.
یکی از کتابهایی که میتونم این ایام بهتون توصیه کنم حتما بخونید کتاب کشتی پهلوگرفته اثر سیدمهدی شجاعیه، این کتاب فوقالعادهاس، اگر به نوشتههای من علاقه دارید از خوندن این کتاب نهایت لذت رو خواهید برد چون من شاگرد استاد سید مهدی شجاعی هستم و نوشتن با سَبکِ ادبی برای اهلبیت رو از ایشون یاد گرفتم و نوشتههای ایشون به مراتب از نوشتههای من بَرتره.
عباراتی که در ادامه میخونید ترجمهی بخشی از اشعار حضرت زهرا سلاماللهعلیها در سوگ پیامبره که از کتاب کشتی پهلوگرفتهی سید مهدی شجاعی اقتباس شده.
پدر جان! قبله و محراب پس از تو چه خواهد شد؟
بابا! چه کسی به داد دخترِ عزیزمُردهات خواهد رسید؟
پدر جان، توانم رفته است، شکیباییام تمام شده است.
دشمنشادشدهام پدر! دشمن به شماتتم ایستاده است، و رنج و اندوهی کشنده کمر به قتلم بسته است.
پدر جان! گذشت زمان و حائل خاک، اندوهم را کم و کهنه نمیکند، هر لحظه زخم فراق تو تازه است و غم دوری تو نو، به خدا که قلب من عاشقی سرسخت است.
پدر جان! با رفتن تو نور از دنیا رفته است و گلهای دنیا پژمردهاند.
پدر! بعد از تو ما درمانده شدیم، بعد از تو مردم از ما روی بر گرداندند.
پدر جان! ما به واسطه تو در میان مردم محترم بودیم و نه اینچنین خوار و درمانده.
پدر جان! من اینک آماج تیرهای سنگین مصیبت شدهام، مصیبتی که کم نبود، کوچک نبود، ساده نبود، تحمل کردنی نبود، مصیبت طاقتسوزی که آمد و آمد و در خانه مرا کوبید.
پدر جان! پس از تو منبرت را وحشت فراگرفته است.
پدر جان! آن علی، آن ابوالحسنی که محل اعتماد و اطمینان تو بود، پدرِ حسن و حسین تو بود، برادر تو بود، نزدیکترین یاور و بهترین دوست تو بود، همان که در کوچکی در دامنت پرورده بودی و در بزرگی برادرش خوانده بودی، همان که شیرینترین همدل و همراه تو بود، همان که اولین مؤمن، مهاجر و بهترین یار تو بود، او اکنون سخت تنها شده است.
آقای من! اسلام بر تو گریست، اسلامی که با رفتن تو غریب شد، کاش منبرت را میدیدی، منبری که تو از آن بالا میرفتی اکنون ظلمت از آن بالا میرود. مصیبت و اندوه آنچنان بر من مستولی شده است، که اگر پنجه بر گلوی روز میانداخت، شب میشد. من در سایه رحمت و حمایت محمد بودم و تا آن دم که این سایه گسترده بود، من از هیچ چیز نمیترسیدم، امروز پر و بالم حتی در مقابل فرومایگان ریخته است و میهراسم از ستم، و ظالم را با ردایم دفع میکنم. حتی قُمریان هم، شبهنگام بر شاخسار مصیبت من گریه میکنند.
حزن و اندوه پس ازتو، تنها مونس من است و اشک تنها همراه من
@sharaboabrisham
.
شراب و ابریشم...
. یکی از کتابهایی که میتونم این ایام بهتون توصیه کنم حتما بخونید کتاب کشتی پهلوگرفته اثر سیدمهدی شج
.
من اکثر آثار سید مهدی شجاعی رو در نوجوانی خوندم، یادمه ساعتها پای کتابهای ایشون مینشستم و با نوشتههاش گریه میکردم و کمکم یاد گرفتم من هم برای اهلبیت با قلم ادبی بنویسم و از مخاطبم اشک بگیرم.
بعضی نویسندهها آثارشون گزینشی خوبه ولی بعضی نویسندهها همهی آثارشون ارزشمنده، یعنی هر کتابی ازشون بخونی بُرد کردی، و استادِ خوبِ من، استاد سید مهدی شجاعی یکی از اون نویسندههایی هست که همهی آثارش ارزشمنده.
استاد خوبی که ازش بسیار آموختم بدون اینکه حتی یک بار در کلاس درسش نشسته باشم!
.
.
امروز دوباره جایی دعوت بودم برای سخنرانی و دوباره پاکت گرفتم😁😅
و دوباره موجودی پاکت رو تقدیم کردم به جبههی مقاومت.
پاکت مجلس حضرت زهرا خیلی برکت داره، انشاالله برکتش میرسه به جبهههای مقاومت و پیروزی و ظفر رو به بار میاره💚
5859831025491050کارت مخصوص واریزیهای مقاومتی☝️ .
هدایت شده از حامد کاشانی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
این پیامِ میزبانِ جلسهی امروزه.
ویژگی اصلیِ ما شاعرها و نویسندهها قدرت تخیل و تصویرسازیه، برای همین شاعرها میتونن چیزی رو که میگن، ببینند! و همین میشه که یکی مثل من وقتی قراره دربارهی حضرت زهرا سلاماللهعلیها صحبت کنه خودش خیلی بههم میریزه و بیاختیار اشکهاش جاری میشه...
امروز وقتی داشتم حوادث بعد از شهادت رسولالله رو برای خانومها میگفتم، شاید خودم بیشتر از همه گریه کردم و وقتی صحبتهام تموم شد، احساس میکردم کتک خوردم، تمام تنم به همریخته بود و صورتم گُر گرفته بود.
یک جایی از صحبتم دوست داشتم خودم رو بزنم، ولی جلوی خودمو گرفتم ولی کاش که نمیگرفتم و دو دستی محکم میکوفتم توی صورتم!
واقعا من باورم نمیشه چطور بعد از روضهی حضرت زهرا نمیمیریم ما؟
بنظر من سختترین طرزِ شهادت تو عالَم طرزِ شهادتِ حضرت زهراست...
خیلی فرق میکنه که با ضرب شمشیر و تیر و حتی با زهر به شهادت برسی با اینکه اونقدر بزننت که زیر ضرب مشت و لگدها شهید بشی😭😭😭
کی باورش میشه که مادرِ ما بچهشیعهها رو به ضربِ مشت و لگد کشتن؟😭😭
یا زهرا یا زهرا یا زهرا...
.
1_14945353018.mp3
20.89M
فقط خدا میدونه چه خبر بوده این شبها تو خونهی مولای غریب ما 💔
@sharaboabrisham
.
پیغمبر روی بلندی که ایستاد؛ از چهار جهت پرسید: صدای مرا میشنوید؟
و همه پاسخ دادند بله یا رسولالله میشنویم...
تا از هر چهار طرف اعتراف نگرفت که صدایش را میشنوند حرفش را نزد...
خوب که یقین کرد همه هوشیارند و حواسشان هست؛ آن وقت فرمود: من کنت مولاه فهذا علی مولاه...
ای لعنت به مردمی که وقتی فاطمهی زهرا آمد درِ خانههایشان؛ در جوابِ فاطمه که خاطرهی غدیر را برایشان یادآوری میکرد؛ گفتند ما دور ایستاده بودیم؛ صدای پیغمبر را نشنیدیم!
باورتان میشود یک روزی در این دنیا حضرت زهرا بلند شده رفته درِ خانههای مردم و کمک خواسته و کسی جوابش را نداده؟!
باورتان میشود؟؟!!
یا زهرا یا زهرا یا زهرا...
@sharaboabrisham
.
.
آدمیزاد به این راحتیها با چهار تا کتک و ضرب مشت و لگد نمیمیره!
و یک روزی اگه یک آدمیزادی از ضرب مشت و لگد مُرد این یعنی خیلی زدنش، یعنی خیلی بد زدنش، یعنی خیلی کاری زدنش، یعنی اصلا با قصدِ کُشت زدنش...
یا زهرا...💔
@sharaboabrisham
.
شراب و ابریشم...
یکی از اصول تربیتی وارد کردن ارزشها به دنیای بازی بچههاست... این سربندهای فانتزی رو تولید کردیم تا
دیروز روضهای که دعوت بودم برای سخنرانی، با خودم از این سربندای عروسکی بردم و آخر جلسه به بچههایی که تو مجلس بودند هدیه دادم.
سربندهایی که با عشق نوشته شدند
با هجده هزار تومنهای شما خریداری شدند
خود سربندها به بچههای مجلس حضرت زهرا هدیه داده شدند و هجده هزار تومنیهاش هم به بچههای غزه...
.
امروز مهمونِ یه دبستان دخترونه هستم.
و انتخاب جوراب یکی از تمهیدات من برای رفتن به جمع دختربچههاست.
چون برنامه تو نمازخونهی مدرسهاس باید کفشامو دربیارم.
جورابهایی که نقاشی خونه و خورشید و آسمون داره، انتخاب خوبی برای رفتن تو جمع دختربچههاس🤗
اینها ظرافتهای یک مربی تربیتیه
اگه مربی هستید باید بیشتر از اصل کار به ظرافتهاش دقت کنید.
بچهها خیلی ریزبین و نکتهسنج هستن.
.
قبل اینکه دایرکت من پر بشه که جورابا رو از کجا خریدید خودم جواب بدم.
از دستفروشای متروی تهران
جفتی ده هزار تومن😅
یک عالمه خریدم در انواع طرحها
مثلا یکیش اینجاست.
من عاشق روسری گلگلی و جوراب عروسکیام😁
.