eitaa logo
شهدای مدافع حرم
482 دنبال‌کننده
45.9هزار عکس
37هزار ویدیو
83 فایل
بسم الله الرحمن الرحیم سلام وصلوات بر محمد وال محمد صل الله علیه واله السلام علیک یا ابا عبدالله سلام دوستان شهدا
مشاهده در ایتا
دانلود
💔 صدای اذان رو که شنید، دست کشید و گفت: "میرم نماز." اصرار کردیم: "غذات سرد میشه، تمومش کن"! گفت: "غذای روحم سرد میشه" فرمانده دلاور یاران ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄ 🌷شهدای مدافع حرم در ایتا https://eitaa.com/shdaemdafhharm 🌷شهدای مدافع حرم در سروش https://splus.ir/khalilghyed
🔘 🥀🤍شهیدی که با ساخت اولین پل شناور جنگ‌ تحمیلی جان صدها رزمنده را نجات داد 🕊🌷شهید محمد صداقت‌کیش بعد از دوران آموزشی در مناطق جنگی مختلف خدمت کرد، وجود او تاثیرات شگرفی در جبهه‌های جنگ گذاشت ت🥀🤍ا اینکه در یکی از نبرد‌ها به چشم خود شاهد غرق شدن رزمندگان در آب‌ها شد و با اعتقاد راسخ به یک ساعت تفکر بهتر از ۷۰ سال عبادت به فکر افتاد و بعد از ساعتی با خوشحالی نزد فرمانده رفت و ساخت پل شناور را برای اولین بار به عهده گرفت 🕊🌷و با افتخار این پل را ساخت و وقتی دید که فکر او باعث نجات بسیاری از رزمندگان و صرفه‌جویی در وقت شده است، از شعف و شادی در پوست خود نمی‌گنجید. 🕊🌹هدیه به ارواح طیبه شهدا و امام شهدا و این شهید عزیز فاتحه با 🔘 🔘 🌷شهدای مدافع حرم در ایتا https://eitaa.com/shdaemdafhharm 🌷شهدای مدافع حرم در سروش https://splus.ir/khalilghyed
☑️ 🌨⚡️ 🥀🕊 شهید ابراهیم هادی دور هم نشسته بودیم. ابراهیم دستش رو شبیه یک دایره کرد و گفت: اگر دنیا مثل این کُره باشد، (عج) مانند دست های من به دنیا احاطه دارد. خداوند نیز بر تمام دنیا شاهد و ناظر هست. مراقب اعمالمون باشیم.
فرمانده‌ای با پوتین‌های پاره 🔹یکی از همرزمان شهید تعریف می‌کند: " یک‌روز بچه‌ها به شهید احمد اللهیاری گفتند: احمد آقا پوتین‌های ما خراب است. ایشان فرمودند چشم، فردای آن روز یک تویوتا پوتین آورد و گفت: بچه‌ها هر کدام از شما که پوتین‌هایش خراب است می‌تواند تعویض کند در همین حین دیدم خود احمد آقا کف یکی از پوتین‌هایش افتاده است و با بند پوتین آن را بسته است تا نیفتد. گفتم احمد آقا شما هم یک پوتین نو بردارید .گفت: نه این پوتین‌ها برای بچه‌هاست. همین پوتین‌ها هم که پایم هست برای من زیاد است. 🔹همرزم شهید احمد اللهیاری می‌گوید: یک روز من با ماشین اصلاح سر حاج احمد را اصلاح می‌کردم که دیدم ماشین گیر کرد. نگاه کردم، دیدم یک ترکش به سرش خورده و نصف آن بیرون است و اطراف آن چرک کرده. گفتم این ترکش شما را اذیت نمی‌کند؟ گفت برو و انبر دست را بیاور و ترکش را بیرون بکش. گفتم نمی‌شود باید برویم پیش دکتر. احمد آقا گفت: این که چیزی نیست بچه‌ها ترکش‌های از این بزرگتر را هم تحمل می‌کنند.   🌷شهدای مدافع حرم در ایتا https://eitaa.com/shdaemdafhharm 🌷شهدای مدافع حرم در سروش https://splus.ir/khalilghyed
💔 راست می‌گفت... "از دنیا که بگذری.. به راحتی از جانت هم می‌گُذری"... شهدایی باشیم... دیدم پاهاش زخمی و خونی شده به سردار بی سر شلمچه ماشاالله رشیدی گفتم کفشهات کو؟؟؟؟ گفت دادم به اون بسیجی که کفشش پاره بود و نمی توانست تو ورزش صبحگاهی همپای دیگران بدود گفتم پس خودت چی؟ پاهات رو ببین خونی و زخمی شده گفت اشکال نداره گفتم یعنی چی؟ گفت اگه از یک کفش نتونم بگذرم چطور از جونم بگذرم؟! 🌷شهدای مدافع حرم در ایتا https://eitaa.com/shdaemdafhharm 🌷شهدای مدافع حرم در سروش https://splus.ir/khalilghyed
♦️لبخندی که از زیر خاک هم نور می‌داد... 🔹اسمش علی بود، ولی بچه‌ها بهش می‌گفتن "لبخند جبهه". نه به خاطر اینکه خنده‌رو بود، نه... لبخندش یه چیز دیگه بود. یه نوری داشت که وسط اون همه دود و باروت، دلت رو آروم می‌کرد. 🔹در خط مقدم، علی رفت بالا سر یک مجروح که تیر خورده بود و داشت جون می‌داد. با یه پارچه، خون‌هاشو پاک کرد. همان لحظه یک گلوله از کنار گوشم رد شد و خورد به سینه‌ علی. افتاد زمین، همان‌جا کنار همان مجروح، و همان قرآن توی جیبش بود، خونی شده... با آخرین نفس: «الحمدلله الذی جعل رزقی فی الشهاده...» 🌷شهدای مدافع حرم در ایتا https://eitaa.com/shdaemdafhharm 🌷شهدای مدافع حرم در سروش https://splus.ir/khalilghyed
💔 حرف آخر... شهیدی که برایش مهم نبود به جهنم برود‼️ نوشته بود: "مهم نیست آینده نامی از من برده شود یا نه، مهم این است که اسلام پیروز شود، حتی مهم نیست به جهنم بروم یا نه، مهم این است که بتوان خدا را از خود راضی نگه داشت." (جعفر) ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄ 🌷شهدای مدافع حرم در ایتا https://eitaa.com/shdaemdafhharm 🌷شهدای مدافع حرم در سروش https://splus.ir/khalilghyed
♦️روایتی از قلب جبهه؛ وقتی حاج کاظم با دجله راز و نیاز می‌کرد 🔹یکی از رزمنده‌ها تعریف می‌کرد: «دیدیم حاجی، با نقشه‌ای در دست، روبه‌روی آب ایستاده. صدای اذان از ضبط کوچکش پخش می‌شد. زانو زد، دست در آب فرو برد، انگار با دجله حرف می‌زد. با همان آرامش همیشگی گفت: "یا علی، این زمین‌ها رو باید برای بچه‌هامون امن کنیم... ما می‌ریم، ولی این خاک باید بمونه."» 🔹شب بعد، او و چند تن از فرماندهان، برای شناسایی منطقه وارد نیزار شدند... آن شب، شب آخر بود. در همان حوالی اذان ظهر، گلوله‌ای آمد و دجله دیگر صدای زمزمه‌های حاج کاظم را نشنید... 🌷شهدای مدافع حرم در ایتا https://eitaa.com/shdaemdafhharm 🌷شهدای مدافع حرم در سروش https://splus.ir/khalilghyed
♦️لبخندی که از زیر خاک هم نور می‌داد... 🔹اسمش علی بود، ولی بچه‌ها بهش می‌گفتن "لبخند جبهه". نه به خاطر اینکه خنده‌رو بود، نه... لبخندش یه چیز دیگه بود. یه نوری داشت که وسط اون همه دود و باروت، دلت رو آروم می‌کرد. 🔹در خط مقدم، علی رفت بالا سر یک مجروح که تیر خورده بود و داشت جون می‌داد. با یه پارچه، خون‌هاشو پاک کرد. همان لحظه یک گلوله از کنار گوشم رد شد و خورد به سینه‌ علی. افتاد زمین، همان‌جا کنار همان مجروح، و همان قرآن توی جیبش بود، خونی شده... با آخرین نفس: «الحمدلله الذی جعل رزقی فی الشهاده...» 🌷شهدای مدافع حرم در ایتا https://eitaa.com/shdaemdafhharm 🌷شهدای مدافع حرم در سروش https://splus.ir/khalilghyed
♦️جوان‌ترین فرمانده دفاع مقدس و نقش بی‌بدیل در عملیات‌های سرنوشت‌ساز 🔹با شروع جنگ در مهرماه ۱۳۵۹، مسعود پیش‌بهار تنها ۱۸ سال داشت، اما آن‌قدر مسئولیت‌پذیر و پرانرژی بود که فرماندهی یک گروه ۲۲ نفره را به او سپردند. شبانه‌روز در بسیج فعال بود، انجمن اسلامی را هم زیر نظر داشت و کمتر به خانه می‌رفت. تازه‌تأسیس بودن بسیج، روحیه خستگی‌ناپذیر او را می‌طلبید. 🔹در سال ۱۳۶۰، در پایگاه گُلف ـ مرکز فرماندهی جنگ جنوب ـ نبوغ و هوش نظامی‌ شهید پیش‌بهار توجه فرماندهان را جلب کرد. به دوره تخصصی طرح و عملیات راه یافت و پس از آن، مسئولیت طرح و عملیات قرارگاه نصر را بر عهده گرفت. از آن پس، در کنار شهید حسن باقری، در طراحی عملیات‌های بزرگ نقش کلیدی داشت، بی‌آنکه حتی همرزمانش بدانند چه مسئولیتی بر دوش دارد.
♦️آتش دشمن مانع نشد؛ چگونه شهید خوش‌روش جان بر کف، پیکر شهیدی را از میان تیررس دشمن نجات داد 🔹شهید در شهریور ۱۳۶۱ برای دومین‌بار راهی جبهه شد و در گردان ضدزره لشکر ۲۵ کربلا به عملیات محرم اعزام شد. در یکی از روزهای عملیات، متوجه جنازه‌ای میان دو خط مقدم شد که زیر آفتاب مانده و بوی تعفن گرفته بود. پیکر در تیررس مستقیم دشمن بود و گمان می‌رفت متعلق به سربازی عراقی باشد، اما خوش‌روش بی‌تردید به هم‌رزمش گفت: «برای رضای خدا باید او را بیاوریم و دفن کنیم، هرکه باشد.» 🔹با به‌جان‌خریدن خطر، خود را به پیکر نزدیک کردند. نوشته‌ای درون پوتین شهید، راز هویت او را فاش کرد: یکی از رزمندگان ایرانی به نام گرجی از اصفهان. در حالی‌که آتش سنگین خمپاره‌های دشمن بی‌وقفه می‌بارید، خوش‌روش و همرزمش پیکر متلاشی‌شده را در پتو پیچیدند و با دل‌هایی آرام اما گام‌هایی استوار، او را به آغوش خاک خودی بازگرداندند. 🌷شهدای مدافع حرم در ایتا https://eitaa.com/shdaemdafhharm 🌷شهدای مدافع حرم در سروش https://splus.ir/khalilghyed
آیا می دانستید شهیدجهان آرا 9 ماه پیش از آزادسازی خرمشهر و عبدالرضا موسوی ( فرمانده سپاه خرمشهر پس ازجهان آرا ) 10 روز پیش از آزادسازی خرمشهر شهیدشدند جفتشون شهرشون رو ندیدند 🌹 هدیه به روح مطهر شهید الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ. وَعَجِّلْ فَرَجَهُمْ وَالْعَنْ أعْداءَهُم أجْمَعِینَ 🌷شهدای مدافع حرم در ایتا https://eitaa.com/shdaemdafhharm 🌷شهدای مدافع حرم در سروش https://splus.ir/khalilghyed