#حضرت_عباس_در_کلام_حضرتزهرا
💠☀️روایت شده که وقتی روز قیامت بر پا می شود، پیامبر (صلوات الله علیه و علی آله) به مولا علی (علیه السلام) میفرمایند که به زهرا بگو، برای شفاعت و نجات امت چه داری؟
♦️🔹مولا پیام حضرت رسول را به خانم فاطمه زهرا (سلام الله علیها) میرسانند و ایشان در پاسخ می فرمایند:
🔅یا امیر المؤمنین ! کفانا لاجل ِ هذا المقام ِ الیدان ِ المَقطوعتان ِ مـِـن ابنی العباس
💎ای امیر المؤمنین! دو دست بریده پسرم عباس برای ما در مورد شفاعت کافی ست.
📚معالی السبطین، جلد1، صفحه452
❣ @arefeen
#عزیزان_هر_حاجت_و_خواستهای
#دارید_از_در_خانه_بابالحوائج
#حضرت_عباس_ع_بخواهید❗️
🌹استاد فیاض بخش:
✍هر کسی به هر جایی که رسیده از #توسل به #قمر_بنی_هاشم می باشد.
💠🍃آیت الله #قاضی چندین سال #مراقبه کرده بودند اما کشفی برایشان رخ نداده بود؛ ولی روزی، در حالتی که دست هایش به پنجره های #حرم #حضرت_عباس بود #انوار_توحید بر او نمایان شد.
❣ @arefeen
🌷🍃✨🌷🍃✨🌷🍃✨🌷🍃
💠پهلوون پهلوونای عالم حضرت ابوالفضل❗️
🔰وقتی پرچم حضرت عباس(ع) رو همراه اسرا آوردن تو قصر یزید؛ یزید پرچمو از دور دید به احترام پرچم پاشد!
🔷وزیر پرسید یا امیر چرا تا پرچم علمدار حسین (ع) دیدید پا شدید؟
🔻پرسيد علمدار حسين (ع) چه كسي بود؟
🔷جواب دادن: عباس برادر حسين ابن علي(ع)!
🚩یزیدگفت: این پرچم و نگاه کن
تمام چوبه پرچم تير و ضربه شمشير خورده و فقط جای قبضهی دست علمدار سالم هست!!
💟این علمدار تا لحظه ایی که جوون تو بدنش بوده تا رمقه آخر وفادار بوده و پرچم را زمين ننداخته!
✅به راستی كه تا دنيا دنياست ديگر مادری همچين فرزندی را بدنيا نمياره كه اینگونه شجاع و وفادار باشه!
🌙شب آخر وقتی همه اومدن از بین دو انگشت امام حسین (ع) جایگاهشونو تو بهشت ببینن نگاه نکرد و رفت. امام گفت عباسم تو جایگاهتو نمیبینی؟
💚حضرت عباس(ع) گفت: بهشت من شمایید!
🌺السلام عليك يا ابالفضل العباس🌺
❣ @arefeen
🌷🍃✨🌷🍃✨🌷🍃✨🌷🍃
Alireza Talischi - Alamdaar (320).mp3
6.86M
🌺 آهنگ مداحی علمدار
🎙 علیرضا طلیسچی
👌 فوق العاده زیبا
❣ @arefeen
☔️🍁☔️🍁☔️🍁☔️🍁☔️
💠عجب مقام والایی دارد آقا قمربنیهاشم❗️
🌺استاد سیّدعبدالله فاطمي نيا:
🔰عظمت حضرت عباس بن اميرالمومنين (ع) از عقول ما خارج است. امام معصوم(ع) در مورد ايشان میفرمايد: «رَحمَ الله عمَّنا عباس کان نافذ البَصیرة»: خداوند عمویمان عباس را رحمت کند که چشمانش نافذ بود." یعنی چشمان قمر بنیهاشم پرده ها را میشکافت.
⭕️تاریخ صحیح مینویسد امام حسين(ع) خطاب به او فرمودند : «بِنَفسی أنت»: عباس! جانم به قربانت. الله اكبر از اين عظمت كه امام معصوم (ع) اين تعبير را در مورد كسي استفاده كند!
⚪️يكي از فضائل حضرت ابوالفضل (ع) اين است كه امام معصوم در مورد او فرمودند: "براي عباس نزد خداوند مقامي است كه جميع شهداء به آن غبطه ميخورند! "
🔖این یک فضیلت را ما نمیتوانیم هضم کنیم، این همه شهید در اسلام بودند اما جميع آنها به مقام و منزلت قمر بني هاشم غبطه ميخورند!
❇️شفاعت حضرت عباس ،باب الحوائج ، بسيار قوي است ، از ايشان ميخواهيم كه شفيع ما باشند و مشكلاتمان حل شود ان شاءالله.
❣ @arefeen
☔️🍁☔️🍁☔️🍁☔️🍁☔️
🌹🍃✨🌹🍃✨🌹🍃✨🌹🍃
💠داستان توبه علی گندابی❗️
🔰علی نامی که در محله فعلی که مصلای همدان نام دارد و در گذشته به آن گنداب میگفتند زندگی می کرد! به همین دلیل او را علی گندابی صدا می کردند. علی گندابی چهره ای زیبا بهمراه چشمهای زاغ و موهای بور داشت که یک کلاه پشمی خیلی زیبایی هم سرش میکرد.
لات بود اما یکجور مرام و معرفت ته دلش بود،برای مثال یکروز که تو قهوه خانه نشسته بود و یک تازه عروس به او نگاه میکرد، به خودش گفت علی پس غیرت کجارفته که زن مردم به تو نگاه میکنه؟ بعد کلاهش را درآورد و بعد از ژولیده کردن موهاش از قهوه خونه بیرون رفت.
یک روز آقای شیخ حسنی که از روضه خوان های همدان بود، برای روضه خوانی به یک روستا رفته بود. او تعریف کرده که: رفتم روضه را خواندم آمدم بیام که دیر وقت بود و دروازه های شهر رو بسته بودند و هنگامیکه خواستم به روستا برگردم، یادم افتاد که فردا در نماز جمعه سخنرانی دارم و گفتم اگر بمونم از دست حیوان های درنده در امان نخواهم ماند. زمانیکه خواستم در بزنم، دیدم علی گندابی با رفقاش عرق خورده و داره اربده کشی میکنه. دیگه گفتم خدایا توکل به تو و در زدم که دیدم علی گندابی درو باز کرد، اربده می کشید و قمه دست داشت.
گوشه عبای منو گرفت و کشون کشون برد و گفت: آق شیخ حسن این موقع شب اینجا چیکار میکنی؟ گفتم: رفته بودم یه چند شبی یه جایی روضه بخونم که گفت: بابا شما هم نوبرشو آوردید، هر 12 ماه سال هی روضه هی روضه. گفتم: علی فرق میکنه و امشب، شب اول محرمه اما تا این رو بهش گفتم علی عرق خورده قمه به دست جا خورد، بطوریکه سرش را به دروازه می زد با خودش می گفت: علی این همه گناه توی ماه محرمم گناه.
🍃به شیخ حسن گفت شیخ به خدا تیکه تیکت میکنم اگه برام همینجا روضه نخونی که شیخ میگه: آخه حسن روضه منبر میخواد . روضه چایی میخواد، مستمع میخواد. گفت: من این حرفاحالیم نیست منبر میخوای باشه من خودم میشم منبرت. چهار دست و پا نشست تو خاک ها بشین رو شونه من روضه بخون، اومدم نشستم رو شونه های علی شروع کردم به روضه خوندن که علی گفت: آهای شیخ این تجهیزات رو بزار زمین منو معطل نکن صاف منو ببر سر خونه آقا ابولفضل عباس و بهش بگو آقا علیت اومده. من هم روضه رو شروع کردم: "ای اهل حرم پیر علمدار نیامد/ سقای حسین نیامد" دیدم یک دفعه دارم بالا و پایین میرم و دیدم علی گندابی از شدت گریه یک گوشه صورتش را گذاشته رو زمینو اشک میریزه.
روضه که تموم شد، علی گندابی گفت: شیخ ازت ممنونم میشم یک کار دیگه هم برام انجام بدی؟ رویت رو بکنی به سمت نجف امیر المومنین به آقا بگی علی قول میده دیگه عرق نخوره. گفتم باشه و رفتیم خونه. فردا که در مسجد بالای منبر رفتم، گفتم : آهای مردم به گوش باشید که علی گندابی توبه کرده. روضه که تموم شد مستقیم به در خونه علی گندابی رفتیم، در که زدیم زنش در رو باز کرد، گفتیم با علی گندابی کار داریم که زنش گفت علی گندابی رفت، دیشب که اومد خونه حال عجیبی داشت گفت باید برم، جایی جز کربلا ندارم یا علی آدم میشه بر میگرده یا دیگه بر نمیگرده.
علی گندابی رفت مدتی مقیم کربلا شد و کم کم که دیگه خالی شده بود رفت نجف اشرف. میرزای شیرازی که به مسجد میومد تا علی رو نمی دید نماز نمیخوند، تاعلی هم خودش رو برسونه. یک روز که با هم تو مسجد نشسته بودن و علی داشته نماز میخونده به میرزای شیرازی خبر میدن که فلان عالم در نجف به رحمت خدا رفته، گفت: باشه همینجا یه قبری بکنید نمازشو میخونم بعد خاکش میکنیم. خبر اومد که قبر حاضره اما مرده زنده شد و قلبش به کار افتاده که میرزا گفت: قبر رو نپوشونید که حتما حکمتی در کاره. نماز دوم شروع کردن تموم که شد گفتن میرزا هر کاری میکنیم علی از سجده بلند نمیشه، اومدن دیدن علی رفته، علی تموم کرده بود .
میرزا گفت: میدونید علی تو سجده چی گفته؟ خدا رو به حق امام علی قسم داد و گفت: خدایا یک قبر زیر قدم زائرای امام علی(ع) خالیه میزاری برم اونجا....
↶💟☆《 به ما بپیوندید 》☆💟↷
🌺🍃✨کانال معرفتی #عارفین✨🍃🌺
http://eitaa.com/joinchat/57344004C7961b6a51a
🌹🍃✨🌹🍃✨🌹🍃✨🌹🍃
#در_مجلس_امام_حسین_هیچ_فرقی
#بین_اشخاص_وجود_نداره_میخواد
#بچه_مذهبی_باشه_یا_یه_لات_باشه
#یا_هر_شخص_دیگهای_باشه_چون
#همه_عاشق_امام_حسین_هستن❗️
🌹حاج میرزا اسماعیل دولابی:
✍اونکه محرم راه میفته میاد مجلس امام حسین (علیهالسلام)، از در خونهش راه میفته برای چی میاد؟
💠برای امامش میاد یعنی «امامت»
امامت اصول دینه! اگه شما گفتی بهش چرا قبات کجه، چرا ریش نداری، چرا موت بیرونه، این ناراحت شد دیگه نیومد، شما چیکار کردی؟
🍃با فروع دین برداشتی گردن اصول دین رو زدی! مبادا یه عبدِ خدایی رو از در خونه امام حسین (علیهالسلام) برونی!
❣ @arefeen
🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴
💚صلیاللهعلیکیااباعبداللهالحسین💚
🍂این روزها غم تو مرا میکشد حسین
🍂شب های ماتم تو مرا میکشد حسین
🍂تا آن دمی که منتقم تو نیامده ست
🍂سرخی پرچم تو مرا میکشد حسین
🍂از لحظهی ورودیه تا آخرین وداع
🍂هر شب، محرّم تو مرا میکشد حسین
🍂هنگام پر کشیدن یاران یکی یکی
🍂اشک دمادم تو مرا میکشد حسین
🍂داغ علی اصغر و عباس و اکبرت
🍂غمهای اعظم تو مرا میکشد حسین
🍂از قتلگاه تو چه بگویم؟ حکایتِ
🍂انگشت و خاتم تو مرا میکشد حسین
🍂بر نیزه در مقابل چشمان خواهری
🍂گیسوی درهم تو مرا میکشد حسین
💠 #سالار_سر_بریدهی_زینب_سرم_فدات
💠 #هستی_فاطمه_پدر_و_مادرم_فدات
❣ @arefeen
🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴
🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺
💠مسلمان شدن سفیر به بركت خاك كربلا❗️
🔰در زمان شاه صفوى سفيرى (كه در علوم رياضيه و نجوم مهارتى تمام داشت و گه گاهى هم از ضماير و اسرار و اخبار غيبيه مى گفت ) از طرف دولت استعمارگر فرنگ به ايران آمد در آن زمان پايتخت ايران اصفهان بود وارد اصفهان شد تا كه تحقيقى درباره ملت و اسلام كند و دليلى براى آن پيدا نمايد.
🍃سلطان وقتى او را ديد و از خيالاتش آگاهى پيدا كرد تمام علماى شهر اصفهان را براى ساكت كردن و محكوم كردن آن شخص خارجى دعوت نمود، كه از جمله آنها مرحوم آخوند ملامحسن فيض كاشانى ( رضوان الله تعالى عليه ) كه معروف به فيض كاشى بود حضور پيدا كرد.
🍃حضرت آخوند كاشى رو به آن سفير فرنگى نمود و فرمود: قانون پادشاهان آن است كه از براى سفارت مردان بزرگ و حكيم و دانا و فهميده و با سواد را اختيار مى كنند.
🍃چطور شده كه پادشاه فرنگ آدمى مثل تو را انتخاب كرده؟! سفير فرنگى خيلى ناراحت شده و بر آشفت و گفت: من خودم داراى علوم و سرآمد تمام علم ها مى باشم آن وقت تو به من مى گويى، من حكيم و دانا نيستم؟! مرحوم فيض كاشى فرمود: اگر خود را آدم دانا و فهميده و تحصيل كرده مى دانى بگو ببينم در دست من چيست؟
🍃سفير مسيحى به فكر فرو رفت و پس از چند دقيقه اى رنگ صورتش زرد شد و عرق انفعال بر جبينش پيدا شد. مرحوم كاشى لبخندى زد و فرمود: اين بود كمالات تو كه از اين امر جزئى عاجز شدى ؟ تو كه مى گفتى از نهان و اسرار انسانها خبر مى دهم چه شد؟
🍃سفير گفت: قسم به مسيح بن مريم كه من متوجّه شده ام كه در دست تو چيست و آن تربت از تربتهاى بهشت است ، ليكن در حيرتم كه تربت بهشت را از كجا به دست آورده اى؟! مرحوم آخوند فيض كاشى فرمود: شايد در محاسباتت اشتباه كرده اى ! و قواعدى را كه در استكشافات اين امور به كار برده اى ناقص بوده است ، سفير مسيحى گفت : خير اين طور نيست ، لكن تو بگو تربت بهشت را از كجا آورده اى؟
🍃مرحوم فيض فرمودند: آيا اگر بگويم اقرار به حقّانيّت اسلام ميكنى؟! آنچه در دست من هست تربت پاك آقا سيّد الشّهداء عليه السلام مى باشد.
🍃سپس دست خود را باز كرد و تسبيحى را كه از تربت كربلا بود، به سفير نشان داد و گفت: پيغمبر اسلام (ص ) فرمودند، كربلا قطعه اى از بهشت است . تصديق سخن توست ! تو خود اقرار كردى و گفتى ، قواعد و علوم اين حديث من خطاء نمى كند و حديث پيغمبر(ص ) را هم در صدق گفتارش اعتراف كردى ، و پسر پيغمبر ما در اين تربت كه قطعه اى از بهشت است، مدفون است اگر غير اين بود در بهشت و تربت آن مدفون نمى شد، سفير چون قاطعيّت برهان و دليل را مشاهده كرد مسلمان شد.
📚منبع: دار السلام؛ امالى
❣ @arefeen
🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺
YEKNET.IR -Banifatemeh-Shab 10 Moharam1396-001.mp3
13.97M
🔳 #روضه سوزناک #عاشورا
🌴بوی ایثار و شهادت بوی خون می آید
🌴عشق از پرده اسرار برون می آید
🎤 #بنی #فاطمه
👌بسیار دلنشین
❣ @arefeen