eitaa logo
کانال شعر مولانا ابتهاج سعدی
3.8هزار دنبال‌کننده
2.4هزار عکس
1هزار ویدیو
0 فایل
اگه تبلیغ نذاریم تو کانال چطور کانال رشد بدیم؟ بابت تبلیغات پوزش میخایم
مشاهده در ایتا
دانلود
دوستت دارم چگونه می‌خواهی اثبات کنم وجودت را در جهان مثل وجود آب مثل وجود درخت تو آفتاب‌گردان و نخلستان و نغمه‌ای که از جان برمی‌خیزد… بگذار با سکوت بگویمت وقتی که واژه‌ها توان گفتن ندارند و گفتار دسیسه‌ای‌ست که همدستش می‌شوم و شعر به صخره‌ای سخت بدل می‌گردد بگذار تو را با خود در میان بگذارم میان چشمان و مژگانم بگذار تو را به‌رمز بگویم اگر به مهتاب اعتمادت نیست بگذار تو را به‌آذرخش بگویم یا قطره‌های باران بگذار نشانی چشمانت را به دریا دهم اگر دعوتم را به سفر می‌پذیری چرا دوستت دارم؟ کشتی میان دریا، نمی‌داند چگونه آب دربرش گرفته و به‌یاد نمی‌آورد چگونه گرداب درهمش شکسته کانال اشعار مولانا حافظ سعدی👇 @shear_farsi
✨ رنجور عشق بِه نشود جز به بوی یار ور رفتنی‌ست جان ندهد جز به نام دوست کانال اشعار مولانا حافظ سعدی👇 @shear_farsi
💭 ‌ای یار مرا موافقی وقتت خوش بر حال دلم چو لایقی وقتت خوش خواهم به دعا که عاشقان خوش باشند ور زانکه تو نیز عاشقی، وقتت خوش کانال اشعار مولانا حافظ سعدی👇 @shear_farsi
📝 مده ای رفیق پندم که نظر به او فکندم تو میان ما نَدانی که چه می رود نهانی کانال اشعار مولانا حافظ سعدی👇 @shear_farsi
چشم جادوی تو در دلجوئیِ اهلِ نیاز هیچ کوتاهی ندارد، عمرِ مژگانش دراز! رشته‌ی جان و رَگِ دل در خَمِ مژگانِ اوست هیچ‌کس دیدی به یک مضراب بنوازد دو ساز؟ هرکسی سازی به ذوقِ خویشتن سر می‌کند دل، میانِ مطربان، خوش کرده یارِ دلنواز جامه‌ی دیوانگی بر قدّ هرکس راست نیست از دو صد دیوانه یک تن نیست عریانی‌تَراز در قمارِ عشقبازی با تو نقشم خوش نشست چون نباشد این‌چنین؟ تو پاک‌بَر، من پاکباز از نشانِ خونِ ناحق کشتگانِ او چه باک؟ بالِ گنجشک است فرشِ آشیانِ شاهباز تا نبود این تاجِ زرّین بر سرش آسوده بود شمع افتاد از هوای سرفرازی در گُداز شعر اگر وحی است، محتاجِ سخن‌فَهمان بُوَد چون مُمَیّز در میان نبوَد، چه سود از امتیاز بیشتر ما را  ، آفت رسد ز ابنایِ جنس شیشه از سنگ است و از وی بیش دارد اِحتراز کانال اشعار مولانا حافظ سعدی👇 @shear_farsi
📝 صبر بر هجران آن آرام جان باشد گناه زنده‌بودن در فراق او گناهی دیگر است کانال اشعار مولانا حافظ سعدی👇 @shear_farsi
✨ هر چه بود از دل به غیر نقش ابروی تو رفت عاقبت زین مسجد ویران، همین محراب ماند کانال اشعار مولانا حافظ سعدی👇 @shear_farsi
📝 شد ز غمت خانه سودا دلم در طلبت رفت به هر جا دلم کانال اشعار مولانا حافظ سعدی👇 @shear_farsi
📝 ای سروِ روان و راحتِ نفس و روان هرچند که غایبی، فراموش نِه‌ای... کانال اشعار مولانا حافظ سعدی👇 @shear_farsi
شراره‌ی غم عشق آتش‌افکن است هنوز بیا که آتش مهر تو روشن است هنوز شکایت از تو ندارم ولی بیا و ببین چه زخم‌های عمیقی که بر تن است هنوز درختی‌ام که بر آن حک شده‌ست نام کسی غمت مباد که یاد تو با من است هنوز اگر تو صخره‌ای و سنگدل، من آن موجم که هر نفس هوسش با تو بودن است هنوز دلم به یاد تو هم‌صحبت رقیبان است وگرنه با همه غیر از تو دشمن است هنوز 📕اکنون/ کانال اشعار مولانا حافظ سعدی👇 @shear_farsi
✨ گفتیم عشق را به صبوری دوا کنیم هر روز عشق بیشتر و صبر کمترست کانال اشعار مولانا حافظ سعدی👇 @shear_farsi
📝 هیچ ذوقی به ازین نیست که از غایت شوق چشم من گرید و لب‌های تو در خنده شود... کانال اشعار مولانا حافظ سعدی👇 @shear_farsi
نظری نیست، به حال منت ای ماه، چرا؟ سایه برداشت ز من مهر تو ناگاه چرا؟ روشن است این که مرا، آینه عمر، تویی در تو آهم نکند، هیچ اثر، آه چرا؟ گر منم دور ز روی تو، دل من با توست نیستی هیچ، ز حال دلم آگاه چرا؟ برگرفتی ز سر من، همگی سایه مهر سرو نورسته من، «انبتک الله» چرا؟ دل در آن چاه زنخ مرد و به مویی کارش بر نمی‌آوری، ای یوسف از آن چاه چرا؟ نیک‌خواه توام و روی تو، دلخواه من است می‌رود عمر عزیزم، نه به دلخواه چرا؟ پادشاه منی و من، ز گدایان توام پاز گدایان، خبری نیستت ای ماه چرا؟ در ازل، خواند به خود حضرت تو سلمان را «حاش لله» که بود، رانده درگاه چرا؟ کانال اشعار مولانا حافظ سعدی👇 @shear_farsi
چشم جادوی تو در دلجوئیِ اهلِ نیاز هیچ کوتاهی ندارد، عمرِ مژگانش دراز! رشته‌ی جان و رَگِ دل در خَمِ مژگانِ اوست هیچ‌کس دیدی به یک مضراب بنوازد دو ساز؟ هرکسی سازی به ذوقِ خویشتن سر می‌کند دل، میانِ مطربان، خوش کرده یارِ دلنواز جامه‌ی دیوانگی بر قدّ هرکس راست نیست از دو صد دیوانه یک تن نیست عریانی‌تَراز در قمارِ عشقبازی با تو نقشم خوش نشست چون نباشد این‌چنین؟ تو پاک‌بَر، من پاکباز از نشانِ خونِ ناحق کشتگانِ او چه باک؟ بالِ گنجشک است فرشِ آشیانِ شاهباز تا نبود این تاجِ زرّین بر سرش آسوده بود شمع افتاد از هوای سرفرازی در گُداز شعر اگر وحی است، محتاجِ سخن‌فَهمان بُوَد چون مُمَیّز در میان نبوَد، چه سود از امتیاز بیشتر ما را ، آفت رسد ز ابنایِ جنس شیشه از سنگ است و از وی بیش دارد اِحتراز کانال اشعار مولانا حافظ سعدی👇 @shear_farsi
✨ تو مست مست سرخوشی من مست بی‌سر سرخوشم تو عاشق خندان لبی من بی‌دهان خندیده‌ام... کانال اشعار مولانا حافظ سعدی👇 @shear_farsi
. 𝘛𝘩𝘦 𝘭𝘪𝘧𝘦 𝘰𝘧 𝘦𝘷𝘦𝘳𝘺 𝘭𝘪𝘷𝘪𝘯𝘨 𝘵𝘩𝘪𝘯𝘨 𝘪𝘴 𝘢𝘭𝘪𝘷𝘦 جانِ هر زنده دلی زنده به جان دیگری‌ست کانال اشعار مولانا حافظ سعدی👇 @shear_farsi
➰ بیا تا برایت بگویم چه اندازه تنهایی من بزرگ است. و تنهایی من شبیخون حجم تو را پیش‌بینی نمی‌کرد. و خاصیت عشق این است! کانال اشعار مولانا حافظ سعدی👇 @shear_farsi
➰ هربار که نگاهت می‌کنم جمله‌ای آشنا به ذهنم خطور می‌کند در اين سرزمين چيزی هست كه ارزش زندگی كردن دارد... کانال اشعار مولانا حافظ سعدی👇 @shear_farsi
. ‌𝙏𝙝𝙚 𝙬𝙝𝙤𝙡𝙚 𝙬𝙤𝙧𝙡𝙙 𝙝𝙖𝙨 𝙣𝙤𝙩𝙝𝙞𝙣𝙜 𝙩𝙤 𝙥𝙧𝙖𝙮 𝙛𝙤𝙧 𝙚𝙭𝙘𝙚𝙥𝙩 𝙡𝙤𝙫𝙚 فلک جز عشق، محرابی ندارد کانال اشعار مولانا حافظ سعدی👇 @shear_farsi
✨ غم زمانه خورم یا فراق یار کشم به طاقتی که ندارم کدام بار کشم کانال اشعار مولانا حافظ سعدی👇 @shear_farsi
سفر می‌کردی و کار تو را دشوار می‌کردم که چون ابر بهاری گریۀ بسیار می‌کردم ‌ همان "آغاز" باید بر حذر می‌بودم از عشقت همان دیدار "اول" باید استغفار می‌کردم ‌ ملاقات نخستین کاش بار آخرینم بود تو را دیگر میان خواب‌ها دیدار می‌کردم ‌ «به روی نامه‌هایت قطرۀ اشک است، غمگینی؟» تو می‌پرسیدی و با چشم خون انکار می‌کردم ‌ در آن دنیا اگر قدری مجال همنشینی بود به پای مرگ می‌افتادم و اصرار می‌کردم ‌ خدا عمر غمت را جاودان سازد که این شاعر غزل در گوش من می‌خواند و من تکرار می‌کردم ‌ 📕سالیان/ کانال اشعار مولانا حافظ سعدی👇 @shear_farsi
. ωιтн ωανєѕ σf ∂єѕιяє ∂αу αи∂ иιgнт, αℓℓ αℓσиє ¢σмραѕѕισи  ιиѕριяє єℓѕє νєиgєfυℓ fιтѕ αяє тняσωи. ماییم و موج سودا شب تا به روز تنها خواهی بیا ببخشا خواهی برو جفا کن کانال اشعار مولانا حافظ سعدی👇 @shear_farsi
💭 خدا مرا به فراق تو مبتلا نکند نصیب دشمن ما را نصیب ما نکند من و ز کوی تو رفتن؟ زهی خیال محال که دام زلف تو هرگز مرا رها نکند ... کانال اشعار مولانا حافظ سعدی👇 @shear_farsi
نشسته‌ای لب بامی و پَر نمی‌گیری سراغی از من آسیمه‌سر نمی‌گیری چقدر روز و شبم بگذرد به بی‌خبری چه کرده‌ام که تو از من خبر نمی‌گیری پی سرابِ تو از پا درآمدم، ای عشق تو دست تشنه‌لبان را مگر نمی‌گیری درخت پیرم و باید به خاک تن بدهم چرا به دست جوانت تبر نمی‌گیری به فرض اینکه بخواهی به آتشم بکشی جرقه‌ای و از این بیشتر نمی‌گیری 📕ماهی‌ نمیر! باش که دریا بیاورم کانال اشعار مولانا حافظ سعدی👇 @shear_farsi