🌷 شب عاشورا، سیداحمد همه بچه هارو
جمع کرد و شروع کرد براشون حرف زدن،
گفت: حُر، شب عاشورا توبه کرد
امام هم بخشیدش و
به جمع خودشون راهش داد
بیاید ما هم امشب
حُر ِ امام حسین(؏) بشیم؛
نصفه شب که شد گفت:
پوتین هاتون رو در بیارین
بندهای پوتین هارو به هم گره زد
بعد توی پوتین ها خاک ریخت
و انداخت شون روی دوشمون،
گفت: حالا بریم!
چند ساعتی توی بیابون های کوزران
پیاده رفتیم و عزاداری کردیم
اون شب احمد چیزهایی رو
زمزمه میکرد که تا اون موقع نشنیده بودیم ..
#شهید_سیداحمد_پلارک
🌷کانال شهدای مدافع حرم در ایتا
https://eitaa.com/shdaemdafhharm
🌷کانال شهدای مدافع حرم در سروش
https://splus.ir/khalilghyed
📎شلوار یخ زده و پاهای خونی
🔹آخرین مسئولیتش فرمانده دسته بود. در والفجر 8 از ناحیه دست و شکم مجروح شد، اما کمتر کسی میدانست که او مجروح شده است.
🔸اگر کسی در باره حضورش در جبهه سوال میکرد، طفره میرفت و چیزی نمیگفت.
🔹یکدفعه در منطقه خواستیم از یک رودخانه رد شویم. زمستان بود و هوا به شدت سرد بود. شهید پلارک رو به بقیه کرد و گفت:" اگر یک نفر مریض بشود. بهتر از این است که همه مریض شوند."
🔸یکی یکی بچهها را به دوش کشید و به طرف دیگر رودخانه برد. آخر کار متوجه شلوار او شدیم که یخ زده بود و پاهایش خونی شده بود
#شهید_سیداحمد_پلارک🕊
🌷کانال شهدای مدافع حرم در ایتا
https://eitaa.com/shdaemdafhharm
🌷کانال شهدای مدافع حرم در سروش
https://splus.ir/khalilghyed
🌷 شب عاشورا، سیداحمد همه بچه هارو
جمع کرد و شروع کرد براشون حرف زدن،
گفت: حُر، شب عاشورا توبه کرد
امام هم بخشیدش و
به جمع خودشون راهش داد
بیاید ما هم امشب
حُر ِ امام حسین(؏) بشیم؛
نصفه شب که شد گفت:
پوتین هاتون رو در بیارین
بندهای پوتین هارو به هم گره زد
بعد توی پوتین ها خاک ریخت
و انداخت شون روی دوشمون،
گفت: حالا بریم!
چند ساعتی توی بیابون های کوزران
پیاده رفتیم و عزاداری کردیم
اون شب احمد چیزهایی رو
زمزمه میکرد که تا اون موقع نشنیده بودیم ..
#شهید_سیداحمد_پلارک
🌷کانال شهدای مدافع حرم در ایتا
https://eitaa.com/shdaemdafhharm
🌷کانال شهدای مدافع حرم در سروش
https://splus.ir/khalilghyed