گاهی اوقات مثل ابتهاج بهش بگید:
در این پریشانی روزگار،مبادا فراموش کنی دوستت دارم.
#هوشنگابتهاج
کانال اشعار مولانا حافظ سعدی👇
@shear_farsi
به کویت با دل شاد آمدم با چشمِ تر رفتم
به دل امید درمان داشتم درمانده تر رفتم
#هوشنگابتهاج
کانال اشعار مولانا حافظ سعدی👇
@shear_farsi
من تماشای تو می کردم و غافل بودم
کز تماشای تو خلقی به تماشای منند
گفته بودی که چرا محو تماشای منی
و چنان محو که یکدم مژه بر هم نزنی
مژه برهم نزنم تا که ز دستم نرود
ناز چشم تو بقدر مژه بر هم زدنی
#هوشنگابتهاج
کانال اشعار مولانا حافظ سعدی👇
@shear_farsi
گاهی اوقات مثل ابتهاج بهش بگید:
در این پریشانی روزگار،مبادا فراموش کنی دوستت دارم.
#هوشنگابتهاج
کانال اشعار مولانا حافظ سعدی👇
@shear_farsi
شب آمد و دل تنگم هوای خانه گرفت
دوباره گریهی بی طاقتم بهانه گرفت
شکیب درد خموشانهام دوباره شکست
دوباره خرمن خاکسترم زبانه گرفت
نشاط زمزمه زاری شد و به شعر نشست
صدای خنده فغان گشت و در ترانه گرفت
زهی پسند کماندار فتنه کز بن تیر
نگاه کرد و دو چشم مرا نشانه گرفت
امید عافیتم بود روزگار نخواست
قرار عیش و امان داشتم زمانه گرفت
زهی بخیل ستمگر که هرچه داد به من
به تیغ باز ستاند و به تازیانه گرفت
چو دود بی سروسامان شدم که برق بلا
به خرمنم زد و آتش در آشیانه گرفت
چه جای گل که درخت کهن ز ریشه بسوخت
ازین سموم نفسکش که در جوانه گرفت
دل گرفتهی من همچو ابر بارانی
گشایشی مگر از گریهی شبانه گرفت
#هوشنگابتهاج
کانال اشعار مولانا حافظ سعدی👇
@shear_farsi
باز امشب از خیال تو غوغاست در دلم
#هوشنگابتهاج
کانال اشعار مولانا حافظ سعدی👇
@shear_farsi
#هوشنگابتهاج چقد قشنگ سنگدلیِ دلبرشو توصیف کرده :
شنیدهام که درخت از درخت باخبر است
و من گمان دارم که سنگ هم از سنگ
و ذره ذره عالم که عاشقان هماند
مگر دل تو که بیگانه است ، با دلِ من ...
کانال اشعار مولانا حافظ سعدی👇
@shear_farsi
من تماشای تو می کردم و غافل بودم
کز تماشای تو خلقی به تماشای منند
گفته بودی که چرا محو تماشای منی
و چنان محو که یکدم مژه بر هم نزنی
مژه برهم نزنم تا که ز دستم نرود
ناز چشم تو بقدر مژه بر هم زدنی
#هوشنگابتهاج
کانال اشعار مولانا حافظ سعدی👇
@shear_farsi
روزگاری شد و کس مرد ره عشق ندید
حالیا چشم جهانی نگران من و توست
#هوشنگابتهاج
کانال اشعار مولانا حافظ سعدی👇
@shear_farsi
شب آمد و دل تنگم هوای خانه گرفت
دوباره گریهی بی طاقتم بهانه گرفت
شکیب درد خموشانهام دوباره شکست
دوباره خرمن خاکسترم زبانه گرفت
نشاط زمزمه زاری شد و به شعر نشست
صدای خنده فغان گشت و در ترانه گرفت
زهی پسند کماندار فتنه کز بن تیر
نگاه کرد و دو چشم مرا نشانه گرفت
امید عافیتم بود روزگار نخواست
قرار عیش و امان داشتم زمانه گرفت
زهی بخیل ستمگر که هرچه داد به من
به تیغ باز ستاند و به تازیانه گرفت
چو دود بی سروسامان شدم که برق بلا
به خرمنم زد و آتش در آشیانه گرفت
چه جای گل که درخت کهن ز ریشه بسوخت
ازین سموم نفسکش که در جوانه گرفت
دل گرفتهی من همچو ابر بارانی
گشایشی مگر از گریهی شبانه گرفت
#هوشنگابتهاج
کانال اشعار مولانا حافظ سعدی👇
@shear_farsi
نازنین آمد و دستی به دل ما زد و رفت
پرده ی خلوت این غمکده بالا زد و رفت
کنج تنهایی ما را به خیالی خوش کرد
خواب خورشید به چشم شب یلدا زد و رفت
درد بی عشقی ما دید و دریغش آمد
آتش شوق درین جان شکیبا زد و رفت
خرمن سوخته ی ما به چه کارش می خورد
که چو برق آمد و در خشک و تر ما زد و رفت
رفت و از گریه ی طوفانی ام اندیشه نکرد
چه دلی داشت خدایا که به دریا زد و رفت
بود آیا که ز دیوانه ی خود یاد کند
آن که زنجیر به پای دل شیدا زد و رفت
سایه آن چشم سیه با تو چه می گفت که دوش
عقل فریاد برآورد و به صحرا زد و رفت
#هوشنگابتهاج
کانال اشعار مولانا حافظ سعدی👇
@shear_farsi
با تو یک شب بنشینيم و شرابی بخوریم!
آتشآلود و جگرسوخته آبی بخوریم
در کنار تو بیفتیم، چو گیسوی تو مست
دست در گردنت آویخته تابی بخوریم
بوسه با وسوسهی وصلِ دلارام خوشاست
باده با زمزمهی چنگ و ربابی بخوریم
سپر از سایهی خورشید قدح کن زان پیش
کز کماندار فلک تیر شهابی بخوریم
پیش چشم تو بمیريم که مست است، بیا
تا به خوشباشی مستان مِی نابی بخوریم
صلهی سایه همین جرعهی جام لب توست
غزلی نغز بخوانیم و شرابی بخوریم...
#هوشنگابتهاج
کانال اشعار مولانا حافظ سعدی👇
@shear_farsi