eitaa logo
کانال شعر مولانا ابتهاج سعدی
3.6هزار دنبال‌کننده
3.2هزار عکس
1.2هزار ویدیو
0 فایل
اگه تبلیغ نذاریم تو کانال چطور کانال رشد بدیم؟ بابت تبلیغات پوزش میخایم
مشاهده در ایتا
دانلود
من از تو می‌مردم اما تو زندگانی من بودی تو با من می‌رفتی تو در من می‌خواندی وقتی که من خیابان‌ها را بی هیچ مقصدی می‌پیمودم تو با من می‌رفتی تو در من می‌خواندی تو از میان نارون‌ها، گنجشک‌های عاشق را به صبح پنجره دعوت می‌کردی وقتی که شب مکرر می‌شد وقتی که شب تمام نمی‌شد تو از میان نارون‌ها، گنجشک‌های عاشق را به صبح پنجره دعوت می‌کردی تو با چراغ‌هایت می‌آمدی به کوچه‌ی ما تو با چراغ‌هایت می‌آمدی وقتی که بچه‌ها می‌رفتند و خوشه‌های اقاقی می‌خوابیدند و من در آینه تنها می‌ماندم تو با چراغ‌هایت می‌آمدی ... تو دست‌هایت را می‌بخشیدی تو چشم‌هایت را می‌بخشیدی تو مهربانیت را می‌بخشیدی وقتی که من گرسنه بودم تو زندگانیت را می‌بخشیدی تو مثل نور سَخی بودی تو لاله‌ها را می‌چیدی و گیسوانم را می‌پوشاندی وقتی که گیسوان من از عریانی می‌لرزیدند تو لاله‌ها را می‌چیدی وقتی که من دیگر چیزی نداشتم که بگویم و گوش می‌دادی به خون من که ناله‌کنان می‌رفت و عشق من که گریه‌کنان می‌مُرد تو گوش می‌دادی اما مرا نمی‌دیدی / کانال اشعار مولانا حافظ سعدی👇 @shear_farsi
به آفتاب سلامی دوباره خواهم داد به جویبار که در من جاری بود به ابرها که فکرهای طویلم بودند به رشد دردناک سپیدارهای باغ که با من از فصل‌های خشک گذر می‌کردند به دسته‌های کلاغان که عطر مزرعه‌های شبانه را برای من به هدیه می‌آوردند به مادرم که در آیینه زندگی می‌کرد و شکل پیری ِ من بود و به زمین، که شهوت تکرار من، درون ملتهبش را از تخمه‌های سبز می‌انباشت - سلامی دوباره خواهم داد می‌آیم، می‌آیم، می‌آیم با گیسویم: ادامه‌ی بوهای زیر خاک با چشم‌هایم: تجربه‌های غلیظ تاریکی با بوته‌ها که چیده‌ام از بیشه‌های آن سوی دیوار می‌آیم، می‌آیم، می‌آیم و آستانه پر از عشق می‌شود و من در آستانه به آن‌ها که دوست می‌دارند و دختری که هنوز آنجا، در آستانهٔ پرعشق ایستاده، سلامی دوباره خواهم داد / کانال اشعار مولانا حافظ سعدی👇 @shear_farsi