eitaa logo
کانال خبری شریف ابهر
2.1هزار دنبال‌کننده
5.9هزار عکس
1.1هزار ویدیو
52 فایل
درکوتاه ترین زمان به روزترین باشید مفتخریم به اعضاء واقعی،حتی یک ممبر فیک ارائه اخبار ویژه از دهها منبع معتبر ارتباط با ادمین @Mahmood1353
مشاهده در ایتا
دانلود
☯️ درخواست مکرر بانوان ابهری برای راه‌اندازی باشگاه ورزشی عضو شورای اسلامی شهر ، از درخواست مکرر بانوان ابهری برای راه‌اندازی باشگاه ورزشی ویژه بانوان خبر داد. وی با بیان اینکه زنان نیمی از جامعه را تشکیل می‌دهند و این موضوع از جهات مختلف دارای اهمیت بوده و در برنامه‌ریزی‌های گوناگون جامعه باید در نظر گرفته شود، عنوان کرد: ورزش در تامین نیاز افراد به ویژه بانوان، تکامل اجتماعی، کسب صفات اجتماعی و آگاهی از توانایی‌های بالقوه جسمانی و در شکل‌گیری، تغییر و تقویت بسیاری از توانایی‌ها و ویژگی‌های روانی - اجتماعی موثر است. افشاری با اشاره به مشکلات حوزه ورزش در شهرستان ابهر، گفت: مجموعه ورزشی وحدت به‌عنوان قدیمی‌ترین و در دسترس‌ترین مجموعه ورزشی با فرسودگی بسیاری مواجه شده، ولی همچنان از ظرفیت‌های خوبی برای توسعه ورزش در این شهرستان برخوردار است. عضو شورای اسلامی شهر ابهر با اشاره به قدمت بالای کلنگ‌زنی سالن ۳۰۰۰ نفری ابهر، ادامه داد: بلاتکلیفی این سالن از دغدغه‌های مردم این شهرستان است و چندین سال است که شهروندان منتظر به سرانجام رسیدن این پروژه هستند. افشاری به نابسامانی چمن مصنوعی شریف‌آباد اشاره و خاطرنشان کرد: بیش از ٢٠ ماه از شروع پروژه می‌گذرد و شورا و شهرداری همه سعی و تلاش خود را برای اتمام پروژه انجام داده‌اند اما هنوز چمن نصب نشده و مردم و شهرستان هر روز از نمایندگان خود پیگیر این موضوع هستند./ایسنا @sharifpress
☯️ یادداشت‌های ناصرالدین شاه، دوشنبه، دوم اردیبهشت ۱۲۶۸ های ابهر به روایت شاه قاجار در ۱۳۱ سال پیش ده ابهر چند محله است که اسامی آن‌ها و جمعیت آن‌ها از این قرار است: محله «خلج‌آباد» و «نسقچی»؛ چهارصد و پنجاه خانوار. محله «علما و سادات»؛ پنجاه خانوار، محله «درب مُمزق»؛ پانصد خانوار، محله «شنات»؛ سیصد خانوار. ☯️ صبح زود برخاسته رخت پوشید [ه] از ترس این‌ که مبادا باز باد بیاید تند تند رخت پوشیدم. امروز باید برویم ، حرم رفته بودند . عزیزالسلطان آمد او را دیدم و رفت. باد هم کم‌کم شروع به آمد، یک ساعت از دسته رفته بود که بیرون آمده سوار شدیم. امین‌السلطان هم پیداش نبود معلوم شد دیشب توبه کرده است و تب کرده است. ما هم سوارِ کالسکه شده افتادیم به راه، راندیم. هوا هم ابر بود هم آفتاب، اما ابرش بیش‌تر بود. قدری که راندیم از طرف یک قوس و قزح زمینی پیدا شد، خیلی خوش‌رنگ و کلفت و قشنگ. کم‌کم ابر بیش‌تر شد و قوس و قزح تمام شد، بنا کرد به باریدن. گاهی آفتاب می‌شد، باز زود ابر می‌شد، گاهی باران کمتر می‌شد، گاهی بیش‌تر می‌شد تا آخر بنا کرد به باریدن و حسابی باران آمد تا منزل. همین‌طور می‌بارید و باد هم در کمال شدت می‌آمد. دهاتی که امروز طرف دست چپ نزدیک به جعده [جاده] بود از این قرار است: اولی « » تیول محمدقلی خان نایب‌ ناظر قدیم است. دویم « » است، سیم است، بعد که منزل است. یک ده هم طرف چپ دامنه کوه بود پرسیدم اسمش « » است. تا منزل هرچه نزدیک‌تر می‌شدیم باران بیش‌تر می‌شد به طوری که همه مردم خیس شدند. عزیزالسلطان تا نصف راه عقب سرِ ما بود. آفتاب‌گردانش را طرف دست راست توی صحرا زده بودند. گفت: «من می‌روم آفتاب‌گردان ناهار می‌خورم.» گفتم: «برو.» او رفت و ما راندیم. راه از منزل دیروز تا دو فرسنگ سنگین است. نزدیک علما و امام‌جمعه ابهر آمده بودند. سرِ راه کالسکه را نگاه داشتیم، آن‌ها را دیدم، صحبت کردیم. اسم ابوالفتوح است. آن دفعه هم که آمدیم فرنگِ دوم رفتیم او را دیدم. این دفعه پیرتر شده است، دهنش را که باز می‌کرد دندان‌های زرد دراز داشت چهار تا یکی، چهار تا دندانش ریخته بود یکی داشت. اما مرد خوش‌صحبتی بود، می‌خندید. اسم یک آخوند دیگر میرزا عطوف مجتهد است. آخوند‌های دیگر هم بودند. آن‌ها را که دیدیم راندیم. اردو را برده‌اند طرف دست چپ روبه‌روی ده توی درخت‌ها زده‌اند. اگر باران نبود سوار اسب می‌شدیم، از میان‌بر می‌رفتیم منزل. راه کالسکه را این‌طور ساخته بودند که آدم باید نیم فرسنگ برود رو به منزل فردا، بعد می‌پیچد طرف دست چپ و برمی‌گردد می‌رود منزل. راهش خیلی بد بود، گِل زیاد داشت، بنه هم جلو را گرفته بود. با هزار معرکه راندیم رسیدیم به منزل. انیس‌الدوله و فخرالدوله این‌ها رسیده بودند، امین‌اقدس هم عقب سرِ ما بلافاصله رسید. عزیزالسلطان هم رسید. چهار ساعت از دسته رفته بود که وارد شدیم، ناهار را هم در منزل خوردیم. چادر ما را جای خوبی توی چمن زده‌اند. بعد از ناهار هرچه فرستادم عقبِ امین‌السلطان که «بیا کار دارم» نوبه کرده بود نتوانست بیاید. بعد جا انداختند خوابیدم. یک ساعت خوابم برد. باز هم که بیدار شدم همین‌طور باران می‌آمد این باران در حقیقت زمین و دهات و حاصل و ... بلوکات و را زنده کرد، خیلی نافع است و خوب بارید. مجدالدوله هم امروز رفت به » سه شب خواهد ماند. یک ساعت و نیم به غروب مانده باران ایستاد. امروز یک زنی از اهل که نه پیر بود نه جوان، زنِ رعیت قُجاقی بود آمده بوده است دور سراپرده می‌گشته است، رفته بود است خانه امین‌اقدس، می‌گفته است: «دختر من این‌جا است.» آخر امین‌اقدس فهمیده بود که دختر این زن پیش زرین‌تاج است. این دختره را پارسال آورده بودند به زرین‌تاج سی تومان فروخته بودند، ازقضا زرین‌تاج این سفر دختره را آورده است. مادره آمد دخترش را شناخت. بیچاره پاهاش برهنه بود. من دیدم اگر دخترش را ندهیم بد است، مایوس می‌شود. پنجاه تومان دادم به زرین‌تاج، دختره را خریدم دادم به مادرش، خیلی ذوق کرد. دعا کرد، دخترش را برداشت برد. این ده 3ابهر چند محله است که اسامی آن‌ها و جمعیت آن‌ها از این قرار است: محله » و »؛ چهارصد و پنجاه خانوار. محله «علما و سادات»؛ پنجاه خانوار. محله «درب مُمزق»؛ پانصد خانوار. محله »؛ سیصد خانوار. چشم مهدی‌خان و اکبری را امشب بسته بعد از شام آورد خیلی صحبت کرد مهدی‌خان، زیاد خندیدیم. این امام چهار یک دندان زنش شاهزاده است از اولادِ دارا، گفتند مادرش هم شاهزاده است از اولادِ دارا. @sharifpress
☯️ فرماندار ابهر: نامگذاری بلوار مالیات باعث فرهنگ سازی در جهت پرداخت مالیات خواهد شد. 🔻به گزارش روابط عمومی فرمانداری ابهر؛ احمد ذوالقدر در حاشیه مراسم کلنگ‌زنی پروژه بلوار مالیات شریف‌آباد گفت: به همه همکاران عزیز در ادارات مختلف شهرستان که در بخش‌های مختلف زحمت می‌کشند، هفته دولت را تبریک عرض می‌کنیم و یاد و خاطره شهید رجایی و باهنر را گرامی می‌داریم. 🔸وی با بیان اینکه امیدواریم بالافاصله بعد از کلنگ‌زنی بلوار مالیات شریف‌آباد عملیات اجرایی پروژه سریع آغاز شود، گفت: از شهردار و اعضای شورای شهر بابت پیگیری امور عمرانی داخل شهر ابهر تشکر می‌کنیم. 🔹ذوالقدر از مدیرکل امور مالیاتی استان بابت ارائه گزارش اعتبارات پرداختی به شهرداری و دهیاری‌های شهرستان از ارزش افزوده تشکر کرد و گفت: اعتبارات پرداختی در سال‌های گذشته بسیار متفاوت بوده است ، در سال گذشته و سال‌جاری نسبت به سال‌های گذشته میزان اعتبارات حداقل ۶ برابر سال افزایش پیدا کرده است که انشاالله مبارک مردم شهرستان باشد. 🔸این مسئول با بیان اینکه این پروژه یکی از دغدغه‌های مهم مردم بوده است، گفت: با نامگذاری این بلوار به نام بلوار مالیات فرهنگ سازی صورت می‌گیرد و به مردم نشان می‌دهد که مالیات‌های که از آنها دریافت می‌شود صرف امور عمرانی و آبادانی شهرستان می‌شود. 🔹وی با اشاره به مشکلات متعدد ۵۰ ساله خطوط انتقالی نفت عبوری از این منطقه شهری ، گفت: موضوع انتقال، ایمن سازی و برچیده شدن رفیوژ موجود بر روی خطوط لوله در دستور کار قرار گرفت. @sharifpress
☯️ رئیس اداره امور آب ابهر در پاسخ به مطالبات مردمی خبر داد: 🔻حل مشکل آب منطقه طالقانی شمالی شناط-ابهر تا فردا به خاطر گرمای هوا و مصرف بالای آب در تعطیلات دو روز افت فشار در برخی مناطق از جمله طالقانی شمالی رخ داد. وی با بیان اینکه در این چند روز همکاران اداره آب تمام تلاش خود را برای رفع این موضوع انجام داده‌اند، گفت: تا فردا این مشکل با مدیریت توزیع و فشار شبکه حل خواهد شد. رئیس اداره امور آب و فاضلاب شهرستان ابهر با بیان اینکه این مشکل هر ساله این مناطق بوده است، گفت: خط انتقال جمع‌آوری چاه‌های شمال ابهر در مرحله اجرایی قرار دارد و با حفر دو حلقه چاه جدید و اتمام این پروژه این مشکل برای همیشه حل خواهد شد. وی با اشاره به اینکه برای حفر این چاه‌ها و احداث خط انتقال ۳۰ میلیارد تومان هزینه شده است، گفت: ۲ هزار و ۵۰۰ متر خط انتقال از پارک پردیس به سمت مخزن در حال اجرا است و دو چاه عمیق هم حفاری شده که با اتصال این چاه‌ها به مخزن شناط، مشکل مناطق شناط، طالقانی شمالی و در مدت ۲۰ روز به صورت کامل حل خواهد شد./موج رسا @sharifpress
35.06M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
☯️ ۲۴ اردیبهشت ۱۳۷۵، قدس ▫️اردوی عملی آمادگی دفاعی دانش‌آموزان اول و دوم متوسطه ▪️دبیرستان‌های شهید قدوسی و شهید چمران 👥 مربیان: پرویز بهرامی، بهروز بهرامی و رحیم طالبی. 📹 ارسالی از مخاطبین کانال @sharifpress
کانال خبری شریف ابهر
☯️می‌دانستم عرشیا فرشته آسمانی است شهید عرشیا می‌گوید: از همان روزی که قدّش به قامت عَلَمِ هیأت علی‌اصغر رسید، می‌دانستم او فرشته‌ آسمانی می‌شود. شب، مانند دیگر شب‌های پایتخت، زمزمه‌های زندگی را در خود می‌پیچید، جایی مهمانی می‌خندید، جایی قهوه‌ای گرم در دستان جمعی از دوستان می‌چرخید، و جایی دیگر، کسی در تنهایی سایه‌های شب، به خوابی آرام پناه برده بود. ساعت؟ فصل زندگی؟ هیچ‌کدام مهم نبود. موشک‌ها از پسِ دیوارِ زمان عبور کرده بودند تا خاطرات را درست در همان لحظه‌ای که نفس می‌کشیدند، از جا بکنند. آمدند تا ویران کنند، تا بسوزانند، تا فراموشی را با خود بیاورند. ☯️تشییع شهید ذوالقدر در شریف‌آباد ابهر ساعت سه و نیم بامداد، تنه‌ای سرد و بی‌رحم از آهن و آتش، بی‌هیچ اخطاری، از مرزهای آسمان گذشت و به دلِ خانه‌ها خزید. نه جبهه بودند، نه سنگر؛ فقط پنجره‌هایی بودند که رو به فردا باز می‌شدند و سقفی که سایه‌اش قولِ بازگشت می‌داد. ۶ خانه در آن شبِ اول، هدفِ دقیقِ مرگ قرار گرفتند، اما ترکش‌های موشک حتی به دیوارهای همسایه هم رحم نکردند، تکه‌های آتشین‌شان میان ماشین‌های خاک‌خورده فرود آمدند‌. در ادامه این یورشِ وحشیانه رژیم غاصب صهیونیستی، حتی ساختمان‌های ستاد فراجا نیز از تیغِ این تجاوز در امان نماندند. گویی هیچ مرزی، نه دیوار و نه قانون، جلوی این سفاکیِ بی‌پایان را نمی‌گرفت. @sharifpress در میانه این شبِ زخم‌خورده، سربازی جوان از راهی می‌شود، نه برای جنگ، نه برای کشتن، که تنها برای حسابِ روزهای . قدم‌هایش هنوز بوی خاکِ زادگاهش را دارد و چمدانش پر از وعده‌های بازگشت به آغوش خانواده اما تقدیر، نقش دیگری برایش کشیده بود. ناگهان آتشِ کینه، بی‌پروا به سویش شلیک می‌شود. او که نه اسلحه‌ای در دست داشت، نه دشمنی در دل، تنها قربانیِ وحشی‌گریِ رژیم صهیونیستی شد، رژیمی که حتی به سربازانِ بی‌سلاح، در خیابان‌های شهر، رحم نمی‌کند. خونش بر در راه کشورش جاری شد، در حالی‌که قلبِ مادرش در ، هنوز برایش می‌تپید. پسرم باغیرت بود اکرم بیگدلی، مادر شهید عرشیا ذوالقدر در گفتگو با خبرنگار موج‌رسا گفت: هنوز هم وقتی به ساعت نگاه می‌کنم، ساعت ده و نیم شب انگار روی قلبم حک می‌شود و یاد آخرین باری که با هم خداحافظی کردیم، همان جمعه‌ای که با آن لبخند همیشگی گفت: نگران نباش مامان، دو روزه برمی‌گردم، اما تقدیر نوشته بود که بازگشت تو، نه در قالب یک سرباز که در تابوتی پوشیده از پرچم باشد. وی با بیان اینکه هنوز هم صدای زنگ در آن شب در گوشم طنین می‌اندازد، افزود: از همان روزی که قدّش به قامت عَلَمِ هیأت علی‌اصغر رسید، می‌دانستم او فرشته‌ آسمانی است، زمانی‌که ۱۵ ساله بود با دستان کوچکش کار می‌کرد تا کمک‌خرج ما باشد. ذوالقدر با توضیح اینکه حتی در دوران سربازی، روزهای مرخصی‌اش را هم به استراحت نمی‌گذراند، تصریح کرد: یک بار به من گفت: مامان، آدم باید مرد زندگی باشد، آری، تو مرد زندگی بودی و مرد شهادت. وی به روز شهادت شهید اشاره کرد و یادآور شد: صبح آن روزِ قیامت، با امید مدارکش را به ستاد برد و ساعت ۷ صبح با چشمانی پر از انتظار تحویل داد. ظهر ساعت ۱۲ به ستاد حمله شد و ساعت ۱۰ و نیم به ما خبر شهادتش را دادند. @sharifpress بیگدلی با اشاره به ویژگی‌های شهید گفت: این روزها که به یادش می‌افتم، بیش‌تر از همیشه به غیرت او غبطه می‌خورم. یادم می‌آید چطور در سخت‌ترین روزهای زندگی، با یک جمله‌اش دنیایم را دگرگون می‌کرد: «مامان، نگران نباش، خدا با ماست» حتی وقتی در خسته‌ترین لحظاتش بود، باز هم برای خانواده‌اش وقت می‌گذاشت. نه فقط در هیأت و بسیج، که در هر نفس‌کشیدنت درس انسانیت می‌داد. @sharifpress وی خاطرنشان کرد: غیرتش فقط در حرف نبود، در نگاهش موج می‌زد. یادم نمی‌رود وقتی می‌گفتی، ما که هیأتی‌ایم، باید الگو باشیم. حتی در سربازی، وقتی دیگران به راحتی‌های دنیا فکر می‌کردند، تو نگران حلال و حرام بودی. همیشه می‌گفتی: «مامان، آبرویمان از جانمان ارزشمندتره» مادر شهید ذوالقدر متذکر شد: امروز که دست‌های خالی‌ام را می‌بینم، می‌فهمم بزرگ‌ترین گنج زندگی‌ام را به آسمان‌ها فرستاده‌ام. اما همین که مردم وقتی مرا می‌بینند می‌گویند: «این مادر آن شهید باغیرت است»، دلم پر از غرور می‌شود./موج رسا ☯️ لینک کامل خبر : https://mojerasa.ir/khabar/47165/ ☯️ @sharifpress