6.86M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
من ندارم حاجتی از هیچ کس
بایکی کار من افتاده است و بس
من نمی خواهم جز آنچه خواهد او
حال من می داند و می بیند او
#شهید_علی_پیرونظر
مراقب کارهایی که می کنیم باشیم!!!
کسانی هستند که نگاهشان به ماست...
#شهیدان_زنده_اند_و_ما_را_میبینند
آیتالله خامنهای: ما در روایتها ضعیفیم
رهبر انقلاب: جوانهای ما امروز احتیاج دارند به شناخت گذشتهی پُرافتخار کشور، بخصوص گذشتهی همین چند ده سال مربوط به انقلاب.ما در روایتها ضعیفیم؛ مثلاً آیا جوانهای ما ابعاد قضیّهی تصرّف لانهی جاسوسی را درست میشناسند و میدانند؟
[آیا] درست قضیّهی شروع جنگ هشتساله را میدانند؟
اگر کسی به ذهنش بیاید که خب چرا هشت سال جنگ کردیم که اینهمه جوان از دست بروند، جوابش را بلدند؟
می دانند چه اتّفاقی افتاد که اینجوری شد؟
اینها باید روایت بشود؛ روایت درست باید بشود. البتّه خوشبختانه من می بینم کارهای خوبی دارد انجام می گیرد.
به قول آوینی:
"ما یافتیم آنچهرا که دیگران نیافتند،
ما همه افقهای معنویترا
در شهدا تجربه کردیم؛
عشق را هم
امید را هم
کرامت را هم
شجاعت را هم
عزت را هم...
و همه آنچهرا که دیگران جز در مقام شهادت نشنیدهاند ما به چشم خود دیدیم!"
یک هفته بود که عقد کرده بودیم . توی خیابون انقلاب رفت شیرینی مورد علاقه اش که باقلوا بود را خرید . هر چقدر به من گفت بخور گفتم من سختم هست توی خیابون چیزی بخورم . چند دقیقه که گذشت برگشتم دیدم علی آقا پشت سرم نیست . ته دلم خالی شد . به هر طرف نگاه کردم ندیدمش . بغض کرده بودم و ترس همه وجودم را گرفته بود . یک آن دیدم که پشت یک ماشین قائم شده . وقتی بیرون آمد زدم زیر گریه .
علی آقا می گفت می خواستم باهات شوخی کنم . ببینم چه عکس العملی نشون می دهی . بعد لبخندی زد و گفت . من که زن نگرفته ام . یه دختر بچه ترسو گرفته ام ..
زندگی گاهی درس هایی را از ما امتحان می گیره که ما تجربه اش نکرده ایم و نمی دونیم باید اون لحظه چه رفتاری داشته باشیم .
#همسرانه
#شهید_علی_پیرونظر
.
وای بر آنکس که در صحرای محشر سر از خاک بر دارد و نشانه ای از جهاد در بدن نداشته باشد...
#شهید_آوینی
❤️
#سردارشهید_سلیمانی:
باشهدا بودن سخت نیست
باشهدا ماندن سخته
مثل شهدا بودن سخت نیست
مثل شهدا ماندن سخته
🍃 راه #شهدا یعنی...
نگه داشتن آتش در دستانت
#شهیدان
مرداد ماه بود که بدنیا آمد . در یک روز گرم و آفتابی . مادر نمی توانست نوزاد را بدنیا بیاورد . توی حیاط همه برای بدنیا آمدنش دست به دعا شده بودند .
در یک لحظه نوری در آسمان از طرف امامزاده به طرف خانه نمایان می شود . چند دقیقه ای نمی گذرد که عبدالله بدنیا می آید . در طول زندگی وقایع و اتفاق های سختی برایش روی می دهد اما گویی خداوند او را در پناه خود نگاه می دارد تا روزی که در جبهه جنگ دلیرانه از وطن دفاع کند و همانند جد مادرش فاطمه سلام الله علیها گمنام بماند .
مادر هنوز چشم به راه عبدالله است . چشم براه قامت بلند و نازنینش . چشمان پر از محبتش . چشم براه اخلاص و تقوایش ....
#شهید_گمنام
#شهید_عبدالله_میرزایی
#برادر_شهید_علیرضا_میرزایی