⛔️زندگی دیگران را نابود نکنیم
جوانی از رفیقش پرسید : کجا کار میکنی ؟ پیش فلانی، ماهانه چند میگیری؟ 5000. همهش همین؟ 5000 ؟ چطوری زندهای تو؟ صاحب کار قدر تو رو نمی دونه، خیلی کمه ! یواش یواش از شغلش دلسرد شد و درخواست حقوق بیشتر کرد ، صاحب کار هم قبول نکرد و اخراجش کرد ، قبلا شغل داشت، اما حالا بیکار است.
زنی بچهای را به دنیا آورد، زن دیگری گفت : به مناسبت تولد بچهتون، شوهرت برات چی خرید ؟ هیچی ! مگه میشه ؟! یعنی تو براش هیچ ارزشی نداری ؟! بمب را انداخت و رفت، ظهر که شوهر به خانه آمد، دید که زنش عصبانی است و .... کار به دعوا کشید و تمام.
پدری در نهایت خوشبختی است، یکی میرسد و میگوید : پسرت چرا بهت سر نمیزند ؟ یعنی آنقدر مشغوله که وقت نمیکنه ؟! و با این حرف، صفای قلب پدر را تیره و تار میکند
این است، سخن گفتن به زبان شیطان. در طول روز خیلی سؤال ها را ممکن است از همدیگر بپرسیم؛
چرا نخریدی؟
چرا نداری؟
یه النگو نداری بندازی دستت؟
چطور این زندگی را تحمل میکنی؟ یا فلانی را؟
چطور اجازه می دهی؟
ممکن است هدفمان صرفا کسب اطلاع باشد، یا از روی کنجکاوی یا فضولی و... اما نمیدانیم چه آتشی به جان شنونده میاندازیم !
شر نندازید تو زندگی مردم. واقعا خیلی چیزا به ما ربطی نداره! کور ، وارد خانهی مردم شویم و کَر از آنجا بیرون بیاییم. مُفسد نباشیم.
@arefeen
❣یاد پهلوهای زخمی بخیر
عاقبت ارادت صادقانه به حضرت زهرا(س)، شهادت زهراوار است.
جوان باشی و از پهلو مجروح و....
🔻 هر وقت بیاییم سر مزارش شلوغ است. خیلی از مردم در گرفتاریها و مشکلاتشان به سراغ این شهید میآیند. خدا را به حق این شهید قسم میدهند و برای او نذر میکنند، قرآن میخوانند و خیرات میدهند.
🔻 شهید محمدرضا تورجیزاده ۲۳ تیرماه ۴۳ دیده به جهان گشود، او ۵ اردیبهشت ۶۶ در بانه، منطقه عملیاتی کربلای ۱۰ به شهادت رسید. در همان دوران کودکی عشق و ارادت به خاندان نبوت و امامت داشته و با شور وصفناپذیر در مجالس عزاداری شرکت میکرد.
🔻شهید تورجیزاده مداح بود، سوز عجیبی هم داشت، کمتر مداحی را مثل او دیده بودم، سی دی مداحی او هم هست. او عاشق حضرت زهرا (س) بوده وقتی هم که شهید شد ترکش به پهلو و بازوی او اصابت کرده بود.
▪️روضۀ حضرت زهرا (س)
از "شهید تورجی زاده"
❣روضه را به درخواست "شهید حاج حسین خرازی" از پشت بیسیم خواند و بعد در كل بيسیم ها پخش شد
با هم بشنویم
@arefeen
🌹#داستانآموزنده
واقدی میگوید: در یکی از زمانها تنگدستی بمن رو آورد، ناگزیر شدم از یکی از دوستانم که علوی بود در خواست قرض کنم مخصوصاً که ماه رمضان نزدیک شده بود.
نامهای برای آن دوستم نوشتم؛ و او کیسه ای که هزار درهم در آن بود برایم فرستاد.
.
اندکی گذشت که نامهای از دوست دیگری بمن رسید که تقاضای قرض نمود. من آن کیسه هزار درهمی که قرض گرفته بودم را برایش فرستادم تا کمک کارش شود و خداوند گشایشی فرماید.
.
روز دیگر آن دوست علوی و این دوست که کیسه پول را به او دادم، نزدم آمدند و آن علوی پرسید: پولها را چه کردی؟ گفتم در راه خیری صرف کردم. او خندید و کیسه پول را نزدم گذاشت؛ بعد گفت نزدیک ماه رمضان جز این پول نداشتم که برایت فرستادم و از این دوست درخواست پول کردم دیدم همان پول را که برایت فرستادم به من داد که به مهر خودم به کیسه پول زده بودم.
.
حال آمدیم با هم پولها را قسمت کنیم تا خداوند گشایشی فرماید. پول را سه قسمت کردیم و از یکدیگر جدا شدیم.
چند روز از ماه رمضان گذشت پولها تمام شد روزی یحیی بن خالد مرا طلب کرد، چون نزدش رفتم گفت: در خواب دیدم که تو تنگدست شدی، حقیقت حال خود را بیان کن؛ من هم قضایای گذشته خود را نقل کردم، او متعجب از این قضایا شد و دستور داد سی هزار درهم به من بدهند و به دوست علوی و دیگری هم هر کدام ده هزار درهم بدهند و همگان بخاطر قضاء حوائج برادران گشایشی در کارمان
http://eitaa.com/joinchat/1552482314C8e4143b312
☑️ داستانک 📚
🌺#عهد_با_مادر
👌#بسیار_زیبا
پسربچهای برای سفر به شهر بغداد آماده می شد تا در آنجا درس بخواند و علم بیاموزد...
مادرش به او چهل دینار سپرد تا آن را خرج کند، سپس به او گفت: فرزندم با من عهد کن که هیچگاه و در هیچ کاری دروغ نگویی⛔
پسرک به او قول داد که چنین کند، آنگاه همراه قافله خارج شد و رفت...
هنگامی که در صحرا راه میسپردند، گروهی از دزدان به آنها یورش بردند و پول و اموال آنها را غارت کردند، سپس یکی از مزدوران گروه به پسرک نگاهی کرد و از او پرسید: آیا تو هم چیزی به همراه داری؟
پسر پاسخ داد: چهل دینار!!
دزد خندید و گمان کرد که پسر قصد شوخی دارد و یا دیوانه است
از این رو او را گرفت و نزد رهبرشان برد و او را از آنچه پیش آمده بود با خبر ساخت
رهبر دزدان گفت: پسرم چه چیزی تو را به راستگویی واداشت؟!
پسر گفت: من با مادرم پیمان بستم که راستگو باشم، حال بیم آن دارم که به عهدم خیانت کنم
رهبر سارقان از گفته پسر سخت متاثر شد و گفت: دارائیت را آشکار کردی تا مبادا به عهد خود با مادرت خیانت کنی و من بیم دارم که به عهدم با خداوند خیانت ورزم😔
آنگاه به دزدان دستور داد هر آنچه را که از قافله ستانده بودند بازگردانند، سپس رو به پسرک کرد و گفت: من با دست کوچک تو به آغوش خداوند بزرگ بازمیگردم و توبه می کنم..😔
دیگر دزدان نیز به رهبرشان گفتند: تو بزرگ ما در راهزنی بودی امروز بزرگ ما، در بازگشت به سوی پروردگار هستی آنگاه همگی توبه کردند...
http://eitaa.com/joinchat/1552482314C8e4143b312
☑️ داستانک 📚
18.63M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 🔹پاسخ آیت الله حائری (رضوان الله علیه) به یک پرسش:
🔸اگر یک روزی امام حسین علیه السلام به شما بگوید: آقای حائری شیرازی دیگر شما را نمی خواهم شما چه می گویید؟!
#امام_حسین
#آیت_الله_حائری_شیرازی
آیت الله
@arefeen
🍃 آیت الله بهجت رحمه الله علیه:
✍🏼 #ترک_معصیت، حاصل نمی شود به طوری که ملکه شخص بشود، مگر با دوام #مراقبه و #یاد_خدا در هر حال و زمان و مکان و در میان مردم و در #خلوت.
#آیت_الله_بهجت
@arefeen
.
📍مرحوم علامه طباطبایی(ره) که خود بسیار اهل گریه و عزاداری بودند در پاسخ به این سؤال که چگونه طبق فرمایش امام صادق(علیه السلام) یک قطره اشک عزادار آتش جهنم را فرو مینشاند میفرماید:
📍چه مانع دارد که قطره اشکی به اذن و خواست خدا آتش جهنم را خاموش گرداند در واقع قطره اشک نظیر توبه است که باعث آموزش گناهان و محو آثار و از بین بردن عذاب میشود و نیز در نقطه مقابل آن کفر باعث حبط و نابودی صفات و نعمتهای بهشتی و سبب افروختن آتش میگردد.
📌📌(أین البکائون، ص60)
#علامه_طباطبایی
#موعظه_بزرگان
#درس_اخلاق
#راهکارهای_معنوی
@arefeen
💠آیت الله #بهجت:
❇️زمانی مرحوم زین العابدین مازندرانی در کربلا مورد رجوع عامّه مردم بودند حتی هندی ها خیلی به ایشان مراجعه می کردند و ایشان هم خیلی بذل و بخشش داشتند. زمانی پول دستشان نرسید و خیلی مستاصل شدند و متوسل به ائمه اطهار شدند.
✳️یکی از مراجع گفته بود، معنا ندارد که انسان قرض بگیرد و به این و آن برساند. مرحوم مازندرانی می گوید: من شرمم می آید که اگر بگویند تو که اعتبار داشتی چرا قرض نکردی و رفع حاجت محتاجین را نکردی.
📚فیضی از ورای سکوت/ص101
##آیت_الله_بهجت
@arefeen
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#سخن_بزرگان
🍀آیت الله بهجت🍀
🌹 با این ذکر،به فضل خدا همگی اهل بهشتیم.
#موعظه_بزرگان
#درس_اخلاق
#راهکارهای_معنوی
@arefeen
🖊 #آیت_الله_جوادی_آملی:
خدا دنيا را برای #آزمون, خلق كرد. اصلاً دنيا كلاس #امتحان است، منتها امتحانها دو قسم است؛ گاهی امتحان، هر روز است ولی گاهی امتحانهای سنگين، سالی يك بار يا دو بار است.
🔸 گاهی يك بار يا دو بار انسان يا #بيمار میشود يا #مال فراوانی به او پيشنهاد میدهند يا #مقامی به او پيشنهاد میدهند و در بوتهی آزمايش قرار میگيرد، وگرنه امتحانات جزئی هر روز و هر لحظه هست.
#آیت_الله_جوادی_آملی
کمی
@arefeen
🔴 آيا مشمول شفاعت شدن، پاداش و مزد بدون كار و زحمت نيست؟
✍ پاسخ: روز قيامت شفاعت تنها شامل حال كسانى مى شود كه با ايمان و عمل صالح خود توانسته اند سرمايه اى را ذخيره و اعتبارى را كسب نمايند.
همان گونه كه در دنيا اگر كسى خوش حساب باشد و مبلغى پول نقد به بازار ببرد، به واسطه اعتبارى كه دارد، مدّت و مبلغى را هم نسيه به او مى دهند، كه در واقع آن نسيه و اعتبار، شعاع همان سابقه و نقدينگى اوست. در آخرت هم بهره بردن از شفاعت، در حقيقت پرتوى از همان اعمال انجام داده اوست.
بنابراين در شفاعت بايد افراد حركتها و اعمال صالحى داشته باشند تا مشمول شفاعت اولياى خدا بشوند و اين مزد بدون كار نيست. همان گونه كه در كوهنوردى افراد قوى به كسانى كمك مى كنند كه خود را به دامنه كوه رسانده باشند، نه آنان كه پاى كوه لميده و هيچ حركتى نداشته اند.
📚 کتاب معاد، محسن قرائتی
کمی 8
@arefeen