eitaa logo
بانوان شایسته
320 دنبال‌کننده
2.6هزار عکس
865 ویدیو
28 فایل
کانال رسمی بانوان شایسته طراز انقلاب اسلامی 🆔 ادمین @shayesteganeenghelab ____________________ زیر نظر قرارگاه کمیته های سعادت وصیانت انقلاب اسلامی مسجد پایه/ محله محور ویژه بانوان
مشاهده در ایتا
دانلود
‍   ┄━•●❥ ❥●•━┄   چند روزی خود را کنج اتاق محل زندگی ام حبس کرده ام. باید فکر کنم باید خوب فکر کنم. ببینم من، دردانه پدر واقعا می توانم از پس عشق فرزام بربیام یا نه! همین که فرزام بگوید می روم باروبندیل سفرش را ببندم و راهی اش کنم! یعنی می توانم دوری فرزام را تحمل کنم. اصلا من طاقت زندگی اینچنینی را دارم؟! بغض راه گلویم را مسدود کرده، از خواب و خوراک افتاده ام. نه تکه نانی از گلویم پایین می رود و نه حتی چکه آبی... دلم مثل سیر و سرکه می جوشد، ضربان قلبم مرا تا مرز سکته پیش می برد. مروارید چشمانم دانه دانه مثل قطرات زلال باران به روی گونه هایم می بارد و می بارد. هواشناسی دلم بدجور هشدار باران سیل آسا و طوفان را می دهد. آه! امان از دست این دل... هیچوقت فکرشم نمی کردم روزی دلم مرا تا این حد اسیر خود کند. پدر با یک جلد کتاب و یک شاخه گل رز صورتی وارد اتاقم می شود. صورتم را از همه مرواریدها پاک می کنم، چشمان سرخم را به هم می مالم بلکه سرخی اش کم رنگ شود. کتاب و گل در دستانم قرار می گیرد، لبخند روی لب هایم حک می شود. پدر هیچ وقت این عادت زیبا را ترک نمی کند. گل را می بویم، کمی حالم روبراه می شود. پدر برعکس همیشه بی خیال سرخی چشم و رنگ و روی پریده ام می شود. جواب بی حالی ام برایش از روز هم روشن تر است که به رویم نمی آورد. چشمانم روی اسم کتاب قفل می شوند "آفتاب در حجاب" اسمش عجیب به دلم می نشیند. اسم نویسنده را که می بینم گل از گلم می شکفت، قلم استاد فوق العاده ست. برعکس کتاب های دیگر که با تاخیر می خوانم، یک لحظه را هم از دست نمی دهم و شروع می کنم به خواندن اثر ناب دیگری از استاد "سید مهدی شجاعی"... از همان ابتدای کتاب آدمی جذب خواندنش می شود و اشک ها سرازیر... |_وای بر من! حسین، دو دستش را بر گونه های تو می گذارد، سرت را به سینه اش می فشارد و در گوشت زمزمه می کند: _وای بر تو نیست خواهرم! وای بر دشمنان توست. تو غریق دریای رحمتی. صبور باش عزیز دلم!| صبر! مادر که فاطمه باشد دختر هم صبر را به ارث می برد! عجب مادر و دختری... عجب صبر و استقامتی... |حسین به صورتت آب می پاشد و پیشانی ات را بوسه گاه لب های خویش می کند. زنده می شوی و نوای آرام بخش حسین را با گوش جانت می شنوی که: آرام باش خواهرم! صبوری کن تمام دلم! مرگ، سرنوشت محتوم اهل زمین است. حتی آسمانیان هم می میرند. بقا و قرار فقط از آن خداست و جز خدا قرار نیست کسی زنده بماند. اوست که می آفریند، می میراند و دوباره زنده می کند، حیات می بخشد و بر می انگیزد.| جمله "جز خدا کسی قرار نیست زنده بماند!" مرا یاد دست نوشته فرزام از شهیدآوینی می اندازد "اگر شهید نشویم باید بمیریم!!!" چشمانم قفل پاراگراف آخر "پرتو دوم" می شود. | حسین اگر بگذارد، حرفهای تو با او تمامی ندارد. سرت را به سینه می فشارد و داروی تلخ صبر را جرعه جرعه در کامت می ریزد: خواهرم! روشنی چشمم! گرمی دلم! مبادا بی تابی کنی! مبادا روی بخراشی! مبادا گریبان چاک دهی! استواری صبر از استقامت توست. حلم در کلاس تو درس می خواند، بردباری در محضر تو تلمذ می کند، شکیبایی در دستهای تو پرورش می یابد و تسلیم و رضا دو کودکند که از دامان تو زاده می شوند و جهان پس از تو را سرمشق تعبد می دهند. راضی باش به رضای خدا که بی رضای تو این کار، ممکن نمی شود.| باز حرف صبر به میان آمد! باز حرف کلاس و سرمشق! حسین و آل حسین چه خوب صبر را از بر بودند. بمیرم برایت زینب... چگونه اینهمه درد را تاب آوردی..! خدای من چطور ممکن است این دو کتاب سربزنگاه به دست من برسند! کشتی پهلو گرفته و آفتاب در حجاب هر دو واژه سه حرفی صبر را یادآوری کردند. عجب قسمتی... احسنت به پدر که می دانست چه چیزی را به من هدیه دهد تا راحت تر تصمیم بگیرم. انتخاب من فرزام بود، پس صبر و بردباری را جزو سرمشق همیشگی ام قرار می دهم و راضی می شوم به رضای خدا... ┄━•●❥ ادامه دارد... 🌸🍃 @shayestegan98