eitaa logo
شرح سیب
99 دنبال‌کننده
2 عکس
9 ویدیو
0 فایل
شادی و غم ،بیم و امید، شرم و ترس ، عشق و نفرت ، حیرانی و شیدایی... شرح سیب فضایی است برای شرح این همه سیب آورده
مشاهده در ایتا
دانلود
دلم گرفته برایم کمی شراب بیاور شراب سرختر از آن لب مذاب بیاور بگیر نامه ی اشک مرا مسافر باران امید را به تقلای این سراب بیاور سلام تشنه لبان را ببر به محضر دریا زلال پاسخ اورا به ما جواب بیاور ستاده ایم به عزم شکستن قفس شب برای ما تبر از جنس آفتاب بیاور بگو به غنچه که غمگین مباش از ستم باد دو روز مانده به فصل بهار تاب بیاور دعای ماکه به جایی نبرد راه خدایا خودت نشانی از آن نور مستجاب بیاور @sharh_sib
هــر شب میان بستـر گــرم کتابهـا آهسته می روم به تـماشــای خوابهــــا اینگونه خویش را به تـو نزدیک می کنم دور از تـمـام دغــدغه و اضطــــرابها تو مثل سیب ســـرخ در آغـوش جـوی آب آکـنـــده ای ز وســـوسه ی انتـخـابها با اشتیــــاق در پی تو می دوم مـدام چون جاده ای که پُر شده است از سرابها تو غـــرق در سکوتی و من غرق می شوم در قـهقـرای ســـاده تریـنِ جــوابها دیـگـر به زخـمهای دلـم خو گرفته ام چون شب کنـــار آمــده ام با شهابها @sharh_sib
بعد از این دلهره ها لطف سبب سازی هست ته این کوچه بن بست در بازی هست غم مخور چشمه جوشان کنون خورده به سنگ پس از این سد خشن نقطه ی آغازی هست بال بگشا و سفر کن به بلندای سپهر قدر بشناس اگر فرصت پروازی هست دوست با ماست به موسای دلت خوش بین باش راه اگر نیل شده مژده ی اعجازی هست نفس عاشق و معشوقه به هم خورده گره شمع می داند و پروانه اگر رازی هست سطر پایانی شطرنجم ومغلوب رقیب شادم از اینکه مرا مهره ی سربازی هست @sharh_sib
عقل دنبال دل و دل پی رسوایی خویش به کجا شکوه برم از دل هر جایی خویش @sharh_sib
غم دوری تو را مرهم آهی کافیست عاشق سوخته را نیم نگاهی کافیست @sharh_sib
هنوز شور تو در نبض شیعیان جاری است شروع مستی ما ابتدای هشیاری است تو آن حقیقت محضی که در دل تاریخ هزار چشمه ی جوشنده از غمت جاری است هزار موج خروشنده در برابر ظلم دلیل روشن این روضه های تکراری است کدام واژه چنین شرح روشنی دارد کدام واژه چنین در رگ زمان ساری است حسین نقطه ی عطفی است در خدا خواهی حسین ریشه سبز درخت بیداری است حسین حرف بزرگی است ما نمی‌فهمیم هنوز برکت این واژه را نمی فهمیم @sharh_sib
سه ساله دخترکی دست بر کمر می رفت بساط سر خوشی شام را به هم بزند @sharh_sib
که می داند چه پایانی است فصل آخر مارا کدامین باد خواهد بست فردا دفتر ما را تمام عمر در غفلت گذشت و آه از این حسرت خدایا صرف خود کن چند روز دیگر ما را زمین گیریم و جامانده به خاک آلوده، درمانده به سوی آسمانها باز کن بال و پر ما را به دنیا مبتلاییم و عطشناکیم، ای دریا پر از آرامش خود کن سبوی باور ما را دل ما با حسین توست باب توبه را بگشا شهادت میدهد این روضه ها چشم تر ما را لباس نوکری بر تن بگیر ای مرگ جان ما مگر این جامه در محشر بپوشد پیکر ما را میان بیم و امیدیم مثل -جوون- شاید که حسین بن علی بر پای خود گیرد سر ما را پس از عمری علی گفتن خدایا لحظه مردن به سیمای علی بگشا نگاه آخر مارا قیامت پهنه ی بیم است اما من یقین دارم حسن آرام خواهد ساخت هول محشر ما را به آتش در مکش ما را تو را سوگند بر زهرا که آتش سوخته بد جور روزی مادر ما را @sharh_sib
بیـــشتر از بـــــوی تند خــانه ی نمـــــــــــدار همسایه تازگی ها بوی خــــــــــون می آید از دیــــوار همسایه کوچه را پر کرده اندوه سیاه و تلخ و دلگیر سرفـــــه های زخـــــــم دار دخــــــتر بیــــمار همسایه نان قـــرضی را که می گیـــــــرد به دست شرم میبینم بغــــض را در چهــــــره ی مستأ صل و ناچار همسایه چشم در چشمش که می افتم خجــالت می کشم از خود در درون می گـــــــریم از لبـــــــــخند بالاجبار همسایه اضطــــراب مزمنی در من تقلا می کند یکــــــــــــــریز تـــا بفهـــــمم درد را از آتـــــش سیـــــــــــگار همسایه دستهــــایش پینه دارد بیشـــــــــــتر از مـزد هر روزش پیــــنه ای سوزنـــــــده تر از رنجــــــهای کار  همسایه گـــــرچه ما ماننــــــــد  آدمهای صدها سال دور از هم در میان غـــــار خود تنهاتــــــریم از غــــــــــار همسایه آرزو دارم شبــــــــــــــی از شـــــانه اش آهسته بردارم ذره ای از غصه هــــای دایــــــــــم و بسیـــــار همسایه @sharh_sib
اندیشه ی زینب کجا و فهم تاریخ یک تن نفهمید آن زمان نور هدی را @sharh_sib
کسی مرا به کنیزی خویش میخواند عمو بگو که بدانم کنیز یعنی چه @sharh_sib
همه راه ها تو بستی همه فکرها تو هستی به کجا گریزم از تو پی انتخاب دیگر @sharh_sib