«ـ﷽ـ»
▫️کسی از نزد #امیرالمومنین علیه السلام دستِ خالی برنمیگرده!...👇👇👇
🔻و عَادَتُکُمُ الْاِحْسَانُ وَ سَجِیَّتُکُمُ الْکَرَم🔻
💠 مرحوم علّامه مجلسى در كتاب شريف «بحار الأنوار» مى گويد:
🔸روايت شده است كه اميرالمؤمنين عليه السلام در حال نبرد با يكى از مشركين بود و او در اثناء جنگ از آن حضرت شمشيرش را تقاضا کرد!، #على عليه السلام فوراً آن را مرحمت فرمود.
🔸آن شخص مشرك تعجّب كرد و عرض كرد: اى پسر #ابوطالب ؛ در مانند چنين وقتى در بحبوحه جنگ به من شمشير خود را مى بخشى؟!
🔸مولا فرمودند:
يا هذا ؛ إنّك مددت يد المسألة إليّ، وليس من الكرم أن يردّ السائل.
فلانى، تو دست نياز و مسألت نزد من دراز كردى، و از كرم و بزرگوارى به دور است كه انسان درخواست كننده و نيازمندى را رد كند.
🔸 #كافر با مشاهده رفتار او و شيندن گفتارش به احترام آن حضرت خود را روى زمين انداخت و گفت: واقعاً اين روش اهل ديانت و شيوه مردمان ديندار است، سپس پای مبارک او را بوسيد و #مسلمان گشت.
🔸#جبرئیل در اینجا نیز گفت:
لَا سَیْفَ إِلَّا ذُوالْفَقَارِ وَ لَا فَتَی إِلَّا عَلِیٌّ.
شمشیری جز #ذوالفقار و جوانمردی جز علی نیست!
📚 بحار الأنوار ج ۴۱ ص ۶۹
🔰 من و #علی از یک نور خلق شدیم...
✨ #رسول_خدا صلی الله علیه و آله فرمودند:
🔸انَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ خَلَقَنِی وَ عَلِیّاً مِنْ نُورٍ وَاحِدٍ
🔹خداوند عزّوجل من و علی را از یک نور آفرید.
🔸إنَّا کُنَّا فِی صُلْبِ آدَمَ نُسَبِّحُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ ثُمَّ نَقَلَنَا إِلَی أَصْلَابِ الرِّجَالِ وَ أَرْحَامِ النِّسَاءِ یُسْمَعُ تَسْبِیحُنَا فِی الظُّهُورِ وَ الْبُطُونِ فِی کُلِّ عَهْدٍ وَ عَصْرٍ إِلَی عَبْدِ الْمُطَّلِبِ
🔹ما هر دو در صلب #آدم بودیم که خدای عزّوجل را تسبیح میگفتیم. سپس به اصلاب مردان و ارحام زنان منتقل گشتیم و در هر عصر و زمانی صدای تسبیح ما از درون پشتها و شکمها شنیده میشد تا اینکه زمان #عبدالمطلب رسید.
🔸 و إِنَّ نُورَنَا کَانَ یَظْهَرُ فِی وُجُوهِ آبَائِنَا وَ أُمَّهَاتِنَا حَتَّی تَبَیَّنَ أَسْمَاؤُنَا مَخْطُوطَةً بِالنُّورِ عَلَی جِبَاهِهِمْ
🔹در این مدت پیوسته نور ما در سیمای پدران و مادران ما دیده میشد به گونه ای که نام ما با خطی از نور بر پیشانی آنان نقش میبست.
🔸 ثمَّ افْتَرَقَ نُورُنَا فَصَارَ نِصْفُهُ فِی عَبْدِ اللَّهِ وَ نِصْفُهُ فِی أَبِی طَالِبٍ عَمِّی فَکَانَ یُسْمَعُ تَسْبِیحُنَا مِنْ ظُهُورِهِمَا
🔹سپس نور ما دو نیم گشت نیمی از آنِ #عبدالله شد و نیم دیگرش عمویم #ابوطالب. در این برهه نیز صدای تسبیح ما از پشت آنها شنیده میشد
🔸 و کَانَ أَبِی وَ عَمِّی إِذَا جَلَسَا فِی مَلَإٍ مِنْ قُرَیْشٍ تَلَأْلَأَ نُورٌ فِی وُجُوهِهِمَا مِنْ دُونِهِمْ حَتَّی إِنَّ الْهَوَامَّ وَ السِّبَاعَ یُسَلِّمَانِ عَلَیْهِمَا لِأَجْلِ نُورِهِمَا إِلَی أَنْ خَرَجْنَا مِنْ أَصْلَابِ أَبَوَیْنَا وَ بُطُونِ أُمَّهَاتِنَا
🔹هرگاه پدر و عمویم در جمع مردم قریش حاضر میشدند، از میان جمع تنها رخسار آن دو نورانی میگشت چنان که حتی پرندگان و درندگان هم به خاطر نورشان به آن دو سلام میکردند، تا اینکه از پشت پدران و شکم مادرانمان بیرون آمدیم.
📚 بحارالانوار ج۳۵ ص۲۱