#حضرت_معصومه_س_شهادت
نبودی و ندیدی کام عطشان
نبودی و ندیدی جسم عریان
ولی قربان آن خواهر که می دید
برادر را به زیر سم اسبان...
شاعر: #سیدمجتبی_شجاع
🔹 #اشعار_ناب_آیینی 🔹
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
#حضرت_معصومه_س_شهادت
زینب ِ آقای خراسان تویی
تاج سرِ مردم ایران تویی
گُل به سر و روی تو از بام ؛ ریخت
بر جگرم شعله غمِ شام ؛ ریخت
زینبِ قم ، تاجِ سرِ قافله
تو نشدی همسفرِ حرمله
🔹 #اشعار_ناب_آیینی 🔹
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
زینبِ قم ، پیش دو چشم ِ ترت
دست نخورده به مویِ دلبرت
زینبِ قم ، دختِ علی پیر شد
گوشهی گودال ؛ زمین گیر شد
زینبِ قم ، رأسِ جدا دیده ای؟!
نیزه به حلقومِ رضا دیده ای؟!
زینبِ قم ، دستِ تو دیده طناب ؟!
راهِ تو افتاده به بزمِ شراب؟!
زینبِ قم ، پیش تو چیزی نشد
محضرتان حرفِ کنیزی نشد
زینبِ قم ، جانم اگر بر لب است
دردِ من از بی کسیِ زینب است
عمهی سادات گرفتار شد
ناقه نشین ، واردِ بازار شد
عمهی سادات به چشمِ ترش
دید ، گِره خورده مویِ دلبرش
عمهی سادات زمین گیر شد
تا که بریدند گلو ، پیر شد
🔹 #اشعار_ناب_آیینی 🔹
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
عمهی سادات غرورش شکست
نیزه به حلقوم حسینش نشست
عمهی سادات به دستش طناب
دیده اش افتاد به بزمِ شراب
عمهی سادات چه چیزی شنید
عصمتِ حق حرفِ کنیزی شنید
شاعر: #قاسم_نعمتى
🔹 #اشعار_ناب_آیینی 🔹
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
#حضرت_معصومه_س_شهادت
تا که یاد غم هجر پدرش می افتاد
سختی راه سفر از نظرش می افتاد
تب که می کرد ز تاب و تب زهرا می سوخت
گریه می کرد و چنین پلک ترش می افتاد
🔹 #اشعار_ناب_آیینی 🔹
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
تا که ضجه به نماز شب زینب می زد
از نماز شب و اشک سحرش می افتاد
دور او یکسره بودند برادرهایش
چادرش گاه اگر از کمرش می افتاد
بقچهء معجر او شکر خدا دست نخورد
گرچه در کوچه و برزن گذرش می افتاد
کوفه و صحنهء بازار مجسم می شد
هر زمان شاخه گلی دور و برش می افتاد
یاد سرنیزه و آن محمل خونی می کرد
حرف دوری برادر، ز سرش می افتاد
روضه اش بود زبان حال حسین آن وقتی
که به زانو به دو پای پسرش می افتاد
عمه آمد که کمک حال برادر باشد
ولی افسوس شرر بر جگرش می افتاد
🔹 #اشعار_ناب_آیینی 🔹
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
حال ارباب که این بود، به زینب چه گذشت
تا که می گفت علی را نبرش می افتاد
یکطرف از بدنش را ز زمین بر می داشت
نه نمی شد! دو سه جای دگرش می افتاد
شاعر: #رضا_دین_پرور
🔹 #اشعار_ناب_آیینی 🔹
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
9.1M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
♨️فضائل حضرت معصومه (س)
👌 #سخنرانی بسیار شنیدنی
🎤حجت الاسلام فرحزاد
🎤حجت الاسلام میرباقری
💚 الّلهُمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّکَـ الْفَرَج 💚
🔻 زمینه ساز ظهور باشیم 👇
🔻 بصیرت افزایی کنیم 👇
🌹 الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم 🌹
دور تو عالمان فقه و اصول - @Maddahionlin.mp3
6.49M
🔳 #شهادت_حضرت_معصومه(س)
🌴دور تو عالمان فقه و اصول
🌴دور او سعد و شمر و سنان
🎤 #سید_مهدی_میرداماد
🎤 #محمود_کریمی
⏯ #روضه
👌بسیار دلنشین
🌹 #سلامامامزمانم
سلام بر تو
ای مولایی که دستگیر درماندگانی.
بشتاب ای پناه عالم
که زمین و زمان درمانده شده!
🌼 السَّلامُ عَلَیکَ اَیُّهَا العَلَمُ المَنصوبُ
🌼 ...وَ الغَوثُ وَ الرَّحمَةُ الواسِعَةُ و
🌼 سلام بر تو اي پرچم برافراشته
🌼 سلام بر تو ای فريادرس
🌼 و ای رحمت گسترده
🌹 اللهم عجل لولیک الفرج
🌹🍃🌹🍃
#حضرت_معصومه_س_مدح_و_مناجات
(هر دختری که دختر زهرا نمی شود)
هرکس که مثل ام ابیها نمی شود
در وصف همسری شما گفته اند که
هم کفو و هم طراز تو پیدا نمی شود
شکر خدا که راهی دریای قم شدیم
هر قطره ای که راهی دریا نمی شود
باور کنید با همه اوصاف خود بهشت
هرگز شبیه صحن تو زیبا نمی شود
آرامشی که خلق به دنبال آن روند
جز در حریم امن تو معنا نمی شود
گفتند زائر تو زائر زهراست آمدیم
وقتی زیارت مدینه مهیا نمی شود
شاعر: #یاسر_مسافر
🔹 #اشعار_ناب_آیینی 🔹
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
#حضرت_معصومه_س_شهادت
از گریه چون ابر بهارانم رضاجان
ماتم زده از داغ هجرانم رضاجان
آرامش قلب پریشانم رضاجان
از دوریت پیوسته می خوانم رضاجان
جانم رضا جانم رضا جانم رضاجان
با کوله باری از غم و آه آمدم من
با محرمان خویش همراه آمدم من
گفتی بیا و این همه راه آمدم من
گرچه برای دیدن شاه آمدم من
رویت نبینم،خوب می دانم رضاجان
🔹 #اشعار_ناب_آیینی 🔹
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
سخت است نور دیده تر را نبینی
دل داده باشی روی دلبر را نبینی
بالا سر خود سایه سر را نبینی
خواهر شوی اما برادر را نبینی
ای روی تو خورشید تابانم رضاجان
در راه بودم راه من را سد نمودند
چها که با ذریه احمد نمودند
از دستشان هر آنچه که آمد نمودند
خصم علی بودند با من بد نمودند
از دست دادم جمله یارانم رضاجان
الحمدلله اهل قم اهل ولایند
اینها خدایی مردمانی با خدایند
در بی کسی با ناله هایت هم نوایند
بیمار اگر گردی به درد تو دوایند
چه خوب در این شهر مهمانم رضاجان
اینجا اگر گریه کنی منعی ندارد
همسایه بر همسایه عزت می گذارد
هر قدر هم چشمت زغصه خون ببارد
جای گلایه ، دایه رأفت بیارد
با یاد زهرا دیده گریانم رضاجان
شد روضه من بین بستر ، وای مادر
ناله زنم این شام آخر ، وای مادر
ای وای از آن ضربت در ، وای مادر
افتاد پیش چشم دختر ، وای مادر
من تا ابد زین غصه نالانم رضاجان
زینب تمام صحنه ها را دید ، ای وای
مادر ، میان شعله ها ، را دید ، ای وای
فرق علی شیر خدا را دید ، ای وای
هم تشت هم دشت بلا را دید ، ای وای
صبر جمیلش کرده حیرانم رضاجان
🔹 #اشعار_ناب_آیینی 🔹
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
اینها همه یک سو ، عزای شام یک سو
گریه میان خنده های شام یک سو
رقصیدن رقاصه های شام یک سو
بد چشمی نامردهای شام یک سو
من بی قرار شام ویرانم رضاجان
گویم به صد شور و نوا ، بیچاره زینب
بر درد و غصه مبتلا ، همواره زینب
از دست داده هست خود یکباره زینب
در کوچه ها و شهرها آواره زینب
سر گشته ی غمهای جانانم رضا جان
شاعر: #علی_سلطانی
🔹 #اشعار_ناب_آیینی 🔹
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
#حضرت_معصومه_س_شهادت
گل باغ پدرت بودی و پر پر نشدی
سوخته در وسط شعله، پسِ در،نشدی
🔹 #اشعار_ناب_آیینی 🔹
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
فاطمه بوده ای اما جگری از تو نسوخت
وسط شعله ی آتش پسری از تو نسوخت
گل رویت به خدا لطمه ای از خار ندید
پهلویت از نوک مسمارِ در، آزار ندید
تو گل یاس پدر بوده ای اما نه کبود
روی گلبرگ تنت جای غلافی که نبود
در دل حادثه ها زخم به روی تو نخورد
دست نامحرم بی رحم به روی تو نخورد
🔹 #اشعار_ناب_آیینی 🔹
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
هیفده روز قم از داغ تو سرتاسر سوخت
او نود روز غریبانه در آن بستر سوخت
شاعر: #محمدجواد_مطیع_ها
🔹 #اشعار_ناب_آیینی 🔹
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
#امام_حسین_مناجات
خوش آن دلی که گذر سوی کربلا بکند
مس وجود از آن خاک، کیمیا بکند
خوش آن نسیم که از خاک نینوا آید
خوش آن غریب که منزل به کربلا بکند
هوای باغ بهشت است، خاک کوی حسین
وطن، خوش آن که در آن خاک جانفزا بکند
اگر مَلَک به کف آرد، غبار روضۀ او
به چشم خویشتن، آن خاک، توتیا بکند
غلام همّت آنم که در محبّت دوست
تن و سر و زن و فرزند و جان، فدا بکند
چو بهر ما، سر و فرزند و جانِ شیرین داد
ز آب شور، دریغ از چه چشم ما بکند؟
چه کم شود ز جلال حسین؟ اگر روزی
ز لطف، گوشۀ چشمی، سوی «هما» بکند
#همای_شیرازی
🔹 #اشعار_ناب_آیینی 🔹
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7