جَدّ اعلایش، شمعون وصی مسیح است و حسن چقدر شبیه مسیح بود چقدر حتی زیباتر از مسیح! ملیکا در خواب عروسِ بانویی شده بود که حتی اسمش هم به گوشش نخورده بود اما فقط می‌دانست که آن بانو و پسرش را از صمیم دل دوست دارد... ملیکا خودش یک دشتِ نرگس بود، دامنش نرگس، خنده‌اش نرگس، نگاهش نرگس، ادب و وقارش نرگس، یک دشتِ نرگس که پیغمبرِ آخرالزمان برای پسرش برگزیده بود. دشت نرگسی که آخرش یک روز به عقد همان بید مجنونی درآمد که درخواب دیده بود و از دامنش دریایی رویید که قرار بود موج بزند و دنیا را به ساحلِ سپیدبختی و عاقبت‌بخیری برساند. ✍ملیحه سادات مهدوی ❌نشر مطالب فقط با نام نویسنده و لینک کانال جایز است. 🌱 https://eitaa.com/joinchat/3329950063C640e43cb5a آنچه از وصفِ ظاهر امام عسکری نوشتم برداشت آزادی بود از چند خط از کتاب سیری در سیره‌ی ائمه‌ی اطهارِ شهید مطهری که در ادامه می‌آید👇: می‌دانید که هر یک از ائمه گویی یک خصلت خاص بیشتر در او ظهور داشته است. وجود مقدس امام عسکری علیه السلام به جلالت و هیبت و رُواء «حُسن منظر و زیبایی» ممتاز بودند. یعنی اساساً عظمت و هیبت و جلالت در قیافه ایشان به نحوی بود که هرکس که ایشان را ملاقات می‌کرد تحت تأثیر آن سیما قرار می‏گرفت قبل از اینکه سخن بگویند و او از علم ایشان چیزی بفهمد. وقتی که سخن می‌گفتند و دریای موّاجی شروع می‌کرد به سخن گفتن، دیگر تکلیفش روشن است. در بسیاری از حکایات و روایات این قضیه کاملًا مشخص و محرز است. حتی دشمنان با اینکه ایشان را سخت تحت تعقیب داشتند و گاهی به زندان می‌بردند وقتی که با حضرت روبرو می‌شدند وضع عجیبی داشتند، نمی‌توانستند در مقابل ایشان خضوع نکنند. 🌱 @sharaboabrisham