eitaa logo
شهید علی پیرونظر
461 دنبال‌کننده
1.2هزار عکس
392 ویدیو
0 فایل
دلاور مرد گردان زهیر .گروهان عاشورا . لشگر ۱۰ سیدالشهدا. عملیات بیت المقدس ۲ هیچکس از عشق سوغاتی به جز دوری ندید @shahede_shayan ادمین
مشاهده در ایتا
دانلود
🌹🌴🥀🕊🥀🌴🌹 و ﺍﻧﺪﻭﻩ ﺁﺩﻡ ﻫﺎ و ﺍﻧﺪﻭﻩ رفته ﻫﺎ و ﺷﻮﺭﯼ ﺍﺷﮏﻫﺎ و یاد .... 🥀 🕊🌹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
آرامش یعنـی در پناه شما بدون نگاهتان زندگیمان آشوبی بی انتهاست آنان
باز پنجشنبه و یاد شهدا .به یاد پدران و مادراندآسمانی و شهدا صلوات
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
پنجم مرداد . ساعت از سه صبح گذشته بود . که من هنوز در سجاده برای شفای مادرم دعا می کردم . عصر که از بیمارستان آمده بودم . پرستارها گفتن دیگر امیدی نیست .اما من همچنان امیدوار بودم . آشفته بودم . بعد از نماز صبح منتظر بودم ساعت بگذره به بیمارستان زنگ بزنم و حال مادرم را بپرسم . نزدیک ساعت ۸ زنگ زدم گفتن ساعت ۳/۵شب مادرتون فوت کردن . تنها بودم . نمی دانم چطور ماشین را بیرون زدم . اما یادم هست تمام بدنم می لرزید . نمی توانستم کلاج و ترمز بگیرم . توی خیابون های تهران داد می زدم و گریه می کردم .حال بدی داشتم . پاهایم قدرت قدم بر داشتن نداشت . جرات وارد شدن به بیمارستان را نداشتم . روی نیمکت توی حیاط بیمارستان نشستم و بلند بلند گریه کردم .همه نگاهم می کردن . گاهی دلداری می دادن . گاهی می پرسیدن چی شده . اما من فقط اشک می ریختم . تا بچه ها بیایند دو ساعتی طول کشید ....‌.... چقدر صبح تلخی بود . صبح ۵ مرداد ماه روحت شاد مادر آسمانی ام . حلالم کن . تو بچه ۴۰ روزه شهید را بزرگ کردی . همسر جوان شهید را مراقبت کردی . در مقابل بهانه گیری های من و دخترکم صبر کردی . علی آقا برایت جبران کند ان شاءالله
29.02M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
در برابر چشمانم نیستی اما تمام آن چه می بینم تویی... تویی که تمام زندگیم بودی . دوست داشتنت با همه فرق داشت . چیزی فراتر از عشق بود . از تو جز خاطرات زیبا و دلتنگی چیزی به یاد ندارم . ای همه بودنم ........ یادت بخیر
5.9M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌼 حضرت زینب -سلام الله علیها- رو این‌جوری باید به بچه‌هامون معرفی کنیم. کامل و جامع. با جوانب مختلفش. ‌🌸🍃
8.42M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
👆غلامرضا صنعتگر غوغا کرد. 🌟این کار جدید خودش را به رهبر معظم انقلاب تقدیم کرد.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
بقیه ماجرا هر کاری کردیم پول قبول نکرد. تشکر کردیم کنار جاده ایستادیم . هوا کاملا تاریک بود و چیزی در بیابان دیده نمی شد . مامور ژاندار مری بعداز چندی جلو آمد و پرسید کجا می روید ؟ گفتیم ۲۰ کیلو متری . جلو چند ماشین را گرفت جا نداشتند . بعد جلو یک لندرور را گرفت دونفر با لباس های کردی با هیکل های خیلی درشت با عمامه های خاص بودند . گفت پشت یک بشکه نفت هست کنار بشکه نشستیم . در دلمان مقداری ترس بود که نکند خلاف جاده بپیچد رسیدیم پاسگاه و نگه داشت پیاده شدیم . حالا دونفری در یک بیابان . تنها و بی دفاع بودیم . و تا چشم کار می کرد تاریکی بود . و تا مقر ده کیلومتری بود و از طرفی خطر گروهک ها . و سرمای زیاد . از سمت چپ جاده حرکت کردیم کمی بعد از حرکت نوری پیدا شد . تویوتا سپاه بود دست بلند کردیم . نگه داشت پرسید کجا ؟ گفتیم به سمت قائم . گفت سوار شوید و اسلحه اش را کنار درب ماشین جابجا کرد . خلاصه رسیدیم به پادگان در نزدیکی مقرمان . که همان طویله ها ی سابق بود که گویی قبلا در آن گاو نگهداری می شده . رفتم شیرینی و کاپشن علیرضا را دادم . بچه ها گفته بودند اگر خبری شده بود بدون شیرینی نیایی . وقتی به چادر رسیدم بچه ها سراغ شیرینی را گرفتند گفتم هنوز خبری نیست . نماز را به جماعت خواندیم شام را هم آقای راننده پخته بود و آورده بود . در همین حین سعید ناصری آمد گفت بینی ام شکسته و فردا به تهران می رود . سریع یک نامه برای شاهده و یک نامه برای مامان نوشتم وساعت ۱۰ حاضر شدم برای خوابیدن . امروز تولد امام حسن عسکری علیه السلام بود و مصیب بین من و علی سالاروند صیغه اخوت و برادری خواند . پ.ن . سه روز قبل از بدنیا آمدن پاره تن علی آقا پیرونظر خدا می داند علی آقا چه لحظات سختی را در در آن روزها گذرانده در حالی که یقین داشته در این عملیات شهید می شود . @sharikerah
خاطرات خود نوشت شهید علی پیرونظر از لحظه اعزام تا چند روز قبل از شهادت 👆👆