eitaa logo
🌷🌷شرمنده ایم شهدا🌷🌷
122 دنبال‌کننده
1.5هزار عکس
174 ویدیو
9 فایل
بسم رب الشهداء این کانال برای علاقمندان به خاطرات شهدا ایجاد شده است.
مشاهده در ایتا
دانلود
عنايت امام كاظم عليه السلام به شيعيان بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيم روزي هارون الرشيد مقداري لباس از جمله جبّه زرباف سياه رنگي را - كه پادشاه روم به هارون فرستاده بود - به عنوان قدرداني به علي بن يقطين، هديه كرد. علي بن يقطين تمام آن لباسها، همراه همان جبه و مبلغي پول و خمس اموال خود را كه معمولا به حضرت مي داد، به محضر امام كاظم فرستاد. امام عليه السلام پول و لباسها را قبول كرد اما جبه را به وسيله آورنده بازگرداند و نامه اي به علي بن يقطين نوشت و در آن تأكيد كرد جبه را نگهدار و آن را هرگز از دست مده! چون به زودي به آن نيازمند خواهي شد. علي بن يقطين علت برگرداندن جبه را نفهميد و به شك افتاد در عين حال آن را محفوظ نگه داشت. چند روز گذشت، علي به يكي از غلامان خدمتگزارش خشمناك شد و او را از كار بركنار كرد. غلام متوجه بود علي بن يقطين هوادار امام كاظم است، ضمنا از فرستادن هديه ها نيز باخبر بود لذا پيش هارون رفت و از او سخن چيني كرد، گفت: علي بن يقطين موسي بن جعفر را امام مي داند و هر سال خمس اموال خود را به ايشان مي فرستد، به طوري كه جبه اي را كه خليفه براي احترام از وي داده بود همراه خمس اموال فرستاد. هارون الرشيد بسيار غضبناك شد گفت: بايد اين قضيه را كشف كنم اگر صحت داشته باشد علي را خواهم كشت. همان لحظه دستور داد علي را بياوريد همين كه آمد، گفت: جبه اي را كه به تو دادم چه كردي؟ گفت: نزد من است آن را عطر زده، در جعبه اي در بسته محفوظ نگه مي دارم، هر صبح و شام در جعبه باز كرده به عنوان تبرك آن را مي بوسم و دوباره به جايش مي گذارم. هارون گفت: هم اكنون آن را بياور! علي گفت: هم اكنون حاضرش مي كنم، به يكي از غلامان خود گفت: برو كليد فلان اتاق را از كنيز كليددار بگير اتاق را كه باز كردي فلان صندوق را بگشا! جعبه اي را كه رويش مهر زده ام بياور! طولي نكشيد غلام جعبه مهر شده را آورد و در مقابل هارون گذاشت. دستور داد جعبه را باز كردند. هنگامي كه هارون جبه را با آن كيفيت ديد كه عطرآگين است خشمش فرو نشست، به علي بن يقطين گفت: جبه را به جايش بازگردان و به سلامت برو! هرگز حرف سخن چينان را درباره تو نخواهم پذيرفت و نيز دستور داد به علي جايزه بدهند. سپس امر كرد به سخن چين هزار تازيانه بزنند در حدود پانصد تازيانه زده بودند كه از دنيا رفت
*🔴 تزویر به شما امان میدهد تا مقاومتتان را بشکند، پس از غلبه، شک نکنید که گردنتان را خواهد شکست !!!* *این تصاویر👆سرنوشت ملتیست که از گرانی و فشار تحریمها خسته شده بودند و فکر میکردند اگر سازش کنند و در برابر دشمن کوتاه بیایند، همه چیز ارزان و همه جا گل و بلبل میشود !!!* *ولی نه تنها هیچ مشکلی از مشکلات اقتصادیشان حل نشد، که همه چیزشان برباد رفت* *تمام زیرساخت های علمی و نظامیشان نابود شد* *دانشمندانشان ترور شد* *امنیتشان برباد رفت* *کشورشان تکه تکه شد* *و اینک اجسادشان در کف خیابان های سوریه تل انبار شده است 😔* *👈 و چه زیبا گفت امام خامنه ای عزیز که : مقاومت هزینه دارد اما هزینه سازش و تسلیم به مراتب بیشتر از هزینه مقاومت است.* *👈 و چه زیباتر گفت مولا علی علیه السلام که : هرکس به وقت یاری رهبرش در خواب باشد، با لگد دشمنانش از خواب بیدار میشود.*
🌹 پیام قرآنی ۲۳ اسفندماه ١٤٠۳ 👈 هر روز یک آیه: ۞وَيَنْصُرَكَ اللَّهُ نَصْرًا عَزِيزًا۞ ۞آیه ۳ سوره فتح۞ ۞و تو را به نصرتى ارجمند يارى نمايد.۞ 💬 پیام ها ۱- پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله مورد عنايت مخصوص خداست. ۲- همه چيز به دست خداست. ۳- پيروزى بر دشمن، هدف نهايى نيست، بلكه مقدّمه‌اى براى دريافت نعمت‌هاى ديگر است. ۴- اگر براى خدا كار كنيم، خداوند خود پاسخ دشمنان ما را مى‌دهد و دهان آنان را مى‌بندد. ۵- حتّى پيامبر هم با هدايت و توفيق الهى به راه مستقيم مى‌رود. ۶- آنچه خداوند مرحمت مى‌كند، برجسته‌ترين، روشن‌ترين و بهترين‌هاست. پيروزى آشكار، نعمت تمام، هدايت به راه مستقيم و نصرتش غالب است.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
امام على عليه‏ السلام : عِلمُ الْمُنافِقِ في لِسانِهِ و َعِلْمُ الْمُؤْمِنِ في عَمَلِهِ؛ دانش منافق در زبان او و دانش مؤمن در كردار اوست. (غررالحكم، ص463)
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
خرید عقدمان یک حلقه ی نهصد تومانی بود برای من. همین و بس. بعد از عقد، رفیم حرم. بعدش گل زار شهدا. شب هم شام خانه ی ما. صبح زود مهدی برگشت جبهه. یادگاران، جلد ده، کتاب شهید زین الدین، ص 15
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
خوابي يا بيدار؟ حبه عرني و نوف بكالي، شب را در صحن حياط دار الاماره كوفه خوابيدند. بعد از نيمه شب ديدند امير المؤمنين علي عليه السلام آهسته از داخل قصر به طرف صحن حيات مي آيد، اما با حالتي غير عادي: دهشت فوق العاده اي بر او مستولي است، قادر نيست تعادل خود را حفظ كند، دست خود را به ديوار تكيه داده و خم شده و با كمك ديوار قدم به قدم پيش مي آيد و با خود آيات آخر (190 194) سوره آل عمران را زمزمه مي كند: (اِنَّ في خَلّقِ السَّمواتِ وَاْلاَرْضِ وَاخْتِلافِ اللَّيْلِ وَالنَّهارِ لَآياتٍ لاِوُلِي اْلاَلْبابِ) (همانا در آفرينش حيرت آور و شگفت انگيز آسمانها و زمين و در گردش منظم شب و روز نشانه هايي است براي صاحبدلان و خردمندان). (اَلَّذينَ يَذْكُرُونَ اللّهَ قِياماً وَقُعُوداً وَعَلي جُنُوبِهِمْ وَيَتَفَكَّرُونَ في خَلْقِ السَّمواتِ وَاْلاَرْضِ رَبَّنا ما خَلَقْتَ هذا باطِلاً سُبْحانِكَ فَقِنا عَذابَ النّارِ) (آنان كه خدا را در همه حال و همه وقت به ياد دارند و او را فراموش نمي كنند، چه نشسته و چه ايستاده و چه به پهلو خوابيده و در باره خلقت آسمانها و زمين در انديشه فرو مي روند، پروردگارا! اين دستگاه با عظمت را به عبث نيافريده اي، تو منزهي از اينكه كاري به عبث بكني، پس ما را از آتش كيفر خود نگهداري كن). (رَبَّنا اِنَّكَ مَنْ تُدْخِلِ النّارَ فَقَدْ اَخْزَيْتَهُ وَما لِلظّالِمينَ مِنْ اَنْصارٍ) (پروردگارا! هر كس را كه تو عذاب كني و به آتش ببري بي آبرويش كرده اي، ستمگران ياراني ندارند). (رَبَّنا اِنَّنا سَمِعْنا مُنادِياً يُنادي لِلاْ يمانِ اَنْ آمِنُوا بِربِّكُمْ فَآمَنّا رَبَّنا فَاغْفِرْ لَنا ذُونُوبَنا وَكَفِّرْ عَنّا سَيِّئآتِنا وَتَوَفَّنا مَعَ اْلاَبْرارِ) پروردگارا! ما نداي منادي ايمان را شنيديم كه به پروردگار خود ايمان بياوريد، ما ايمان آورديم، پس ما را ببخشاي و از گناهان ما درگذر و ما را در شمار نيكان نزد خود ببر). (رَبَّنا وَآتِنا ما وَعَدْتَنا عَلي رُسُلِكَ ولا تُخْزِنا يَوْمَ الْقِيامَةِ اِنَّكَ لا تُخْلِفُ الْميعادَ) (پروردگارا! آنچه به وسيله پيغمبران وعده داده اي نصيب ما كن، ما را در روز رستاخيز بي آبرو مكن، البته تو هرگز وعده خلافي نمي كني). همين كه اين آيات را به آخر رساند از سر گرفت. مكرر اين آيات را در حالي كه از خود بيخود شده بود و گويي هوش از سرش پريده بود تلاوت كرد. (حبه و نوف) هر دو در بستر خويش آرميده بودند و اين منظره عجيب را از نظر مي گذراندند. حبه مانند بهت زدگان خيره خيره مي نگريست. اما (نوف) نتوانست جلو اشك چشم خود را بگيرد و مرتب گريه مي كرد تا اينكه علي عليه السلام به نزديك خوابگاه حبه رسيد و گفت: (خوابي يا بيدار؟) بيدارم يا امير المؤمنين! تو كه از هيبت و خشيت خدا اينچنين هستي پس واي به حال ما بيچارگان! امير المؤمنين چشمها را پايين انداخت و گريست، آنگاه فرمود: (اي حبه! همگي ما روزي در مقابل خداوند نگهداشته خواهيم شد و هيچ عملي از اعمال ما بر او پوشيده نيست. او به من و تو از رگ گردن نزديكتر است، هيچ چيز نمي تواند بين ما و خدا حائل شود). آنگاه به نوف خطاب كرد: (خوابي؟). نه يا امير المؤمنين! بيدارم مدتي است كه اشك مي ريزم. (اي نوف! اگر امروز از خوف خدا زياد بگريي فردا چشمت روشن خواهد شد. اي نوف! هر قطره اشكي كه از خوف خدا از ديده اي بيرون آيد درياهايي از آتش را فرو مي نشاند. اي نوف! هيچكس مقام و منزلتش بالاتر از كسي نيست كه از خوف خدا بگريد و به خاطر خدا دوست بدارد. اي نوف! آن كس كه خدا را دوست بدارد و هر چه را دوست مي دارد به خاطر خدا دوست بدارد، چيزي را بر دوستي خدا ترجيح نمي دهد و آن كس كه هر چه را دشمن مي دارد به خاطر خدا دشمن بدارد، از اين دشمني جز نيكي (142) به او نخواهد رسيد. هرگاه به اين درجه رسيديد حقايق ايمان را به كمال دريافته ايد.) سپس لختي حبه و نوف را موعظه كرد و اندرز داد. آخرين جمله اي كه گفت اين بود: (از خدا بترسيد، من به شما ابلاغ كردم). آنگاه از آن دو نفر گذشت و سرگرم احوال خود شد، به مناجات پرداخت، مي گفت: (خدايا! اي كاش مي دانستم هنگامي كه از تو غفلت مي كنم تو از من رومي گرداني يا باز به من توجه داري؟! اي كاش مي دانستم در اين خوابهاي طولانيم و در اين كوتاهي كردنم در شكرگزاري، حالم نزد تو چگونه است؟!). حبه و نوف گفتند: (به خدا قسم! دائما راه رفت و حالش همين بود تا صبح طلوع كرد)