#حضرت_زهرا_شهادت
#فاطميه
#دوبیتی
گلی که از نبوت ریشه دارد
به روی برگ ، زخم تیشه دارد
بگو با سنگ دلهای مدینه
که این آیینه بار شیشه دارد
___________
گهر از دیده ی نمناک می ریخت
ستاره از رخ افلاک می ریخت
علی میریخت بر سر خاک وقتی
به روی جسم زهرا خاک می ریخت
___________
سکوت و اشک و احیا و علی بود
کبودی ها و غم ها و علی بود
به روی دوش یک تابوت اما
شب تشییع زهرا و علی بود
________
غم آمد روی غم ، فریاد فریاد
مدینه ارث خود بر کربلا داد
چهل نامرد ، سد راه کردند
چهل تا نعل تازه راه افتاد
#میثم_مومنی_نژاد
🔹 #اشعار_ناب_آیینی 🔹
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
#حضرت_زهرا_شهادت
#فاطميه
منی که اول هر کار یاعلی گفتم
به لطف ایزد دادار یاعلی گفتم
گل بهشتی گلزار وحی بودم که
شدم مواجهه با خار یاعلی گفتم
خلیل وار چو کاشانه ام در آتش سوخت
قدم زدم وسط نار یاعلی گفتم
شکست پهلوی من تا که از فشار لگد
میان آن در و دیوار یاعلی گفتم
زدست محسن شش ماهه رفت و ناله کنان
به پیش صدمه مسمار یاعلی گفتم
به سینه میخ فرو رفت و من به جای آه
زسوز سینه خونبار یاعلی گفتم
به طوف کعبه روی علی در آن کوچه
به جای تلبیه بسیار یاعلی گفتم
به کف گرفته کمربند فاتح خیبر
به عشق حیدرکرار یاعلی گفتم
مغیره پیش حسن تازیانه ام میزد
به جرم اینکه من زار یاعلی گفتم
به زیر ضرب غلاف قنفذ ملعون
فتاد بازویم از کار یاعلی گفتم
زپا فتادم و میخواستم که برخیزم
گرفته دست به دیوار یاعلی گفتم
برای حفظ علی من زخانه تامسجد
به زیر لب صد و ده بار یاعلی گفتم
همیشه نام علی خوشترین کلام من است
تمام خلق بدانند علی امام من است
#عبدالحسین
🔹 #اشعار_ناب_آیینی 🔹
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
#حضرت_زهرا_شهادت
#فاطميه
تاب نوشتن از غم او را قلم نداشت
مضمون روضه داشت ولي محتشم نداشت
دم ميدهد كسي كه سياهي به تن كنيد
باز اين چه شورش است كه حتي دودم نداشت
رفتم قدم قدم به در خانه ي علي
ديدم به غير فاطمه يك هم قدم نداشت
پس با وجود فاطمه اش خانه ي علي
چيزي دگر ز عرش خداوند كم نداشت
مولا كنار فاطمه آسوده خاطر است
مولا كنار فاطمه يك ذره غم نداشت
فرموده بود فاطمه ي من،گل من است
حوريه بود و طاقت ظلم و ستم نداشت
با گريه گفت زير لب آهسته مرتضي
اي كاش دست و پهلوي زهرا ورم نداشت
شايد تمام روضه خلاصه در اين غم است
رفتم مدينه مادر خلقت حرم نداشت...
#محسن_صرامی
🔹 #اشعار_ناب_آیینی 🔹
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
6.61M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#السَّلاَمُعَلَیْکِأَیَّتُهَاالصِّدِّیقَةُالشَّهِیدَةُ
◾️کلیپ مادر کجایی؟
🎙حاجمحمود کریمی
#فاطمیه
#ایام_فاطمیه
🌌 #عکس_استوری
مادرم فاطمه باشد پدرم شاه نجف
هر دوعالم به فدای پدر و مادر من
#حضرت_زهرا_شهادت
#فاطمیه
آخرین نافلههای سحرت کشت مرا
درد دل کردن تو با پدرت کشت مرا
ای قیامت قد و بالات، قیامت کردی
این چه حالی است؟ هلال کمرت کشت مرا
نبض من با تپش قلب تو همسو گشته
غصه داری دل پر شررت کشت مرا
فاطمه! عمق نگاه تو ز غم لبریز است
غربت مخفی چشمان ترت کشت مرا
همسفر! لحظهی معراج تو نزدیک شده
دردمندانه وداع سفرت کشت مرا
ای پرستوی بهشتی مدینه، زهرا
این که سوزانده عدو بال و پرت کشت مرا
فاتح خیبرم و صاحب تیغ دو سرم
غصهی کوچه و اشک پسرت کشت مرا
یاس نیلیشدهی گلشن توحیدی من!
گل زخمی که نشاندی به برت کشت مرا
اولین دادرسی صف محشر از توست
دادخواهی تو از دادگرت کشت مرا
#سیدمحمد_میرهاشمی
🔹 #اشعار_ناب_آیینی 🔹
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
#حضرت_زهرا_شهادت
#فاطمیه
غربت ز ماجرای پیمبر شروع شد
از آن اهانت دم آخر شروع شد
در پاسخ دوات و قلم نانجیب گفت:
(إنّ الرَّجل لَیَهْجُرُ) و دیگر شروع شد
وقتی که عمر حضرت خاتم تمام شد
تازه غریبی من و حیدر شروع شد
وقتی که بود، حرف عِقاب و ثواب بود
وقتی که رفت صحبتِ از زر شروع شد
تا بود، احترام و سلام و جلال بود
تا رفت آتش و لگد در شروع شد
تا سایۀ رسول به سر بود، خنده بود
او رفت و دوره ی نگه تر شروع شد
دیگر یهود زیر سقیفه ظهور کرد
قصه برای کینه ی خیبر شروع شد
ابلیس در لباس مسلمان حلول کرد
تهمت زدن به نفس پیمبر شروع شد
#حسین_ایزدی
🔹 #اشعار_ناب_آیینی 🔹
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
#حضرت_زهرا_مدح
#فاطمیه
ای شب قدر! کسی قدر تو را فهمیده ست؟
تا به امروز کسی مرتبه ات را دیده ست؟
خلق از معرفت شان تو عاجز ماندند
بی جهت نیست خدا فاطمه ات نامیده ست
خواستم ذات تو را نور بخوانم، دیدم
نور هم با تو خودش را همه جا سنجیده ست
نور چشمان پیمبر تویی و جلوه ی تو
آفتابی ست که تا غار حرا تابیده ست
حکمتش چیست که ای ام ابیها! پدرت
بارها خم شده و دست تو را بوسیده ست
نخل لب تشنه شد از نام تو سیراب، چقدر
چشمه از عشق تو در قلب علی جوشیده ست
دست در دست تو بود ای شرف الشمسِ علی!
اگر انگشتر خود را به گدا بخشیده ست
سرِ همصحبتِ صدّیقه شدن بود اگر
ملک وحی، هرآئینه به خود بالیده ست
بانی رزق تویی، روح الامین میدانست
سیبی از عرش اگر چیده به اذنت چیده ست
هر زمانی که شدی خسته، به نقل از سلمان
چرخ دستاس تو با دست ملک چرخیده ست
چه بگوییم از انفاق تو، وقتی در شهر
سائلی رخت عروسی تو را پوشیده ست
به فقیر و به یتیم و به اسیر احسان کرد
نان افطار تو وصفش همه جا پیچیده ست
چشم صائب به کرامات تو افتاد و نوشت:
"گوش این طایفه آواز گدا نشنیده ست"
آه باران عطا! رود کرم! خیر کثیر!
از چه همسایه ات از گریه ی تو رنجیده ست
مسجدی هست در این ناحیه که خشت به خشت
سر نفرین تو از ترس به خود لرزیده ست
بشکند دست کسانی که شکستند تو را
چشمت از ضربه ی ناگاه به خون غلتیده ست
سر زخمت نکند وا شده بانوی بهشت
اینهمه لاله چرا دور و برت روئیده ست
پلک آرام بزن، صفحه به نرمی بشمار
مصحف روی تو چندیست ز هم پاشیده ست
#مسعود_یوسف_پور
🔹 #اشعار_ناب_آیینی 🔹
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
#حضرت_زهرا_شهادت
#فاطميه
بار الها چه كنم گوهرم از دستم رفت
همدم و مونس و غم پرورم از دستم رفت
ماه من در شب تاريك نهان شد در خاك
آخر آن مرغ شكسته پرم از دستم رفت
ناگزيرم دگر از شهر مدينه بروم
چه كنم گر نروم همسرم از دستم رفت
فاتح خيبرم و خانه نشينم كردند
كشته شد فاطمه و ياورم از دستم رفت
درگهم مقتل محبوب جوانمرگ من است
هيجده ساله حمايتگرم از دستم رفت
غسل ميدادم و ديدم بدنش مجروح است
وا مصيبت گل نيلوفرم از دستم رفت
فاطمه يك تنه بر من عوض لشگر بود
موج زد فوج بلا ، لشگرم از دستم رفت
صِهر پيغمبرم و خسته ز جور امّت
ساقي كوثرم و كوثرم از دستم رفت
دگر از ناله اش اهل وطن آسوده شدند
راحتي بخش دل مضطرم از دستم رفت
آبِ رفته كه شنيدست به جو برگردد
عاقبت نور دو چشم ترم از دستم رفت
كاش ميبود خديجه سر قبرش ميگفت
واي بر حال علي دخترم از دستم رفت
نفسي ميكشم و همنفسي ميجويم
درد دل با كه كنم دلبرم از دستم رفت
ترسم از آن كه بُوَد زندگيم طولاني
سيرم از جان كه ز جان بهترم از دستم رفت
گردد از ناله ي زينب جگرم خون شبها
گويد اي واي خدا مادرم از دستم رفت
#ولى_الله_كلامى_زنجانى
🔹 #اشعار_ناب_آیینی 🔹
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7