eitaa logo
شهدای مدافع حرم
379 دنبال‌کننده
38.3هزار عکس
31هزار ویدیو
65 فایل
بسم الله الرحمن الرحیم سلام وصلوات بر محمد وال محمد صل الله علیه واله السلام علیک یا ابا عبدالله سلام دوستان شهدا
مشاهده در ایتا
دانلود
روایت مرد عاشقی که به معشوق رسید... 🔹️بسیـجی مجـروح بـا ناراحـتی و با چشمـانی پُـراز اشــک و صدایـی کـه هــرلحـظـه ضعیـف و ضعیف تر می شـد گفـت: «چـرا سرم را بلند کردید؟! چرا نگذاشتید سرم همانجا باشد؟! سرم روی پای عزیز فاطمه(س) بود؛ سـرم روی پـای آقـام سیدالـشهدا(ع) بود. چـرا نگذاشتید همانجـا بمـانم؟» 🔹اشک در چشـم بچـه ها حلقـه زده بود و همه بی اختیار گریه میکردند و آقـا را صدا می زدند؛ هیچ کس حرفی برای گفتن نداشت. 🔹️بسیجی این را گـفت و در حالی که زبان خـود را برای سـلام بر حضـرت به زحمت حـرکت می داد به لقاء الله پیوست. چشمـانش نیمـه بـاز و برلبـان خونینش تبسمی شیرین نقش بسته بـود. ‎‎‌‌‎‎ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄ 🌷شهدای مدافع حرم در ایتا https://eitaa.com/shdaemdafhharm 🌷شهدای مدافع حرم در سروش https://splus.ir/khalilghyed
خانم زهرا(س) گفت: با بچه من چه كار داري؟ 📌من يكي وقتي سر چند شماره از مجله سوره نامه تندي به سيد نوشتم كه يعني من رفتم، و راهي خانه شدم. 🔸حالم خيلي خراب بود. حسابي شاكي بودم. پلك كه روي هم گذاشتم «بي بي فاطمه» (صلوات الله عليها) را به خواب ديدم و شروع كردم به عرض حال و ناليدن از مجله، كه «بي بي» فرمود با بچه‌ من چه كار داري؟ 🔹من باز از دست حوزه و سيد ناليدم، باز «بي بي» فرمود: با بچه من چه كار داري؟براي بار سوم كه اين جمله را از زبان مبارك «بي بي» شنيدم، از خواب پريدم. ▪️وحشت سراپاي وجودم را فرا گرفته بود و اصلا به خود نبودم تا اينكه نامه اي از سيد دريافت كردم. ▫️سيد نوشته بود: «يوسف جان ! دوستت دارم. هر جا مي خواهي بروي، برو! هر كاري كه مي خواهي بكني، بكن! ولي بدان براي من پارتي بازي شده و اجدادم هوايم را دارند» 🔻ديگر طاقت نياوردم و راه افتادم به سمت حوزه و عرض كردم سيد پيش از رسيدن نامه ات خبر پارتي ات را داشتم و گفتم آنچه را آن شب در خواب ديده بودم.   ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄ 🌷شهدای مدافع حرم در ایتا https://eitaa.com/shdaemdafhharm 🌷شهدای مدافع حرم در سروش https://splus.ir/khalilghyed
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سردار حاج قاسم سلیمانی: بر محفوظ بودن دختر خودمون حریص باشیم ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄ 🌷شهدای مدافع حرم در ایتا https://eitaa.com/shdaemdafhharm 🌷شهدای مدافع حرم در سروش https://splus.ir/khalilghyed
8.12M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔷 شرح ماجرای عاشورایی زنده به گور شدن غواصان دست بسته گردان یاسین از زبان تنها شاهد عینی ماجرا از نیروهای ایرانی ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄ 🌷شهدای مدافع حرم در ایتا https://eitaa.com/shdaemdafhharm 🌷شهدای مدافع حرم در سروش https://splus.ir/khalilghyed
ماجرای شهیدی که چشمش را بعد از شهادت باز کرد طبق وصیتنامه پسرم از من خواسته بود خودم او را داخل خاک بگذارم. چادرم را به گردنم بستم و با کمک دیگران دستم را زیر سر عباس گذاشتم و او را داخل قبر گذاشتم. بوسیدمش و خدا را شکر کردم فرزندی به من داد که در طول این مدت ۲۵ سال یک لحظه هم گناه نکرد. مادر شهید عباس زرگری می‌گوید: «در بهشت معصومه با دیدن پیکر پسرم عباس با او درددل کردم و گفتم اگر حرف‌های من را متوجه می‌شوی، چشم‌هایت را باز کن و به من نگاه کن. دیدم عباس چشم راستش را باز کرد.» شهید عباس زرگری متولد ششم بهمن‌ماه 1340 در شهر قم بود که در 24 دی ماه 1365 در شلمچه در عملیات کربلای 5 به شهادت رسید. او از طلاب حوزه علمیه قم بود که تحصیل در دانشگاه جبهه را ترجیح داد و داوطلبانه عازم شد. روحش شاد یادش گرامی🥀 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄ 🌷شهدای مدافع حرم در ایتا https://eitaa.com/shdaemdafhharm 🌷شهدای مدافع حرم در سروش https://splus.ir/khalilghyed
نام محمدابراهیم نام خانوادگی همت متولد۱۳۳۴/۱/۱۲ شهادت۱۳۶۲/۱۲/۱۷ مدفن امامزاده شاه رضا شاخه نظامی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی سالهای خدمت۱۳۵۸تا۱۳۶۲ فرماندهی لشکر۲۷محمدرسول الله دارای دوفرزند پسر محمدمهدی ومصطفی مادر جان! من متنفر بودم و هستم از انسان‌هایِ سازش کار و بی تفاوت و متاسفانه جوانانی که شناخت کافی از‌ اسلام ندارند و نمی‌دانند برای چه زندگی می‌کنند، و چه هدفی دارند و اصلا چه می‌گویند بسیارند؛ ای کاش به خود می‌آمدند، از طرف من به جوانان بگویید: چشم شهیدان و تبلور خون‌شان به شما دوخته است! به پا خیزید! و اسلام و خود را دریابید... ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ 🌷شهدای مدافع حرم در ایتا https://eitaa.com/shdaemdafhharm 🌷شهدای مدافع حرم در سروش https://splus.ir/khalilghyed
📌 سالروز شهادت سید رضی موسوی 🔹سید رضا موسوی (معروف به سید رضی) در سال ۱۳۴۲ در چاشم، از توابع مهدیشهر سمنان در خانواده ای مذهبی به دنیا آمد. او در سنین جوانی به عضویت سپاه زنجان درآمد و در جنگ ایران و عراق حاضر شد. 🔹وی یکی از سرداران برجسته نیروی قدس سپاه پاسداران بود که به مدت بیش از سه دهه در «پشتیبانی از جبهه مقاومت» نقش‌آفرینی کرد. او در سوریه به‌عنوان یکی از مستشاران نظامی فعالیت داشت و از نیروهای نزدیک به شهید حاج قاسم سلیمانی و شهید محمد حجازی بود. مسئولیت‌های او شامل برنامه‌ریزی و پشتیبانی عملیاتی در منطقه بود که نقش مهمی در مقاومت منطقه‌ای داشت. 🔸سردار سید رضی موسوی در تاریخ چهارم دی ماه ۱۴۰۲ در حمله موشکی رژیم صهیونیستی به منطقه زینبیه دمشق به شهادت رسید. او در روز حادثه ابتدا در سفارت ایران در دمشق حضور داشت و سپس به محل اقامت خود بازگشت که هدف سه موشک قرار گرفت و به فیض شهادت نائل آمد. ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄ 🌷شهدای مدافع حرم در ایتا https://eitaa.com/shdaemdafhharm 🌷شهدای مدافع حرم در سروش https://splus.ir/khalilghyed
شهید قاسم تیموری: اگر پایم سالم بود جای امنی برای داعش نمی‌گذاشتم 📌همرزم شهید نقل می کند:در سوریه بودیم که برای کاشت تله انفجاری و مین‌های ضد تانک مامور شدیم. آقا قاسم با اینکه سنشان از همه ما بیشتر بود و مجروحیت هم داشت، بیشتر از ما مین کاشت. 🔸مین‌های ۵۰ کیلویی را به راحتی جابجا می‌کرد و حدودا دو برابر ما مین کاشت، وقتی برای استراحت کنار هم نشستیم پای مصنوعی‌اش را درآورد. 🔹با فشاری که روی پایش آمده بود درد زیادی را تحمل می‌کرد، ولی به روی خودش نمی‌آورد، یکی از دوستانی که با ما بود با تعجب به پا‌های شهید نگاه می‌کرد ▪️ باورش نمی‌شد با یک پا اینقدر کار کرده باشد و با حالتی از تعجب سوال کرد حاجی با این وضع سختت نیست؟ ▫️در آن حال شهید تیموری حرفی زد که تا به حال از او نشنیده بودیم، تا به آن روز از نقص عضوش حرفی نزده بود، اما آنجا چندبار روی پای مصنوعیش زد و گفت: «ای پا اگر سالم بودی جای امنی را برای داعشی‌ها نمی‌گذاشتم.» ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄ 🌷شهدای مدافع حرم در ایتا https://eitaa.com/shdaemdafhharm 🌷شهدای مدافع حرم در سروش https://splus.ir/khalilghyed
هرگاه صدای اذان به گوشش می رسید بلافاصله وضو می گرفت و به نماز می ایستاد. این عادت همیشکی حسین بود. یک شب که همگی خواب بودند از رختخواب برخاستم تا یک لیوان آب بخورم، نور ضعیفی در آشپزخانه دیدم. به سمت آشپزخانه رفتم. حسین را دیدم که با صدای زیبایش زیارت عاشورا می خواند. گفتم: مادر چرا چراغ را خاموش کرده ای؟ گفت: می خواستم شما بیدار نشوید. زمزم های زیبای حسین هنوز در خانه به گوشم می رسد. 🌷 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄ 🌷شهدای مدافع حرم در ایتا https://eitaa.com/shdaemdafhharm 🌷شهدای مدافع حرم در سروش https://splus.ir/khalilghyed
می دانستم آخرین باری است که مادر را می بینم! برادر شهید حاج قاسم سلیمانی در ادامه روایتی از آخرین وداع حاج‌قاسم با مادر بزرگوارشان بیان و عنوان کرد: مادر در بستر بیماری بود، ایشان روانه سوریه بودند من هم شاهد و ناظر بودم. حاج‌قاسم آمد دو زانو در مقابل مادر نشست و گفت «من را حلال می‌کنی؟» مادرم گفت «بله مادر حلال کردم»، تا سه مرتبه این جمله را تکرار کرد و مادرم گفت «بله مادر، گفتم حلال کردم». حاج‌قاسم رفت دوباره برگشت و دست ایشان را بوسید و رفت دوباره برگشت، کار عجیبی کرد و به ما همه درس داد که مادر به چه معناست. رفت کف پای مادر را بوسید متوجه شدم این وداع آخرین است. سلیمانی ادامه داد: زمانی که مادر به رحمت خدا رفتند، حاج‌قاسم در سوریه بودند، آقای قالیباف با ایشان تماس می‌گیرد و می‌گوید کار مهمی پیش آمده برگردید ایران، حاج‌قاسم هم می‌گوید «کار مهم می‌دانم چیست» و تأکید این بود ما جنازه را نگه داریم تا ایشان بیایند. وقتی آمد گفت «من می‌دانستم آخرین بار است که مادر را می‌بینم». منبع: سایت دنیای اقتصاد شادی روح شهدا صلوات اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
🌷 شهیدی که بوسه زدن بر دست را افتخار خود می‌دانست😢 پدر شهید می‌گوید: آنچه علی را به اوج عزت و عرفان و ایمان رساند عشق و احترام و علاقه او به مادرش بود. 🌱علی از در منزل كه وارد یا خارج می‌شد اول دست و پیشانی مادرش را می‌بوسید و این بوسه را افتخار خود می‌دانست.☺️ ‍🌻🌿🌻🌿🌻🌿🌻 یک بار هم نشد حرمت موی سفید ما را بشکند یا بی سوادی ما را به رخمان بکشد. هر وقت وارد اتاق می شدم، نیم خیز هم که شده، از جاش بلند می شد. اگر بیست بار هم می رفتم و می آمدم، بلند می شد. می گفتم: علی جان، مگه من غریبه هستم؟ چرا به خودت زحمت می دی؟ می گفت: « احترام به والدین، دستور خداست». شهید علی ماهانی🕊 عارف گلزار شهدای کرمان👌 🌷
🌷 شهیدی که بوسه زدن بر دست را افتخار خود می‌دانست😢 پدر شهید می‌گوید: آنچه علی را به اوج عزت و عرفان و ایمان رساند عشق و احترام و علاقه او به مادرش بود. 🌱علی از در منزل كه وارد یا خارج می‌شد اول دست و پیشانی مادرش را می‌بوسید و این بوسه را افتخار خود می‌دانست.☺️ ‍🌻🌿🌻🌿🌻🌿🌻 یک بار هم نشد حرمت موی سفید ما را بشکند یا بی سوادی ما را به رخمان بکشد. هر وقت وارد اتاق می شدم، نیم خیز هم که شده، از جاش بلند می شد. اگر بیست بار هم می رفتم و می آمدم، بلند می شد. می گفتم: علی جان، مگه من غریبه هستم؟ چرا به خودت زحمت می دی؟ می گفت: « احترام به والدین، دستور خداست». شهید علی ماهانی🕊 عارف گلزار شهدای کرمان👌 🌷 🌷شهدای مدافع حرم در ایتا https://eitaa.com/shdaemdafhharm 🌷شهدای مدافع حرم در سروش https://splus.ir/khalilghyed