🌺☘🌺☘🌺☘🌺
🌷حکایت آموزنده
🍃نقل شده نادرشاه افشار، به سید هاشم خار کن (که از علمای بزرگ نجف بود) گفت: من تعجب می کنم که چرا این همه ثروت و شوکت و شهرت و لذت را واگذاشته و به عبادت و نیایش و خارکنی و ریاضت پرداخته ای؟ به راستی چرا از لذت روی برگرفته ای و به ریاضت روی آورده ای؟
🌻سید هاشم خار کن گفت: من هم تعجب می کنم که چگونه و چرا تو از آن همه لذت های عالی و ماندگار اخروی بریده ای؛ به راستی اگر دنیا طلای فانی باشد که نیست و اگر آخرت سفال باقی باشد (بلکه طلای باقی است) بهتر نیست سفال باقی را به طلای فانی ترجیح دهی؟
در حالیکه #آخرت #طلای_باقی و #دنیا #سفال_فانی است❗️
🌹 @arefeen
🌺☘🌺☘🌺☘🌺
🌺 استاد رفیعی :
🔰راه های اظهار محبت و مودت به ذوالقربی :
۱.مودت لسانی (زبانی)
۲. مودت جانی
۳. مودت علمی
۴.مودت عملی و اخلاقی :
با اعمال و رفتار خود مودت خود را ثابت می کنیم مانند: حجاب زن خواندن نماز اول وقت و...
۵.مودت از راه اجتماعی:
حل مشکلات شیعیان و باری از دوش مردم برداشتن
۶.مودت از راه اقتصادی و مالی:
هرکس به اندازه توان مالی از خدمت کنند مانند پرداختن خمس و زکات ...
۷.مودت از راه زیارت قبور:
امام رضا علیه السلام فرمودند شما به امام عهدی دارید و آن زیارت امور ماست.
۸. مودت از راه برپایی مجالس برای اهل بیت امام باقر علیه السلام:
فرمودند مجلسی که شما برای ما برپا می کنید دوست داریم حتی اگر مجلس با اندک نفرات باشد.
۹.مودت به صورت اظهار برائت:
با دوستان ما دوست و با دشمنان ما دشمن باشید "سلم لمن سالمکم و حرب لمن حاربکم"
۱۰.مودت از راه عاطفی:
با گریه کردن و تباهی برای اهل بیت در مجلس شان باعث اظهار محبت با آنها شوید.
✨کارهایی که فرشتگان اگر در زمین بودن دوست داشتن انجام دهند از زبان جبرئیل:
🔹 به مردم آب بدهند
🔹حاجت مردم را برآورده کنند
🔹عیب مردم را بپوشانند.
🌹 @arefeen
🌷🍃✨🌷🍃✨🌷🍃✨🌷🍃
💢آیت الله شیخ مرتضی حائری(ره) و وقایع شب اول قبر و فریادرسی آقا امام رضا(ع)
🌺آیت الله العظمی سید شهاب الدین مرعشی نجفی(ره) نقل می کنند:
🍃شب اول قبر آيتالله شيخ مرتضی حائری برايش نماز ليلة الدّفن خواندم، همان نمازی که در بين مردم به نماز وحشت معروف است.
بعدش هم يک سوره ياسين قرائت کردم و ثوابش را به روح آن عالم هديه کردم.
چند شب بعد او را در عالم خواب ديدم.. حواسم بود که از دنيا رفته است.. کنجکاو شدم که بدانم در آن طرف مرز زندگی دنيايي چه خبر است؟!
🔹پرسيدم: آقای حائری، اوضاعتان چطور است؟
🔰آقای حائری که راضی و خوشحال به نظر می آمد، رفت توی فکر و پس از چند لحظه، انگار که از گذشتهای دور صحبت کند شروع کرد به تعريف کردن...
وقتي از خيلي مراحل گذشتيم، همين که بدن مرا در درون قبر گذاشتند، روحم به آهستگي و سبکي از بدنم خارج شد و از آن فاصله گرفت. درست مثل اينکه لباسي را از تنت درآوري. کم کم ديگر بدن خودم را از بيرون و به طور کامل ميديدم. خودم هم مات و مبهوت شده بودم، اين بود که رفتم و يک گوشهاي نشستم و زانوي غم و تنهايي در بغل گرفتم.
ناگهان متوجه شدم که از پايين پاهايم، صداهايي ميآيد؛ صداهايي رعبآور و وحشتافزا❗️
صداهايی نامأنوس که موهايم را بر بدنم راست ميکرد. به زير پاهايم نگاهي انداختم. از مردمي که مرا تشيع و تدفين کرده بودند خبري نبود. بياباني بود برهوت با افقي بيانتها و فضايي سرد و سنگين و دو نفر داشتند از دور دست به من نزديک ميشدند. تمام وجودشان از آتش بود. آتشي که زبانه ميکشيد و مانع از آن ميشد که بتوانم چشمانشان را تشخيص دهم. انگار داشتند با هم حرف ميزدند و مرا به يکديگر نشان ميدادند❗️
ترس تمام وجودم را فرا گرفت و بدنم شروع کرد به لرزيدن.. خواستم جيغ بزنم ولي صدايم در نميآمد. تنها دهانم باز و بسته ميشد و داشت نفسم بند ميآمد. بدجوري احساس بی کسی و غربت کردم
گفتم خدايا به فريادم برس! خدايا نجاتم بده، در اينجا جز تو کسی را ندارم....
همين که اين افکار را از ذهنم گذرانيدم متوجه صدايی از پشت سرم شدم..
صدايی دلنواز، آرامش بخش و روح افزا و زيباتر از هر موسيقی دلنشين..
سرم را که بالا کردم و به پشت سرم نگريستم، نوری را ديدم که از آن بالا بالاهای دور دست به سوی من ميآمد..
هر چقدر آن نور به من نزديکتر ميشد آن دو نفر آتشين عقبتر و عقبتر ميرفتند تا اينکه بالاخره ناپديد گشتند.
نفس راحتي کشيدم و نگاه ديگري به بالاي سرم انداختم. آقايي را ديدم از جنس نور؛
نوری چشم نواز و آرامش بخش..
ابهت و عظمت آقا مرا گرفته بود و نميتوانستم حرفي بزنم و تشکري کنم، اما خود آقا که گل لبخند بر لبان زيبايش شکوفا بود سر حرف را باز کرد و پرسيد: آقای حائری! ترسيدی؟
من هم به حرف آمدم که: بله آقا ترسيدم، آن هم چه ترسي! هرگز در تمام عمرم تا به اين حد نترسيده بودم. اگر يک لحظه ديرتر تشريف آورده بوديد حتماً زهره ترک ميشدم و خدا ميداند چه بلايي بر سر من ميآوردند.
بعد به خودم جرأت بيشتر دادم و پرسيدم: راستي، نفرموديد که شما چه کسي هستيد.
و آقا که لبخند بر لب داشت و با نگاهی سرشار از عطوفت، مهربانی و قدرشناسی به من می نگريستند فرمودند:
💫من علی بن موسی الرّضا هستم؛ آقای حائری! شما ۷۰ مرتبه به زيارت من آمديد من هم ۷۰ مرتبه به بازديدت خواهم آمد، اين اولين مرتبهاش بود ۶۹ بار ديگر هم خواهم آمد❗️
🌹 @arefeen
🌷🍃✨🌷🍃✨🌷🍃✨🌷🍃
امام صادق علیهالسلام:
شایسته است مؤمن هشت ویژگی داشته باشد:
▪️در ناملایماتِ روزگار، سنگین (باوقار) باشد؛
▪️در هنگام نزول بلا، بردبار باشد؛
▪️هنگام راحتی، شکرگزار باشد؛
▪️به آنچه خداوند به او داده، قانع باشد؛
▪️به دشمنان خود ظلم نکند؛
▪️بار خود به دوش دوستانش نیفکند؛
▪️بدنش از او خسته باشد (زیاد خدا را عبادت کند)؛
▪️و مردم از دست او آسوده باشند.
📚کافی، ج۲ ،ص۴۷
🌹 @arefeen
🍃🍃🍃🍃
#پندآموز 👌
پدر و مادر را راضی نگه دارید🌺
✅ ....دقت کنید که #پدر و #مادر را راضی نگهدارید. اگر از دنیا رفتهاند، سحرها هنگام نماز شب برایشان #دعا کنید🙏
اگر وضع مالیتان خوب است برایشان گوسفند بکشید و #خیرات بدهید. هر چیزی که پدر و مادرتان در زمان حیات دوست داشتند برایشان #خیرات بدهید که به آنها میرسد.
#فاتحهای که شما برای پدر و مادرتان میخوانید و حمد و سورهای که برایشان میخوانید به آنها میرسد.
♨️ یکی از بستگان میگفت:
«من سر قبر پدرم در حال خواندن #فاتحه بودم که یک عده هندی از مقابلم گذشتند. من حواسم پرت شد و مشغول تماشای آنها شدم و حمد و سورهام را بدون حضور قلب خواندم. همان شب پدرم را در #خواب دیدم که به من میگفت: «این چه حمد و سورهای بود که برای من خواندی⁉️»
🎙مرحوم #آیت_الله_مجتهدی_تهرانی
🌹 @arefeen
🍃🍃🍃🍃