رها کنش که بفهمد بلای طوفان چیست
پرندهای که ندانست لطف زندان چیست
چه لالهها که در این دشت واژگون شدهاند
یکی بپرسد از ایشان که در گریبان چیست
طبيب بود که درد مرا دو چندان کرد
که گفت عاشقی، اما نگفت درمان چیست
من از صفات رئوف الرحیم دانستم
امیدبخشترین آیههای قرآن چیست
اگرچه معتقدم هرچه هست حکمت توست
بگو که فلسفهی رنجهای انسان چیست؟
#هادی_محمدحسنی
📕فقط او بخواند
کانال اشعار مولانا حافظ سعدی👇
@shear_farsi
کو ساغری که مست شراب جنون شوم
تا فارغ از محاسبهی چند و چون شوم
دریای موجخیز بلا کو که در دلش
چون کشتیِ شکسته به کام اندرون شوم
تا کِی در آرزوی مضامین ناب عشق
برخیزم و شبیه قلم سرنگون شوم
در داستان عشق نه فرهادم و نه قیس
حتی برای تیشه نشد بیستون شوم
من از تحملِ عرقِ شرم عاجزم
در مسلخ تو خوشتر اگر غرق خون شوم
#هادی_محمدحسنی
📕فقط او بخواند
کانال اشعار مولانا حافظ سعدی👇
@shear_farsi
اگرچه مرحمتش مرهم است و دلداریست
بگو طبیب نکوشد که زخم من کاریست
به یک نگاه سپردم دل و ندانستم
که شیوه تو و چشم تو مردم آزاریست
چگونه خانه و میخانه را تمیز دهم
منی که خونِ دلِ تاک در رگم جاریست
هزار یوسف مصری به سکهای بستان
بساطِ شهر پر از دلبرانِ بازاریست
برای ما که پر و بال خویش را چیدیم
رها شدن زِ قفس اولِ گرفتاریست
#هادی_محمدحسنی
📕فقط او بخواند
کانال اشعار مولانا حافظ سعدی👇
@shear_farsi
چه خستهایم ، شبِ خوابِ جاودانه کجاست
یگانه راه گریز از غم زمانه کجاست
مرا که نای نفس نیست در تراکم بغض
مجال خنده کجا، فرصت ترانه کجاست !
زِ خوشزبانی خصمانهی تو بیزارم
حلاوتِ سخنِ تلخ دوستانه کجاست
مقیمِ مشغلهی شهر گیسوانِ توایم
پریشحال و پریشانسریم، شانه کجاست
کجاست سادگیِ آسمانِ چشمانت
هوای پاک غزلهای عاشقانه کجاست
#هادی_محمدحسنی
📕فقط او بخواند
کانال اشعار مولانا حافظ سعدی👇
@shear_farsi
رها کنش که بفهمد بلای طوفان چیست
پرندهای که ندانست لطف زندان چیست
چه لالهها که در این دشت واژگون شدهاند
یکی بپرسد از ایشان که در گریبان چیست
طبيب بود که درد مرا دو چندان کرد
که گفت عاشقی، اما نگفت درمان چیست
من از صفات رئوف الرحیم دانستم
امیدبخشترین آیههای قرآن چیست
اگرچه معتقدم هرچه هست حکمت توست
بگو که فلسفهی رنجهای انسان چیست؟
#هادی_محمدحسنی
📕فقط او بخواند/
کانال اشعار مولانا حافظ سعدی👇
@shear_farsi
چشمهایت با من است، اما دلت با دیگریست
دل به این آیینهها بخشیدن از خوشباوریست
کوشش بیهوده کردم تا فراموشش کنم
کار غم در خاطر دیوانگان یادآوریست
بیخبر در کورەی محنت مذابت میکند
ْعشق جانسوز است، اما کارگاه زرگریست
ِحسرت دریا ندارم در دل مهتابیام
گرچه مردابم، ولی سرتاسرم نیلوفریست
من نه تاریکم شبیه شب، نه روشن مثل روز
چون غروبی گرگ و میشم، بخت من خاکستریست
#هادی_محمدحسنی
📕فقط او بخواند
کانال اشعار مولانا حافظ سعدی👇
@shear_farsi
عشق سحری کرد و ناغافل نمیدانم چه شد
عقل سرگردان دل شد، دل نمیدانم چه شد
زورقی ناچارم از تسلیم در دریای عمر
طعنهٔ طوفان شدم ساحل نمیدانم چه شد
کاروان گمکردهٔ دشتی شبیخون خوردهام
دل به گمراهی زدم، منزل نمیدانم چه شد
سالها در باغِ ایمان خرمنی اندوختم
با نگاهی سوختم حاصل نمیدانم چه شد
عقل ابری شد که عشق روشنم را تیره ساخت
ماه بودم، مه شدم -کامل- نمیدانم چه شد
#هادی_محمدحسنی
📕فقط او بخواند
کانال اشعار مولانا حافظ سعدی👇
@shear_farsi
به یمن دختر رَز کوچهی میخانه صف دارد
مرید تاک پُربارم که فرزندی خلف دارد
غرض، بدمستی بیهوده با افراط در می نیست
خوشا رندی که از همصحبتی با می هدف دارد
دل بیچاره از پیچ و خم گرداب غافل بود
گمان میکرد دریا در دلش تنها صدف دارد
کبوترهای جَلد از آفت پرواز آگاهند
جهان مثل فلاخن سنگ ناپیدا به کف دارد
مقام دود و آتش را که دیدم با خودم گفتم
اسارت با چنین وصفی به آزادی شرف دارد
اگر با یا علی برخاستی با یا رضا بنشین
یکی فیروزهی مشهد یکی دُرّ نجف دارد
#هادی_محمدحسنی
📕فقط او بخواند/ #مقام
کانال اشعار مولانا حافظ سعدی👇
@shear_farsi
✨
خاکستر مرا و تو را باد برد و بعد...
بعد از هزار سال به هم دست یافتیم
#هادی_محمدحسنی
کانال اشعار مولانا حافظ سعدی👇
@shear_farsi
خودیها دشمنند آخر چه امیدی به دیگرها
برادر را به چاه انداختند اینجا برادرها
نمیدانی چقدر از خواندن تاریخ بیزارم
پُرند از واقعیتهای ننگآمیز دفترها
چرا اینقدر مردم مثل موج و صخره در جنگند
خداوندا، نمیدانم چه سوداییست در سرها
به شوق روی باز دوستان رفتیم، اما حیف
که برخوردیم ناغافل به قفل بستهی درها
خبر دارند در بندند وقتی بازمیگردند
مگر آدم بیاموزد وفا را از کبوترها ...!
#هادی_محمدحسنی
📕فقط او بخواند
کانال اشعار مولانا حافظ سعدی👇
@shear_farsi
به کفر مستم و پیمانه میزنم با تو
چرا که معتقدم، هیچ نیست الا تو
اگرچه با دل من، آشناتری از من
کسی به کُنه دلم پی نبرد، حتی تو
من و تو آتش و آبیم؛ من کجا، تو کجا
چقدر فاصله میبینم از خودم تا تو
دلم به مژدهی حافظ خوش است و وعدهی تو
به خوشحسابی او شک ندارم، اما... تو !
کمی به خویش بیا و کمی به فکر برو
ببین تو را به خدا بیوفا منم یا تو؟!
#هادی_محمدحسنی
📕فقط او بخواند
کانال اشعار مولانا حافظ سعدی👇
@shear_farsi
مشتاق صمیمانهی دیدارِ شمایم
اما تو بفرما به چه تدبیر بیایم
هم سلسلهٔ مویِ تو بستهست به دستم
هم رشتهٔ گیسویِ تو پیچیده به پایم
آمیخته با آتش و بغض است گلویم
من گریهٔ شمعم که گرفتهست صدایم
گردِ من دلسوخته پروانه زیاد است
از این همه تنها تو دلت سوخت برایم
بگذار بگریم که بگریم که بگریم
ابریست که ابریست که ابریست هوایم
#هادی_محمدحسنی
📕فقط او بخواند
کانال اشعار مولانا حافظ سعدی👇
@shear_farsi
شبیه شمع چنان آتشم به جان افتاد
که قصهام همه جا بر سر زبان افتاد
تو بودی و قدح باده بود و من بودم
که ناگهان غمناخوانده در میان افتاد
برای آمدنت دیر شد ز ما بگذر
برو که بوسهی گرم تو از دهان افتاد
چه طالعیست که صیاد بینوا دارد
که تیر وقت شکار تو از کمان افتاد
در این زمانه اگر رسم دوستی این است
هزار شکر که کارم به دشمنان افتاد ...!
#هادی_محمدحسنی
📕فقط او بخواند
کانال اشعار مولانا حافظ سعدی👇
@shear_farsi
برای فتح تو ترفند من یقینی نیست
که ناشناختهتر از تو سرزمینی نیست
تو باردار هزار احتمال مجهولی
که در هوای تو امکان پیشبینی نیست
بیا به متن مضامین عشق برگردیم
مناسب من و تو حاشیهنشینی نیست
به گریه رفتم و گفتم که دوستت دارم
ولی به بدرقهی اشک آستینی نیست
تمام مردم دنیا به دین خود باشند
برای من که مقدستر از تو دینی نیست
#هادی_محمدحسنی
📕فقط او بخواند
کانال اشعار مولانا حافظ سعدی👇
@shear_farsi
من از زمانیکه چشم واکردهام اسیرم به تارِ مویت
کنونکه میبندم از جهان چشم دگر ندارم نظر به رویت
بیا به بالینِ پیکرِ پیرِ پیرهن چاک ناتوانم
مگر که برخیزم از زمین در شروع اعجاز گفتوگویت
چرا کسی را میان این خیل هوشیاران نمیشناسم
مگر تو دیشب چهریختی در پیالهی هوشم از سبویت
چقدر باید دواندوان پابرهنه دور جهان بگردم
کجاستمقصد؟چقدر بایدبگردم اینجا به جستوجویت؟
چرا نفسهای سخت و سنگین به گوش میآید از صدایت
چه استخوانی ز نارفیقان نشسته این بار در گلویت
چنان گلسرخ اگرچه زیبا، ولی پُراز خار َدلخراشی
شدم خوش از ماهتابِ رویت، ولی ملولاز عتابِ خویت
تمام عمر از تو مینوشتیم و میسرودیم و آوخ اینک
تمام شد عمر و عاقبت هم به گور بردیم آرزویت
#هادی_محمدحسنی
📕فقط او بخواند
کانال اشعار مولانا حافظ سعدی👇
@shear_farsi
خودیها دشمنند آخر چه امیدی به دیگرها
برادر را به چاه انداختند اینجا برادرها
نمیدانی چقدر از خواندن تاریخ بیزارم
پُرند از واقعیتهای ننگآمیز دفترها
چرا اینقدر مردم مثل موج و صخره در جنگند
خداوندا، نمیدانم چه سوداییست در سرها
به شوق روی باز دوستان رفتیم، اما حیف
که برخوردیم ناغافل به قفل بستهی درها
خبر دارند در بندند وقتی بازمیگردند
مگر آدم بیاموزد وفا را از کبوترها ...!
#هادی_محمدحسنی
📕فقط او بخواند
کانال اشعار مولانا حافظ سعدی👇
@shear_farsi
اگر خاموش هم باشد، زبانی شعلهور دارد!
یکی پروانه را از شمع گریان برحذر دارد
فقط میخواست هم بالینِ عشقی آتشین باشد
نمیدانست در آغوشِ او خفتن خطر دارد
دلم چون موجِ ناآرام سر بر صخره میکوبد
خداوندا ! چه شوری باز این دریا به سر دارد
چقدر از لطفِ بیاندازه ساقی زمینگیرم
یکی باید مرا از گوشه میخانه بردارد...
کمی آیینه را هنگام بیتابی مدارا کن
که آهی مختصر بر روح عریانش اثر دارد
#هادی_محمدحسنی
📕فقط او بخواند
کانال اشعار مولانا حافظ سعدی👇
@shear_farsi
به این موجی که میگردد پی شور و شری دیگر
بگو دردسری دیگر بجوید با سری دیگر
نه در دریا دری وا شد، نه در ساحل، بگو شاید
در این درماندگی گرداب بگشاید دری دیگر
بگو ای کشتی افتاده در دریای خون، ای دل
خدا را ناخدای دیگری با لنگری دیگر
غمی دارم که مستی نیز درمانش نخواهد کرد
خوشا ساقی شراب دیگری در ساغری دیگر
قدح پُر کن، هراسی نیست از دوزخ که ما مستان
خدای دیگری داریم با پیغمبری دیگر
«شرابی تلخ میخواهم که مردافکن بود زورش»
که دیگرگون کند جان را به حال دیگری دیگر
#هادی_محمدحسنی
📕فقط او بخواند/ #شوکران
کانال اشعار مولانا حافظ سعدی👇
@shear_farsi
دلم ای مرگ مجال نفسی تازه ندارد
بیقرار توام آنقدر که اندازه ندارد
جانم آمد به لب اما نشد از تن به در آید
آه از این قلعهی متروک که دروازه ندارد!
دل و دین چون ورقی باخته در باد هوایم
این سرانجام کتابیست که شیرازه ندارد
کوس رسوایی خلق دو جهان بر سر بامش
پیش طشتی که من انداختم آواز ندارد
سرخوش آن تشنه که از دست اجل جام بگیرد
که فقط مستی مرگ است که خمیازه ندارد
#هادی_محمدحسنی
📕فقط او بخواند/ #مستی_مرگ
کانال اشعار مولانا حافظ سعدی👇
@shear_farsi
هزاران آه در یک سینهی دلتنگ جا دارد
دل اندوهگینم هرچه دارد از شما دارد
نگاهم ساکن میخانهی چشم تو شد اما
نمیدانست این ساقی فقط جام بلا دارد
چرا اینقدر در آیینه حیرانم خداوندا !
چقد این چشمِ خونپالا نگاهی آشنا دارد
تماشا، آشنایی، بیوفایی بعد تنهایی
دل دیوانهی ما با تو چندین ماجرا دارد
به شوقِ یک سر سوزن وفا در شهر میگردم
متاعی را که من با جان خریدارم، کجا دارد؟
#هادی_محمدحسنی
📕فقط او بخواند
کانال اشعار مولانا حافظ سعدی👇
@shear_farsi
چه خستهایم، شبِ خوابِ جاودانه کجاست
یگانه راه گریز از غم زمانه کجاست
مرا که نای نفس نیست در تراکم بغض
مجال خنده کجا، فرصت ترانه کجاست!
زِ خوشزبانی خصمانهی تو بیزارم
حلاوتِ سخنِ تلخ دوستانه کجاست
مقیمِ مشغلهی شهر گیسوانِ توایم
پریشحال و پریشانسریم، شانه کجاست
کجاست سادگیِ آسمانِ چشمانت
هوای پاک غزلهای عاشقانه کجاست
#هادی_محمدحسنی
📕فقط او بخواند/ #مجال
کانال اشعار مولانا حافظ سعدی👇
@shear_farsi
میان چهرهی خود غصهای نمایان داشت
کسی که آینهای در غبارْ پنهان داشت
هنوز از دلم ای غم، نرفته برگشتی
خوش آمدی که به برگشتن تو ایمان داشت
همیشه همدمِ تنهاییام، به خاطر تو
چقدر داشتنت، ای غرور، تاوان داشت
دلم چو لالهی غمگین واژگون همه عمر
ز داغ خویش سر غصه در گریبان داشت
چو غنچه لب به سخن وا نکرده پرپر شد
اگر نه داغِ دل من هزار دیوان داشت
چنین که میشنوم، مبحث حیات ابدیست
چه خوب میشد اگر این کتاب پایان داشت!
#هادی_محمدحسنی
📕فقط او بخواند/ #پایان
کانال اشعار مولانا حافظ سعدی👇
@shear_farsi
✨
به کفر مستم و پیمانه میزنم با تو
چرا که معتقدم، هیچ نیست الا تو
#هادی_محمدحسنی
کانال اشعار مولانا حافظ سعدی👇
@shear_farsi
با هرچه سخت، سختم و با ساده، سادهام
من با صفات آینه همخانوادهام
غیرت نمیگذاشت کمر خم کنم ببخش
افتادهام به خاک، ولی ایستادهام
آیینه هیچوقت دروغی به من نگفت
من خویش را درست نشانش ندادهام
لب بر شراب میزنم، اما نه از هوس
محنت کشیدهام که پیِ جامِ بادهام
یک لحظه نیز تاب تحمل نداشتید
این داغ را که من به دل خود نهادهام
#هادی_محمدحسنی
📕فقط او بخواند/ #داغ
کانال اشعار مولانا حافظ سعدی👇
@shear_farsi
امشب حضور روشن تو داده جان به ماه
با تو نگاه میکنم از آسمان به ماه
او هم درست مثل غم تو همیشه هست
حتی اثر نکرده مرور زمان به ماه
از آه من بترس که خاموش میشود
توفان آه اگر بوزد ناگهان به ماه
آه از دل پلنگ که حتی نمیرسد
دست عقابهای بلندآشیان به ماه
گاهی حجاب روسری ابر لازم است
از دست هیزچشمی نامحرمان به ماه
چیزی چو ماه قابل تشبیه دوست نیست
این است دِین قافیهی شاعران به ماه
#هادی_محمدحسنی
📕فقط او بخواند / #از_آسمان
کانال اشعار مولانا حافظ سعدی👇
@shear_farsi