سالگرد شهادت جانباز شهید سیدمجتبی علمدار
فرزند: سید مجتبی
تاریخ تولد : ۱۳۴۵/۱۰/۱۱
محل تولد: ساری
وضعیت تاهل: متاهل
مسئولیت: فرمانده گروهان سلمان از گردان مسلم
تاریخ شهادت: ۱۳۷۵/۱۰/۱۱
مزار شهید: گلزار شهدای شهر ساری
🌷🌷🌷🌷🌷
📝 گزیدهی وصیتنامهی شهید:
☀️《شیعهها!، مسلمونا!، حزباللهیها!، بسیجیها! و ...!
نگذارید تاریخ مظلومیت شیعه تکرار شود.
بر همه واجب است
مطیع محض فرمایشات مقام معظم رهبری
که همان ولی فقیه میباشد، باشند.
چون دشمنا ن اسلام کمر همت بستهاند
تا ولایت را از ما بگیرند
و شما همت کنید،
متحد و یکدل باشید
تا کمر دشمنان بشکند
و ولایت باقی بماند.》
🌹 شادی روحش صلوات🌹
اهل آبادان بود. تو ساری سوار تاکسی من شد. گفت می رم آرامگاه. تا نشست داخل ماشین عکس سیدمجتبی را روی شیشه دید. دستی روی آن کشید و شروع به گریه کرد‼️
با تعجب پرسیدم: «آقا، قضیه چیه؟!»
گفت: «من این سید را نمی شناختم. رفته بودم قم، داخل پاساژ چشمم افتاد به عکس سید، ناخودآگاه به سمت چهره معصومانه اش کشیده شدم. رفتم داخل مغازه. عکس و نوارهای مداحی سید را خریدم. شب و روزم شده بود گوش دادن به نوارهای مداحی سیدمجتیی علمدار.»
✳️او ادامه داد: «شبی در خواب سید را دیدم که به سمت من آمد. دعوتم کرد که سر مزارش بیایم و زیارت عاشورا بخوانم.
به سید گفتم: من اصلا تا حالا شمال نرفته ام. چه جوری بیام و پیدایت کنم. گم می شوم.
چند وقت بعد دوباره آمد به خوابم و گفت: چرا نمی آیی سر مزارم؟!
از خواب که بلند شدم وسایلم را جمع کردم و راه افتادم. توی راه خوابم برد. ماشین هم داشت از ساری عبور می کرد.
🔆 سید آمد و تکانم داد و گفت: پاشو رسیدی. ناگهان چشم هایم را باز کردم. همان موقع راننده گفت: ساری جا نمونید.»
وقتی فهمید که من پسر دایی و داماد خانواده سید هستم تعجبش بیشتر شد. رساندمش سرمزار سید، بعد ماندم و گفتم: «شما زیارت عاشورا بخوان من منتظرم. باید برویم منزل سید...»
📚برگرفته از علمدار، اثر گروه شهید هادی.
تصویر بالا طرح جلد جدید کتاب علمدار.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹
❣️ | این صدای زیبای سید مجتبی است....
🎵 | چقدر سخت حال عاشقی که نمیداند.....
•استوری
🔰سالگرد شهادت سید مجتبی علمدار
دوستان امشب ساعت ۲۴ مطالب مربوط به اولین شهید چله در همین کانال ارسال میشود و چله نامنویسی ندارد.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#حقالناس
خیلی به حق الناس اهمیت می داد . چه از نظر مالی و چه اخلاقی . رفتارش همیشه با همه حساب شده بود . مراقب بود تا با زبان و رفتارش کسی را نرنجاند .
به همه محبت می کرد و یاد ندارم از علی آقا شنیده باشم که غیبتی کرده باشد .
از نظر مالی . حتی یه ریال هم برایش یک ریال بود و بارها می دیدم که چقدر مراقب است که خدای نکرده مالی به ناحق وارد زندگیمان نشود .
در دوران دبیرستان با دوستش سید جلال سپهسالار که بعدها و قبل از علی آقا شهید شد به مغازه بستنی فروشی می روند و یک بستنی می خورند وقتی میخواهد حساب کند سید جلال به علی آقا می گوید اینجا مال پدرم هست لازم نیست پول بدهی . بیا برویم .
علی آقا در اولین بار که به جبهه می رود در زمان مجردی . در وصیت نامه اش می نویسد که مقدار ۲۰ تومان به مغازه بستنی فروشی بدهکارم . پرداخت شود .
وقتی از او پرسیدم که پسرش که با تو بوده . گفت پسرش که صاحب مغازه نیست .
خوشا به حال شهدا که اول از خودشان مراقبت می کردند و با شرف زندگی کردند تا خدا خریدارشان شد
#شهید_علی_پیرونظر
#شهید_سید_جلال_سپهسالار