eitaa logo
شهید علی پیرونظر
449 دنبال‌کننده
1.8هزار عکس
662 ویدیو
0 فایل
دلاور مرد گردان زهیر .گروهان عاشورا . لشگر ۱۰ سیدالشهدا. عملیات بیت المقدس ۲ هیچکس از عشق سوغاتی به جز دوری ندید @shahede_shayan ادمین
مشاهده در ایتا
دانلود
کاش می شد حال خوب را ، لبخند زیبا را، بعضی داشتن ها را ، خشک کرد.. لای کتاب گذاشت و نگهشان داشت... 🌷
سلام بر شهدا سلام بر آنهایی که از نفس افتادند تا ما از نفس نیفتیم. سلام بر دلاورانی که قامت خم کردند تا ما قامت خم نکنیم. و سلام بر مجاهدانی که به خاک افتادند تا ما به خاک نیفتیم.
🌹‌شرطِ ورود در جمعِ شهدا اخلاص است! و اگر این شرط را داری ، چه تفاوتی می کند نامت چیست و شغلت؟!
همین الان کسانۍ در دنیا هستند که با شهدا اُنس بیشترۍ دارند در مشکلات زندگۍ متوسّل به شهدا مۍشوند و شهدا جواب مۍ‌دهند...🌸 اُنس با شهدا را امروز تجربه کن با شهدا که انس داشته‌باشۍ یک‌قدم👣به خدا نزدیک‌ترۍ... °•
همین الان کسانۍ در دنیا هستند که با شهدا اُنس بیشترۍ دارند در مشکلات زندگۍ متوسّل به شهدا مۍشوند و شهدا جواب مۍ‌دهند...🌸 اُنس با شهدا را امروز تجربه کن با شهدا که انس داشته‌باشۍ یک‌قدم👣به خدا نزدیک‌ترۍ... °•
🌷 🌹: «بین سعادت و شقاوت، یک قدم بیشتر  فاصله نیست و آن قدمی‌ست که بر هوای نفس گذاشته شود
🍃شهیـد . . . چشم تاریخ است؛ چشمی که تا ابدیت امتداد دارد و تا قیامت ، دوام ... ... شهادت آخرین معراج عشق است...
رفته سردار نفسی تازه کند برگردد! چون ظهور گل نرگس به خدا نزدیک است🌱 🥀
چند وقت پیش رفته بودم سر مزار علی آقا یک خانم جوان با همسرشون آمده بودند سر مزار علی آقا . بعد از چند دقیقه که فاتحه خواندند . رو به من گفتند این شهید به شهید حل ازدواج معروف است . پرسیدم شما با این شهید چطور آشنا شدین ؟ گفتند من اصلا این شهید را نمی شناختم . مدام برایم خواستگار می آمد یا ایشان من را نمی پسندید یا من . از آینده خودم خیلی نگران بودم . تا اینکه یک شب یک جوان زیبایی به خوابم آمد و گفت چرا حاجتت را از من نمی خواهی . من می توانم واسطه بشوم و حاجتت را از خداوند بگیرم . از او پرسیدم اسم شما چیست ؟ گفت من شهید علی پیرونظر هستم . وقتی صبح از خواب بیدار شدم به مزار شهدا آمدم . فامیلی شهید یادم رفته بود . از اول قبور شهدا شروع به نگاه کردن عکس ها کردم تا بالاخره شهید را پیدا کردم و حاجتم را از او خواستم . طولی نکشید که برایم یک خواستگار خوب آمد و با او ازدواج کردم حالا هر چند وقت یکبار با همسرم به کنار مزار این شهید عزیز می آئیم و یادش می کنیم رو به همسرش کرد و گفت من همسرم را از این شهید دارم . شهدا حاجت می دهند.
تو باش من تمام شب های تاریخ را تاب می آورم.
فکر می‌کردیم چون گرفتاریم از دوریم ولی اثبات کردند چون از خدا دوریم ...
در خیالات خودم, در زیر بارانی که نیست می رسم با تو به خانه، از خیابانی که نیست می نشینی روبرویم، خستگی درمیکنی چای می ریزم برایت، توی فنجانی که نیست باز ميخندی و ميپرسي, كه حالت بهتر است؟! باز میخندم که خیلی، گرچه میدانی که نیست شعر می خوانم برایت، واژه ها گل می کنند یاس و مریم میگذارم، توی گلدانی که نیست چشم میدوزم به چشمت، مي شود آیا کمی دستهایم را بگیری، بین دستانی که نیست..؟! وقت رفتن می شود، با بغض می گویم نرو… پشت پایت اشک می ریزم، در ایوانی که نیست می روی و خانه لبریز از نبودت می شود باز تنها می شوم، با یاد مهمانی که نیست…! رفته ای و بعد تو این کار هر روز من است باور اینکه نباشی کار آسانی که نیست