eitaa logo
شهدای مدافع حرم
379 دنبال‌کننده
38.6هزار عکس
31.1هزار ویدیو
65 فایل
بسم الله الرحمن الرحیم سلام وصلوات بر محمد وال محمد صل الله علیه واله السلام علیک یا ابا عبدالله سلام دوستان شهدا
مشاهده در ایتا
دانلود
🚨 چرا مخالف اسیر شدن فرزندان خود در جنگ بودند؟ 💠 سردار کوثری آخرین فرمانده سپاه محمد رسول الله(ص) در دوران دفاع مقدس نقل می‌کند سید مصطفی فرزند بزرگ رهبر انقلاب و سید مجتبی فرزند دوم ایشان در دفاع مقدّس از بسیجی‌های لشکر بودند که با نام خانوادگی دیگری در جبهه حضور داشتند. به ما پیغام داده بودند که این دو نفر نشوند، ولی اگر شهید یا جانباز شدند، عیبی ندارد. سردار کوثری می‌گوید اتفاقاً چند سال قبل مستقیماً از رهبر انقلاب نسبت به اینکه چرا نباید فرزندانشان اسیر می‌شدند سوال کردیم که فرمودند: اگر اینها شهید می‌شدند، بنده پدر شهید می‌شدم ولی اگر می‌شدند چون فرزند رئیس جمهور بودند، عراق سعی می‌کرد از ایران برای آزادی آنها امتیاز بگیرد و بنده هم امتیاز بده به کسی نیستم. 🌐پایگاه اطلاع رسانی حوزه، سال انتشار ۱۳۹۰ ✍ تخریب‌چی 🚨
🌷تشیع پیکر نوجوان ۱۶ ساله افغانستانی، مدافع حرم 👈 شهید محمد جعفری گنجی، که در جریان جنگ علیه داعش در تاریخ ۳۱ فروردین ۹۴ به شهادت رسید. این شهید در سال ۹۳ برای دفاع از حرم اهل بیت توفیق حضور در سوریه داشت و در عملیات بصیری الحریر توسط جبهةالنصره ، و به درجه رفیع نائل آمد. این شهید بزرگوار ۱۶ ساله شهادتی با اقتدار داشت؛ به طوری که تکفیری‌ها را تا از او اعتراف بگیرند که موفق نشدند. پیکر این شهید از طریق آزمایش DNA شناسایی شد... مراسم تشییع شهید مدافع حرم فاطمیون، شهید محمد جعفری گنجی فردا پنجشنبه ۱۸ خردادماه با مداحی محمود کریمی از ساعت ۱۱ صبح در قطعه ۵۰ بهشت زهرا (س) برگزار می‌شود
🌺🍀💐🌼💐🍀🌺 یک روز یک اسیر جنگی را که در پشت جبهه عمل قلب باز انجام داده بود به بیمارستان صحرایی اعزام کردند. گویا بنده خدا قبل از اعزام به این ، از بس از درد به خود پیچیده بود، امکان اینکه بخیه هایش باز شود هم بود. پزشکان تشخیص داده بودند که دست و پاهایش را به تخت ببندند و با مسکن آرامش کنند. اسیر عراقی وقتی در بیمارستان به هوش آمد فکر کرده بود چون اسیر است او را به تخت بستند. ابتدا شروع کرد با زبان عربی درخواست آب کردن و بعد از آن با قسم دادن به ائمه اطهار از ما خواست که دست و پایش را باز کنیم در اون ساعت متاسفانه کسی نبود که صحبت های او را ترجمه کند او نیز مدام هر کدام از را که می دید التماس می کرد نمی دانستیم چه جوری به این بنده خدا بگوییم که بستن دست و پایت دلیل پزشکی دارد. یادم می آید سالن پر از مجروح بود و خواهرم که با هم به جبهه اعزام شده بودیم در حال کردن زخم مجروحان بود با دیدن عراقی و التماس وی با حالتی خیلی جدی گفت : "والله اخوی بیل میرم" که همه مجروحین و پرسنل با صدای بلند خندیدند. 💐 💐 سلامتی همه 🌺💐🕊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔻ارتش اسرائیل میخواسته از این نوجوانان اسیر فلسطینی سوء استفاده رسانه ای بکنه جهت تخریب روحیه مردم کرانه باختری و ترساندن نوجوانان ، حالا ببینید این نوجوانان زیرک چگونه نقشه های افسران عملیات روانی رو بهم میریزن و ارتش اسرائیل رو به سخره میگیرند😘 احتمالا فیلم بردار ، از لشکر دختران دافی اسرائیل بوده😂😂✌️ 🇮🇷گروه کشوری تحلیل وخبر
🦋 وسایل نیروهایم را چک می‌کردم یکی از بچه‌ها با خودش کتاب دبیرستان آورده بود، گفتم این چیه؟ گفت: اگر شدم، میخوام از درس عقب نیفتم. 🌷شهدای مدافع حرم در ایتا https://eitaa.com/shdaemdafhharm 🌷شهدای مدافع حرم در سروش https://splus.ir/khalilghyed
🌹🕊🥀🌴🥀🕊🌹 حسین محمدی مفرد از جمله واحد تخریب لشکر ۵ نصر که همرزم بوده، درباره وی می‌گوید: در شب عملیات کربلای ۴ با اصابت تیر به ناحیه شکم شد و عراقی ها شد. نیمه های بود که با یک ضربه از خواب بیدار شدم. در سمت چپ من روی یک پتو بود و من هم در سمت راست نزدیک به نرده های درب زندان بودم. مقداری بود که خون آلود و مقداری هم مواد داخل روده بزرگ به من داد و خواست که این را از سلول بیرون بیندازم. وقتی این را دیدم متوجه وضعیت بد شدم؛ آنقدر جراحاتش زیاد بود که از طریق انجام می‌شد. با خودم گفتم در داخل شکم همه چیز جابجا شده است . سعی کردم فکر نکنم و بعد از انداختن آن به خارج دوباره خوابیدم. ساعت ۱۰ شب بود که دیگر کاملا بی حال شده بود و دیگر توان ناله کردن هم نداشت به من نگاه کرد و گفت حسین یادت نرود که من بچه بودم و چگونه جان دادم (شهیدشدم) و بعد گفت خواهش می‌کنم کمی به من آب بده که خیلی هستم و من به چشمان که می‌گفت آخرین لحظات زندگیم هست نگاه می‌کردم . صدای خیلی آهسته شده بود او خیلی صدایش رسا و بلند بود، ولی دیگر خبری از آن صدا نبود دستم را به سمت قابلمه هایی که در آن آب بود بردم و بلند کردم و به سمت بردم فکرکنم این وضع شاید ۵۰ ثانیه هم طول نکشید که محمد از قابلمه جدا شد و بر زمین افتاد و به رسید. 🌹 🕊 🥀🕊🌹
✨﷽✨ حسین محمدی مفرد از جمله واحد تخریب لشکر ۵ نصر که همرزم بوده، درباره وی می‌گوید: در شب عملیات کربلای ۴ با اصابت تیر به ناحیه شکم شد و عراقی ها شد. نیمه های بود که با یک ضربه از خواب بیدار شدم. در سمت چپ من روی یک پتو بود و من هم در سمت راست نزدیک به نرده های درب زندان بودم. مقداری بود که خون آلود و مقداری هم مواد داخل روده بزرگ به من داد و خواست که این را از سلول بیرون بیندازم. وقتی این را دیدم متوجه وضعیت بد شدم؛ آنقدر جراحاتش زیاد بود که از طریق انجام می‌شد. با خودم گفتم در داخل شکم همه چیز جابجا شده است . سعی کردم فکر نکنم و بعد از انداختن آن به خارج دوباره خوابیدم. ساعت ۱۰ شب بود که دیگر کاملا بی حال شده بود و دیگر توان ناله کردن هم نداشت به من نگاه کرد و گفت حسین یادت نرود که من بچه بودم و چگونه جان دادم (شهیدشدم) و بعد گفت خواهش می‌کنم کمی به من آب بده که خیلی هستم و من به چشمان که می‌گفت آخرین لحظات زندگیم هست نگاه می‌کردم . صدای خیلی آهسته شده بود او خیلی صدایش رسا و بلند بود، ولی دیگر خبری از آن صدا نبود دستم را به سمت قابلمه هایی که در آن آب بود بردم و بلند کردم و به سمت بردم فکرکنم این وضع شاید ۵۰ ثانیه هم طول نکشید که محمد از قابلمه جدا شد و بر زمین افتاد و به رسید. 🌹 🕊