eitaa logo
کانال شعر مولانا ابتهاج سعدی
3.7هزار دنبال‌کننده
2.7هزار عکس
1.1هزار ویدیو
0 فایل
اگه تبلیغ نذاریم تو کانال چطور کانال رشد بدیم؟ بابت تبلیغات پوزش میخایم
مشاهده در ایتا
دانلود
. 𝑰 𝒍𝒐𝒗𝒆 𝒚𝒐𝒖 𝒇𝒓𝒐𝒎 𝒕𝒉𝒆 𝒄𝒐𝒗𝒆𝒏𝒂𝒏𝒕 𝑰 𝒍𝒐𝒗𝒆 𝒚𝒐𝒖 𝒇𝒓𝒐𝒎 𝒕𝒉𝒆 𝒃𝒆𝒈𝒊𝒏𝒏𝒊𝒏𝒈 من از عهد آدم تو را دوست دارم از آغاز عالم تو را دوست دارم کانال اشعار مولانا حافظ سعدی👇 @shear_farsi
از نو شکفت نرگس چشم انتظاری‌ام گل کرد خار خار شب بی‌قراری‌ام تا شد هزار پاره دل از یک نگاه تو دیدم هزار چشم در آیینه کاری‌ام گر من به شوق دیدنت از خویش می‌روم از خویش می‌روم که تو با خود بیاری‌ام بود و نبود من همه از دست رفته است باری مگر تو دست برآری به یاری‌ام کاری به کار غیر ندارم که عاقبت مرهم نهاد نام تو بر زخم کاری‌ام تا ساحل نگاه تو چون موج بی‌قرار با رود رو به سوی تو دارم که جاری‌ام با ناخنم به سنگ نوشتم : بیا... بیا... زان پیش‌تر که پاک شود یادگاری‌ام کانال اشعار مولانا حافظ سعدی👇 @shear_farsi
📝 کاری ندارم که کجایی... چه می‌کنی... بی عشق سر مکن که دلت پیر می‌شود کانال اشعار مولانا حافظ سعدی👇 @shear_farsi
از غم خبری نبود اگر عشق نبود دل بود ولی چه سود اگر عشق نبود؟ بی رنگ‌تر از نقطه‌ی موهومی بود این دایره‌ی کبود اگر عشق نبود از آینه‌ها غبار خاموشی را عکس چه کسی زدود اگر عشق نبود؟ در سینه‌ی هر سنگ، دلی در تپش است از این همه دل چه سود اگر عشق نبود؟ بی عشق دلم جز گرهی کور چه بود؟ دل چشم نمی‌گشود اگر عشق نبود از دست تو در این همه سرگردانی تکلیف دلم چه بود اگر عشق نبود...؟ کانال اشعار مولانا حافظ سعدی👇 @shear_farsi
💭 ای عشق! مدد کن که به سامان برسیم چون مزرعه‌ی تشنه به باران برسیم یا من برسم به یار و یا یار به من یا هردو بمیریم و به پایان برسیم! کانال اشعار مولانا حافظ سعدی👇 @shear_farsi
ما مردم شب دیده به دیدن نرسیدیم تا صبح دمی هم به دمیدن نرسیدیم کالیم که سرسبز دل از شاخه بریدیم تا حادثهٔ سرخ رسیدن نرسیدیم خون خورده ی دردیم و چراغانی داغیم گل کردهٔ باغیم و به چیدن نرسیدیم زین هیزم تر هیچ ندیدم بجز دود شمعیم که تا شعله کشیدن نرسیدیم خونیم و تپیدیم به تاب و تب تردید اشکیم و به مژگان چکیدن نرسیدیم بادیم که آواره دویدیم به هر سوی اما چو نسیمی به وزیدن نرسیدیم یک عمر دویدیم و لب چشمه رسیدیم خشکید و به یک جرعه چشیدن نرسیدیم کانال اشعار مولانا حافظ سعدی👇 @shear_farsi
بیا مرا ببر ای عشق با خودت به سفر مرا ز خویش بگیر و مرا ز خویش ببر مرا به حیطه ی محض حریق دعوت کن به لحظه لحظه‌ی پیش از شروع خاکستر به آستانه‌ی برخورد ناگهان دو چشم به لحظه‌های پس از صاعقه، پس از تندر به شب‌نشینی شبنم،به جشنواره‌ی اشک به میهمانی پر شور چشم و گونه‌ی تر به نبض آبی تبدار در شبی بی‌تاب به چشم روشن و بیدار خسته از بستر من از تو بالی بالا بلند می‌خواهم من از تو تنها بالی بلند و بالا پر من از تو یال سمندی، سهند مانندی بلند یالی از آشفتگی پریشان‌تر دلم ز دست زمین و زمان به تنگ آمد مرا ببر به زمین و زمانه‌ای دگر 📕گلها همه آفتابگردانند/ کانال اشعار مولانا حافظ سعدی👇 @shear_farsi
شعاع درد مرا ضرب در عذاب کنید مگر مساحت رنج مرا حساب کنید محیط تنگ دلم را شکسته رسم کنید خطوط منحنی خنده را خراب کنید طنین نام مرا موریانه خواهد خورد مرا به نام دگر غیر از این خطاب کنید دگر به منطق منسوخ مرگ می‌خندم مگر به شیوه‌ی دیگر مرا مجاب کنید در انجماد سکون پیش از آنکه سنگ شوم مرا به هرم نفس‌های عشق آب کنید مگر سماجت پولادی سکوت مرا درون کوره‌ی فریاد خود مذاب کنید بلاغت غم من انتشار خواهد یافت اگر که متن سکوت مرا کتاب کنید پ ن : از بس که خلق پشت نقاب ایستاده‌اند باور نمی‌کنند منِ بی‌نقاب را 🎭 کانال اشعار مولانا حافظ سعدی👇 @shear_farsi
سراپا اگر زرد و پژمرده‌ایم ولی دل به پاییز نسپرده‌ایم چو گلدان خالی، لب پنجره پر از خاطرات ترک خورده‌ایم اگر داغ دل بود، ما دیده‌ایم اگر خون دل بود، ما خورده‌ایم اگر دل دلیل است، آورده‌ایم اگر داغ شرط است، ما برده‌ایم اگر دشنه‌ی دشمنان، گردنیم! اگر خنجر دوستان، گرده‌ایم! گواهی بخواهید، اینک گواه: همین زخم‌هایی که نشمرده‌ایم! دلی سربلند و سری سر به زیر از این دست عمری به سر برده‌ایم 📕آینه‌های ناگهان/ کانال اشعار مولانا حافظ سعدی👇 @shear_farsi
موجیم و وصل ما از خود بریدن است ساحل بهانه‌ای‌ست رفتن رسیدن است تا شعله در سریم، پروانه اخگریم شمعیم و اشک ما در خود چکیدن است ما مرغ بی پریم، از فوج دیگریم پرواز بال ما در خون تپیدن است پر می‌کشیم و بال، بر پرده ی خیال اعجاز ذوق ما در پر کشیدن است ما هیچ نیستیم جز سایه ای ز خویش آیینِ آینه خود را ندیدن است گفتی مرا بخوان، خواندیم و خامُشی پاسخ همین تو را تنها شنیدن است بی‌درد و بی‌غم است چیدن رسیده را خامیم و درد ما از کال چیدن است...! کانال اشعار مولانا حافظ سعدی👇 @shear_farsi
تو قله‌ی خیالی و تسخیر تو محال بخت منی که خوابی و تعبیر تو محال ای همچو شعر حافظ و تفسیر مثنوی شرح تو غیر ممکن و تفسیر تو محال عنقای بی‌نشانی و سیمرغ کوه قاف تفسیر رمز و راز اساطیر تو محال بیچاره‌ی دچار تورا چاره جز تو چیست؟ چون مرگ ناگزیری و تدبیر تو محال ای عشق، ای سرشت من، ای سرنوشت من تقدیر من غم تو و تغییر تو محال ...! کانال اشعار مولانا حافظ سعدی👇 @shear_farsi
ای برتر از خیالِ محالی که داشتم! بالاتر از توهمِ بالی که داشتم! طوفان رسید و برگ و بَرَم را به باد داد پیش از رسیدنِ دلِ کالی که داشتم این کوره رودهای گِل‌آلود از کجاست؟ کو چشمه‌ی عمیق و زلالی که داشتم؟ حالِ غزال بود و مجالِ غزل مرا آن حال کو؟ کجاست مجالی که داشتم؟ کِی می‌شود به روی تو روشن چراغِ چشم؟ روشن نشد جوابِ سوالی که داشتم باری مگر ز شوقِ نگاهِ تو بردَمَد آن آفتابِ رو به زوالی که داشتم! کانال اشعار مولانا حافظ سعدی👇 @shear_farsi
شعاع درد مرا ضرب در عذاب کنید مگر مساحت رنج مرا حساب کنید محیط تنگ دلم را شکسته رسم کنید خطوط منحنی خنده را خراب کنید طنین نام مرا موریانه خواهد خورد مرا به نام دگر غیر از این خطاب کنید دگر به منطق منسوخ مرگ می‌خندم مگر به شیوه‌ی دیگر مرا مجاب کنید در انجماد سکون پیش از آنکه سنگ شوم مرا به هرم نفس‌های عشق آب کنید مگر سماجت پولادی سکوت مرا درون کوره‌ی فریاد خود مذاب کنید بلاغت غم من انتشار خواهد یافت اگر که متن سکوت مرا کتاب کنید کانال اشعار مولانا حافظ سعدی👇 @shear_farsi
شعاع درد مرا ضرب در عذاب کنید مگر مساحت رنج مرا حساب کنید محیط تنگ دلم را شکسته رسم کنید خطوط منحنی خنده را خراب کنید طنین نام مرا موریانه خواهد خورد مرا به نام دگر غیر از این خطاب کنید دگر به منطق منسوخ مرگ می‌خندم مگر به شیوه‌ی دیگر مرا مجاب کنید در انجماد سکون پیش از آنکه سنگ شوم مرا به هرم نفس‌های عشق آب کنید مگر سماجت پولادی سکوت مرا درون کوره‌ی فریاد خود مذاب کنید بلاغت غم من انتشار خواهد یافت اگر که متن سکوت مرا کتاب کنید کانال اشعار مولانا حافظ سعدی👇 @shear_farsi
شعاع درد مرا ضرب در عذاب کنید مگر مساحت رنج مرا حساب کنید محیط تنگ دلم را شکسته رسم کنید خطوط منحنی خنده را خراب کنید طنین نام مرا موریانه خواهد خورد مرا به نام دگر غیر از این خطاب کنید دگر به منطق منسوخ مرگ می‌خندم مگر به شیوه‌ی دیگر مرا مجاب کنید در انجماد سکون پیش از آنکه سنگ شوم مرا به هرم نفس‌های عشق آب کنید مگر سماجت پولادی سکوت مرا درون کوره‌ی فریاد خود مذاب کنید بلاغت غم من انتشار خواهد یافت اگر که متن سکوت مرا کتاب کنید کانال اشعار مولانا حافظ سعدی👇 @shear_farsi
📝 کاری ندارم که کجایی... چه می‌کنی... بی عشق سر مکن که دلت پیر می‌شود کانال اشعار مولانا حافظ سعدی👇 @shear_farsi
موجیم و وصل ما از خود بریدن است ساحل بهانه‌ای‌ست رفتن رسیدن است تا شعله در سریم، پروانه اخگریم شمعیم و اشک ما در خود چکیدن است ما مرغ بی پریم، از فوج دیگریم پرواز بال ما در خون تپیدن است پر می‌کشیم و بال، بر پرده ی خیال اعجاز ذوق ما در پر کشیدن است ما هیچ نیستیم جز سایه ای ز خویش آیینِ آینه خود را ندیدن است گفتی مرا بخوان، خواندیم و خامُشی پاسخ همین تو را تنها شنیدن است بی‌درد و بی‌غم است چیدن رسیده را خامیم و درد ما از کال چیدن است...! کانال اشعار مولانا حافظ سعدی👇 @shear_farsi
تو قله‌ی خیالی و تسخیر تو محال بخت منی که خوابی و تعبیر تو محال ای همچو شعر حافظ و تفسیر مثنوی شرح تو غیر ممکن و تفسیر تو محال عنقای بی‌نشانی و سیمرغ کوه قاف تفسیر رمز و راز اساطیر تو محال بیچاره‌ی دچار تورا چاره جز تو چیست؟ چون مرگ ناگزیری و تدبیر تو محال ای عشق، ای سرشت من، ای سرنوشت من تقدیر من غم تو و تغییر تو محال ...! کانال اشعار مولانا حافظ سعدی👇 @shear_farsi
ای برتر از خیالِ محالی که داشتم! بالاتر از توهمِ بالی که داشتم! طوفان رسید و برگ و بَرَم را به باد داد پیش از رسیدنِ دلِ کالی که داشتم این کوره رودهای گِل‌آلود از کجاست؟ کو چشمه‌ی عمیق و زلالی که داشتم؟ حالِ غزال بود و مجالِ غزل مرا آن حال کو؟ کجاست مجالی که داشتم؟ کِی می‌شود به روی تو روشن چراغِ چشم؟ روشن نشد جوابِ سوالی که داشتم باری مگر ز شوقِ نگاهِ تو بردَمَد آن آفتابِ رو به زوالی که داشتم! کانال اشعار مولانا حافظ سعدی👇 @shear_farsi
تو قله‌ی خیالی و تسخیر تو محال بخت منی که خوابی و تعبیر تو محال ای همچو شعر حافظ و تفسیر مثنوی شرح تو غیر ممکن و تفسیر تو محال عنقای بی‌نشانی و سیمرغ کوه قاف تفسیر رمز و راز اساطیر تو محال بیچاره‌ی دچار تورا چاره جز تو چیست؟ چون مرگ ناگزیری و تدبیر تو محال ای عشق، ای سرشت من، ای سرنوشت من تقدیر من غم تو و تغییر تو محال ...! کانال اشعار مولانا حافظ سعدی👇 @shear_farsi
موجیم و وصل ما از خود بریدن است ساحل بهانه‌ای‌ست، رفتن رسیدن است تا شعله در سریم، پروانه اخگریم شمعیم و اشک ما درخود چکیدن است ما مرغ بی‌پریم، از فوج دیگریم پروازِ بالِ ما در خون تپیدن است پر می‌کشیم و بال، بر پرده‌ی خیال اعجاز ذوق ما در پر کشیدن است ما هیچ نیستیم جز سایه‌ای ز خویش آیینِ آینه خود را ندیدن است گفتی مرا بخوان، خواندیم و خامُشی پاسخ همین تو را تنها شنیدن است بی‌درد و بی‌غم است چیدن رسیده را خامیم و درد ما از کال چیدن است... کانال اشعار مولانا حافظ سعدی👇 @shear_farsi
✨ گفته بودم که به دریا نزنم دل اما کو دلی تا که به دریا بزنم یا نزنم؟! کانال اشعار مولانا حافظ سعدی👇 @shear_farsi
📝 فرقی ندارد بی‌تو غیبت یا حضورم... کانال اشعار مولانا حافظ سعدی👇 @shear_farsi
دلم قلمرو جغرافیای ویرانی‌ست هوای ناحیه‌‌ی ما همیشه بارانی‌ست دلم میان دو دریای سرخ مانده سیاه همیشه برزخِ دل تنگه‌ی پریشانی‌ست مهار عقده‌ی آتشفشان خاموشم گدازه‌‌های دلم دردهای پنهانی ست صفات بغض مرا فرصت بروز دهید درون سینه‌ی من انفجار زندانی‌ست تو فیض یک اقیانوس آب آرامی سخاوتی، که دلم خواهشی بیابانی‌ست کانال اشعار مولانا حافظ سعدی👇 @shear_farsi
💭 شعاع درد مرا ضرب در عذاب کنید مگر مساحت رنج مرا حساب کنید محیط تنگ دلم را شکسته رسم کنید خطوط منحنی خنده را خراب کنید کانال اشعار مولانا حافظ سعدی👇 @shear_farsi