در خیالات خودم, در زیر بارانی که نیست
می رسم با تو به خانه، از خیابانی که نیست
می نشینی روبرویم، خستگی درمیکنی
چای می ریزم برایت، توی فنجانی که نیست
باز ميخندی و ميپرسي, كه حالت بهتر است؟!
باز میخندم که خیلی، گرچه میدانی که نیست
شعر می خوانم برایت، واژه ها گل می کنند
یاس و مریم میگذارم، توی گلدانی که نیست
چشم میدوزم به چشمت، مي شود آیا کمی
دستهایم را بگیری، بین دستانی که نیست..؟!
وقت رفتن می شود، با بغض می گویم نرو…
پشت پایت اشک می ریزم، در ایوانی که نیست
می روی و خانه لبریز از نبودت می شود
باز تنها می شوم، با یاد مهمانی که نیست…!
رفته ای و بعد تو این کار هر روز من است
باور اینکه نباشی کار آسانی که نیست
#شهید_علی_پیرونظر
#صبحتون_شهدایی_
کافیست صبــح که چشمانت را باز میکنی ،
به شهــدا سلام کنی...
صبــح که جای خودش را دارد ،
ظهر و عصر و شب هم بخیـر می شود . . .
📎صبـحتون شهـدایـی🌺
#شهید_علی_پیرونظر
6.05M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
وقتی مریض می شوم . حتی یک سرما خوردگی ساده . رفتارم مثل بچه ها می شود . بغض می کنم . دلتنگ تر می شوم . دیروز وقتی وارد تزریقات شدم . بی اختیار اشگ توی چشمانم جمع شد .
یاد اون روزها افتادم که به علت بارداری مدام فشارم می افتاد و راهی بیمارستان می شدم و طبق معمول آمپول و سرم ...
علی آقا پشت در تزریقات می ایستاد و با التماس به خانم پرستار که از دوستان بود می گفت تو را خدا یواش سرم اش را بزنید . دیگه طاقت نداره . تمام دستانش، کبود شده .
خانم پرستار هم می خندید و می گفت علی،آقا برو بیرون . خجالت بکش،. مگه می خوام چیکارش کنم . بعد روبه می کرد و می گفت چقدر لوست کرده . چه خبره مگه .....
وقتی پرستار امروز اشگ توی چشمانم را دید پرسید چیزی شده ؟ گفتم یاد یه خاطره افتادم . گفت میشه برام تعریف کنی .وقتی براش تعریف کردم . پهنای صورتش،خیس شد .
وقتی خواستم بیایم . گفت به علی آقا بگو من مراقب دلبرت بودم . تو هم مراقب عزیزان من باش
#راوی_همسر_شهید
#شهید_علی_پیرونظر
اگر از دولت وصل تـو
مــرا
نیست ، نصیب ؛
گاهگاهے بہ نگاهے
دل من را
دریــاب ...!
#شهدا_گاهی_نگاهی
#شهید_علی_پیرونظر
نہ از شهامت تو
عاشقانہ تر
شعرے ستـــــ..✨
نہ از #شهادتـــــ تو
دلبرانہ تر
هنرے...
#شهید_علی_پیرونظر
این روزها
با هـــــر بهانه اے ..
در میـــــان #بغض هاے
گاه و بے گاه ما ..
همچنان دلتنگے تـــــان میبارد..
#شهید_علی_پیرونظر
گفتند او را توصیف کن؛
گفتم، او جان میدهد!
به تن خستهی من
#شهید_علی_پیرونظر
#گردان_زهیر
خدايا: الان كه بسويت مي آيم خود ميداني كه هيچ نيستم و تو درياي نوري، خدايا از نور خود مارا سرشار گردان خدايا به ما و امت ما قلبي توام با ايمان ، عملي برخواسته از ايمان به خودت عطا گردان و خدايا عملي همراه با تزكيه و عملي همراه با يقين به خودت و خدايا عشقي همراه با ديدي كامل به ما عطا فرما
#وصیت_نامه
#شهید_علی_پیرونظر
🌷رهبر معظم انقلاب
💠شهیدان به ما میگویند ترس و دلسردی و نومیدی نداشته باشید. نعمت و لطف الهی را در مقابل چشم ما نگه میدارند و این آن چیزی است که امروز به آن احتیاج داریم.
#شهید_علی_پیرونظر
9.67M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
علی آقای عزیز دل ما . مناجات امیرالمؤمنین را خیلی دوست داشت و براش فرقی نمی کرد چه ماهی باشد هر گاه مفاتیح را باز می کرد می خواند . آخرین بار که مرخصی آمده بود . داخل اتاق مادرش نشسته بودیم که رفت و مفاتیح را از اتاق خودمان آورد و شروع به خواندن مناجات امیرالمؤمنین کرد . تا نصف خوانده بود که برخواستیم و علی آقا کارد میوه خوری را از توی پیش دستی برداشت و لای مفاتیح گذاشت تا بعدا بقیه را بخواند . آن کارد وسط مفاتیح علی آقا ماند و فرصت نشد بقیه مناجات را بخواند . و علی آقا به منطقه برگشت
موقع ای که وسایلم را بعد از شهادت از خانه مادر علی آقا آوردم آن کارد میوه خوری را هم اجازه گرفتم تا بیاورم و هنوز بعد از گذشت ۳۷ سال هنوز آن کارد لای مفاتیح علی آقا هست .......
#خاطره
#شهید_علی_پیرونظر
ای کاش
به افطارِ نگاهـت
برسانی دل مـا را ...
#شهید_علی_پیرونظر
التماس دعا...
ازیکجاییبھبعد
دنیابرمدارتکراراســت؛
مدارتکرار روزهاۍنبودنَت..!
#باز_پنجشنبه_و_یاد_شهدا_با_صلوات
#پنجشنبه_شهدایی
#شهید_علی_پیرونظر