eitaa logo
شهید علی پیرونظر
457 دنبال‌کننده
1.4هزار عکس
432 ویدیو
0 فایل
دلاور مرد گردان زهیر .گروهان عاشورا . لشگر ۱۰ سیدالشهدا. عملیات بیت المقدس ۲ هیچکس از عشق سوغاتی به جز دوری ندید @shahede_shayan ادمین
مشاهده در ایتا
دانلود
17.69M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
هر جا که دیدی گریه هست روزی اگر قلبت شکست من را خبر کن در لحظه دلواپسی در عمق حس بی کسی من را خبر کن بغضت اگر که گریه شد یا شانه ات بی تکیه شد تنها رفیقت سایه شد من را خبر کن @sharikerah
🍃🌺بسم رب الشهدا🌺🍃 شهید دانشجومعلم علی پیرو نظر ایشان در شب شهادت امیرالمؤمنین علی علیه السلام، در ایام شب قدر، روز جمعه، هنگام اذان مغرب در شهر تهران در تاریخ ۱۳۴۳/۱۱/۳ به دنیا آمد. اولین فرزند خانواده بود و نام علی بر او نهادند‌. وی در تاریخ ۱۳۶۶/۱۰/۲۸ در بیت المقدس ۲، ماووت عراق در سن ۲۳ سالگی به شهادت رسید. ویژگی‌های شخصیتی شهید: -بسیار با ادب بود. -بسیار منظم و مرتب بود. -به نماز، خصوصا نماز اول وقت، اهمیت زیادی می‌داد. -زندگی سختی داشت خصوصا در کودکی؛ اما هرگز از زندگی گله نمی کرد، همیشه شکر گزار بود. ۵-سعی می کرد کارهایش برای رضای خدا باشد و کم‌تر خود نمایی می‌کرد. بخشی از وصیت نامه شهید دانشجو معلم علی پیرو نظر: و حال که میروم امید به شما برادران و خواهران جوان دارم که این مسیر را برای بر افراشتن پرچم اسلام بپیمایید. گزارشگر: ریحانه جعفری طراح: بهاره اکبری 🌐روابط عمومی مدیریت امور پردیس‌های استان تهران https://eitaa.com/tehran_cfu
پس از تحمل آن همه درد کسی که به مقصد می رسد دیگر همانی نیست که به راه افتاده بود . @sharikerah
12.83M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
به یاد رقیه های شهدا تنها یادگار شهید والامقام علی پیرونظر . ثمره یک زندگی کوتاه اما پر ثمر در بیست روزگی فرزندش ۵ روز به مرخصی می آید اولین و آخرین دیدار در چهل روزگی فرزند پدر آسمانی می شود @sharikerah
بخیــر مےشود🦋🦋 این صبــح هاے دلتنگی ببین ڪه روشنــم از یــاد خوب لبخنــدت 🕊😍 یاد شهدا باصلوات @sharikerah
تـو از آسمان بودی و فقط برای اینکه زمین لحظه ای داشتنت را تجربه کند، آمدی و حال زمین مانده با حسرت دوباره داشتنت.. @sharikerah
32.7M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
هیچ وقت توی زندگیم خودم را با کسی مقایسه نکردم . هیچ وقت حسرت داشته های کسی را نخوردم . هیچ وقت نگفتم خوش به حال فلانی . همیشه از همان اول راضی به رضای خداوند بودم . یادم نیست گفته باشم چرا من ؟ ولی این روزها یه حسی تو وجودم داره اذیتم می کنه . یه حس از نبودن تو در کنارم . وقتی می بینم همه دارند کربلا می روند . توی دلم میگم اگر علی آقا بود ما هم می رفتیم . دل هست دیگه . نمیشه باهاش جنگید . عقل که نداره بهش بفهمونی علی آقا و بقیه شهدا الان و هرشب جمعه در کربلا هستند . بعضی ها میگن برو . روی کولی ات بنویس به نیابت از شهید . اما همین هم برای من امکان پذیر نیست . خدا می بینه و می داند . حالا همین جا میگم . علی آقا مطمئن هستم توی مسیر کربلا هستید . با بقیه رفقای شهیدت . میشه خواهش کنم روی کولی ات بنویسی به نیابت از همسرم ....... @sharikerah
5.44M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
عشق یعنی به تو رسیدن یعنی نفس کشیدن تو خاک سرزمینت عشق یعنی تمام سال را همیشه بیقرارم برای اربعینت @sharikerah
5.37M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
بال و پرم باش تاج سرم باش به یاد من . شب های جمعه تو حرم باش @sharikerah
✨﷽✨ 🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷 🔺بی تو نفس کشیدنم عمر تباه کردن است ... ✨هر شهیدی که می آوردن می‌رفت توی سردخانه معراج می دید. یه بار بهش گفتم: چطوری تو را راه میدن معمولا سخت می گیرند. گفت: 🔺اگه بری التماس کنی نمیزارند ولی من سرم را می اندازم زیر یه سلام می کنم وارد می شوم. اونا هم فکر می کنند کاره ای هستم جلوم را نمی گیرند گفتم: ✨خب حالا این چه لذتی داره که این قدر با شوق می‌ری جنازه‌‌های شهدا را می‌بینی. 🔺گفت: می رم توی گوششون یه چیزی میگم پا می شم میام، گفتم: چی میگی ، گفت: بعدا میفهمی ✨وقتی جنازه علی را آوردند رفتم و کنارش نشستم تویِ گوشش گفتم: علی من را یادت نره...... 🔺یک آن یاد علی آقا افتادم که سالها توی گوش شهدا چی می گفته ... 🌷🌷 ☘☘☘
عملیات بیت المقدس ۲ بود . در ارتفاعات نزدیک به شهر ماووت . شمال سلیمانیه . اواخر دی ماه بود . هوا بی نهایت سرد . تمام زمین را برف پوشانده بود . در اول عملیات جیپ فرما ندهی را زده بودند . سرگردان بودیم . سه شب بود . گرسنه و تشنه و بی خواب مشغول عملیات بودیم . اکثر بچه ها شهید شده بودند . یک آن علی پیرونظر را دیدم . چهره اش مانند ماه می درخشید . گفت اسلحه ام گیر دارد . تیر بار چی بود . با لحنی که ناراحت نشود گفتم علی جان تو یک بچه چهل روزه و یک زن جوان منتظرت هست . فرزند تو هنوز آغوش تو را سیر ندیده . به پشت جبهه برگرد . رو به من کرد و گفت هر وقت بقیه بچه ها به عقب برگشتن من نیز بر می گردم . آخر عملیات وقتی به عقب برگشتم . سه پیکر شهید را دیدم که رویشان را پوشانده بودند . یقین دانستم که یکی از آن ها علی هست . راوی همرزم شهید @sharikerah