eitaa logo
شهدای مدافع حرم
376 دنبال‌کننده
38.9هزار عکس
31.3هزار ویدیو
66 فایل
بسم الله الرحمن الرحیم سلام وصلوات بر محمد وال محمد صل الله علیه واله السلام علیک یا ابا عبدالله سلام دوستان شهدا
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از سید محمد جواد ابطحی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📌تودهنی حجت الاسلام رفیعی به عبدالحمید که گفته بود رفراندوم برگزار کنید چه جواب کامل و دقیقی👌👌
هدایت شده از 🇮🇷 جهاد تبیین در عصر ظهور 🇮🇷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥🔴ده ها فعال حقوق حیوانات با پوشیدن ماسک سر مرغ به برگر کینگ در پاریس حمله کردند و برای روح مرغ هایی که برای رستوران مرده و شکنجه شدند، یک دقیقه سکوت کردند.😐😂 مملکت ک نیست دیوونه خونست :)) 🏮جهاد تبیین در عصر ظهور🏮 https://eitaa.com/joinchat/2569863372C1e4dd86229
❝﷽❞ گرچه این شهر شلوغ است ولی باور کن آنچنان جای تو خالیست صدا می پیچد🌊 •• ⁩⁩⃟ًِِـُِِ✿َُِِِِِِّ͜͡❥ِِّـٍِِ← اللهم صل علی محمد وال محمد وعجل فرجهم🌹 اللهم عجل لولیک الفرج 🤲
هدایت شده از خلیل قایدی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🦜صحنه دلخراش دفن یک طوطی... 🎥با صدا گذاری وتلاوت آیات قرآن... 🦋‍🦋 🦋الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم🦋 🦋🦋 🦋 @ATre_Haram 🦋
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 اعضای و جوارح من وقف رهبرم و سید حسن نصرالله است! 🔰 📡روح پاکش با انبیا و اولیا محشور باد.
♨️جمع بندی اغتشاشات اخیر دشمن به هزار زبان بما گفت که حفظ نظام ، منوط به حفظ حریم و حیاست
ـــــــ « » ـــــــ 🌷یک دفعه که شهيد كريم به مرخصی آمده بود به او گفتم: از برایمان تعریف کن آنجا چه کار می کنید؟ او گفت: یک روز در سنگر نشسته بودیم تمام شد و یکی از بچه ها فانوس را برد تا نفت کند همین که در پشت خاکریز سنگر دنبال نفت می گشت به فانوس که در دست داشت اصابت مي کند و چراغ تکه تکه می شود ولی او سالم می ماند، وقتی که ایشان این لحظه را می بیند به خدا زیادتر می گردد. یک روز در آشپزخانه مشغول درست کردن ناهار بودم، یک دفعه صدای گریه بلند شهید را شنیدم با عجله به اتاق رفتم ببینم چه شده؟ دیدم رادیو در ، مراسم سوگواری حضرت اباعبدالله الحسین (علیه السلام) نوحه پخش می کند و همسرم گریه می کند؛ من را که دید اشک هایش را پاک کرد و گفت: دلم هوای را کرده است، دوست دارم شوم ولی خداوند این لیاقت را به من نمی دهد که سرانجام رفت و به رسید.🌷 ✍ :همسر شهید ❤️ ❤️ 🌹خاطرات و زندگی نامه شهداء🍃🌺🍃
🌹 🌷 و که رهرو و مقلد امام هستید پا بر جا باقی بمانید و لحظه‌ای پشت او را خالی نکنید که او است، ولی شما و ما به گمراهی می‌رویم‌ و برای این نعمت الهی شکرگزاری کنید.🌷 ❤️ ❤️ 🌹خاطرات و زندگی نامه شهداء🍃🌺🍃
🌹 🌷جهادگر شهيد اسماعيل‌ احمدزاده‌ شنبه‌بازاري شهرستان فومن  فرزند غلامعلي‌ به‌ سال‌ 1339 در يك‌ خانواده‌ ‌پا به‌ گيتي‌ نهاد. همانند هم‌ سن‌ و سالهاي‌ خود، به‌ مدرسه‌ رفت‌ و دوران‌ تحصيل‌ خود را تا قبولي‌ سال‌ سوم‌ نظري‌ با موفقيت‌ به‌ پيش‌ برد. بعد از اين‌، به‌ كار آزاد پرداخت‌، تا اينكه‌ وارد شهرستان‌ فومن‌ شد و در اين‌ نهاد انقلابي‌ به‌ كارهاي‌ عمراني‌ و فرهنگي‌ در روستاها پرداخت‌. پس‌ از مدتي‌، از طريق ‌جهاد به‌ مناطق‌ جنگي‌ اعزام‌ شد و در آن‌ ديار، بعنوان‌ راننده‌ بولدوزر به‌ كمك‌ رزمندگان‌ شناخت‌ و از طريق‌ درست‌ كردن‌ خاكريز و هموار كردن‌ راه‌ براي‌ رزمندگان‌ اسلام‌ و همچنين‌ احداث‌ سنگر و... به ‌مبارزه‌ با دشمنان‌ بعثي‌ پرداخت‌. اين‌ جهادي‌، سرانجام‌ در مورخه‌ يازدهم‌ بهمن‌ 1365 در منطقه‌ي‌ عملياتي‌ براثر اصابت‌ تركش‌ خمپاره‌ به‌ خيل‌ عظيم‌ عاشقان‌ شهادت‌ پيوست‌ و بسوي‌ معبود خود پر كشيد و در نهايت‌، درگلزار شهداي‌ شنبه‌ بازار (سبز قبا) به‌ خاك‌ سپرده‌ شد.🌷 ❤️ ❤️ 🌹خاطرات و زندگی نامه شهداء🍃🌺🍃
🌹 🌷آخرین باری که به مرخصی آمد، موقع رفتن کرد و از همسایه ها طلبید. چند لقمه غذا بیشتر نخورد، گفتم؛ حمید جان چرا غذایت را نمی خوری. گفت: پدر وقت ندارم. باید زودتر برم و خداحافظی کرد و رفت. یکی از همسایه ها که همرزمش بود می گفت: سه روز به عملیات مانده او را دیدم، آنقدر با من گرم گرفته بود که بقیه فکر می کردند که پدرش هستم. در عملیات والفجر 5 حمید رضا بود و از اطلاع داشت، همه آنها را روی کاغذی یادداشت کرده بود. به هنگام نبرد و شدت گرفتن حملات دشمن و حساس شدن منطقه برای این که رمز عملیات به دست دشمن نیفتد آنها را تکه تکه کرده و داخل دهانش گذاشته بود. که هنگام کفن و دفن متوجه این قضیه شدیم. سه ماه از شهادت حمید رضا گذشته بود، در عالم رؤیا دیدم که ( ره ) به خانه ما آمده. به امام گفتم: " آقا چطور شده که به منزل ما آمدید؟" امام نگاهی به من انداخت و گفت: " ما همیشه با شهداییم" و سپس عکسی را از جیبش بیرون آورد و گفت:" این عکس حمیدرضا است" گفتم: " امام اگر می شود آن عکس را به من بدهید." گفت:" مطمئن باشید حمید در نزد من است."🌷 ✍ :علی آقا سازنده چی و همرزم شهید ❤️ ❤️ 🌹خاطرات و زندگی نامه شهداء🍃🌺🍃