صبح پانزدهم برای نماز بیدار شدیم هنوز هوا تاریک بود که برادر کرد لو به لقاء گفت من سه نفر نیرو لازم دارم و چون عبداللهی و نیک فلک نرفته بودند آن ها را معرفی کرد چون عصر روز قبل همه نیروهای تازه نفس با قاطر به خط رفته بودند و تعدادی شهید تخلیه کرده اند تنها این دو مانده اند که کرد لو گفت این ها از نظر بنیه بدنی ضعیف هستند و از آن قوی تر ها بده چون زیر آتش است آن منطقه . بعد از چندی به اصرار من . آقای فلاحی و نیک فلک با لباس های بادگیر سراسری کرم رنگ با تویوتا و کردلو و صدری و لقاء و آقای نظافت و طلوعی رفتیم خط و بعد ۲۰ دقیقه با گذشتن از ماشین ۶ای تدارکات و خمپاره اندازو مینی کاتیوشا و ادوات جنگی به قسمت رفتیم و دیدیم کنار جاده جنازه مزدوران عراقی افتاده و بعد به جایی که شهدا را جمع کرده بودند رسیدیم و حدود ۱۴ شهید را فورا در ماشین گذاشتیم و با سرعت به عقب برگشتیم و در راه خمپاره اندازهای خودی مشغول کار بودند به مقر برگشتیم و بعد از ظهر به همراهی عده ای از بچه ها سراغpmp عراقی رفتیم که به غنیمت گرفته بودند چون در نزدیکی ما بود مسئول آن ها گفت که هنوز این ها آب بندی نشده و با وسایل و بیسیم آن ها آشنا شدیم نزدیک غروب یک شهید آوردند که من و عباس رفتیم برای تخلیه .شب نماز و شام و بعد از آن خوابیدیم
پ . خاطرات خود نوشت شهید علی پیرونظر در اولین اعزام به جبهه
#شهیدعلی پیرونظر #شهید_صفر_علی_لقاء
#شهید_صدری_#شهید_نیک_فلک
@sharikerah