ای که از یار نشان می طلبی، یار کجاست؟
همه یارند، ولی یار وفادار کجاست؟
#هلالیجغتایی
کانال اشعار مولانا حافظ سعدی👇
@shear_farsi
ای که از یار نشان می طلبی، یار کجاست؟
همه یارند، ولی یار وفادار کجاست؟
#هلالیجغتایی
کانال اشعار مولانا حافظ سعدی👇
@shear_farsi
نمیتوان به تو شرحِ بلای هجران کرد
فتادهام به بلایی، که شرح نتوان کرد
ز روزگار، مرا خود همیشه دردی بود
غم تو آمد و آن را هزار چندان کرد...
بلای هجر تو مشکل بوَد، خوش آن بیدل
که مُرد پیش تو و کار بر خود آسان کرد...
خیالِ کشتن من داشت وه! چه شد یارب؟
کدام سنگدل آن شوخ را پشیمان کرد؟
جراحتِ دل ما بر طبیب ظاهر نیست
که تیر غمزهی او هرچه کرد پنهان کرد
نیافت لذّتِ اربابِ ذوق، بی دردی
که قدر درد ندانست و فکر درمان کرد!
هلالی از دل مجروح من چه میپرسی؟
خرابهای که تو دیدی فراق ویران کرد...
#هلالیجغتایی
کانال اشعار مولانا حافظ سعدی👇
@shear_farsi
این که با ما ستمت کم نشود باکی نیست
کوششِ ما همه این است که افزون نشود
#هلالیجغتایی
کانال اشعار مولانا حافظ سعدی👇
@shear_farsi
یار من با دگران یار شد... افسوس افسوس!
رفت و هم صحبت اغیار شد، افسوس افسوس!
سالها عهد وفا بست ولی آخر کار
عهد بشکست و جفاگار شد، افسوس افسوس!
آن که چون روز، شب عیشم ازو روشن بود
رفت و روزم چو شب تار شد، افسوس افسوس!
آن که هم راحت جان بود و هم آسایش دل
قصد جان کرد و دل آزار شد، افسوس افسوس!
گفتم ای دل به کمند سر زلفش نروی!
عاقبت رفت و گرفتار شد، افسوس افسوس!
آن همه گوهر دانش که به چنگ آوردم-
ناگه از دست به یک بار شد،افسوس افسوس!
مدتی داشت هلالی ز بتان عزت وصل
عزتی داشت، ولی خوار شد، افسوس افسوس!
#هلالیجغتایی
کانال اشعار مولانا حافظ سعدی👇
@shear_farsi