بسم الله الرحمن الرحیم
شده شرمنده شمس از روی حضرت کاظم
قمر شد مات از چهر نکوی حضرت کاظم
بغیر از ذات حق آگه نباشد اندر این عالم
کسی از سر اسرار مگوی حضرت کاظم
بود او ششمین رهبر ز بعد ساقی کوثر
که باشد قبله حاجات کوی حضرت کاظم
نه بتوان توصیفش کرد که آسان نیست اوصافش
که ینکو هست وصف تار موی حضرت کاظم
ببیند یوسف از رویش بگوبد مرحبا بر حق
که ینکو خلق کرده حسن روی حضرت کاظم
بعالم رنگ و بوی گل بود از نور رخسارش
بود خوی محمد خلق و خوی حضرت کاظم
ولی از جور هارون دعا لبریز شد آخر
ز زهر خانمان سوزی سبوی حضرت کاظم
بدی در گوشه زندان چاارده سال آن مولا
بدی با حق تعالی گفتگوی حضرت کاظم
طلب میکرد او مرگ از خدا با دیده گریان
که وصل یار بودی آرزوی حضرت کاظم
خدایا دست گیری تو از ژولیده محزون
بحق قرب و قدر و آبروی حضرت کاظم
✍ #ژولیده_نیشابوری
🏷 #اشعار_شهادت_امام_موسی_کاظم_علیه_السلام
🔹 #اشعار_ناب_آیینی 🔹
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
بسم الله الرحمن الرحیم
فاطمه! ای دختر پاک پیمبر
بر در، زندان هـارون، گل بیاور!
از پی آزادی موسیبنجعفر
وامصیبت وامصیبت وامصیبت
یوسف زنـدانیات گردیـده آزاده
نور عینت کشتـه در حبس بغداد
بیکس و تنها و مظلومانه جان داد
وامصیبت وامصیبت وامصیبت
مانــده آثـار شکنجـه بـر تن او
مانده زخـم سلسلـه بر گردن او
خون دل بودی روان بر دامن او
وامصیبت وامصیبت وامصیبت
اجر و پاداش رسالت این چنین بود
سلسله بـر گردن مولای دین بود
این همان میراث زینالعابدین بود
وامصیبت وامصیبت وامصیبت
آسمان! زین غصه خاک غم به سر کن
حضرت معصومه! رخت غم به بر کن
دخـت زهـرا! گریـه بـر حال پدر کن
وامصیبت وامصیبت وامصیبت
خنده بادا تا صف محشـر حرامم
بلکه اشک از دیدگان ریزد مدامم
تختـۀ در گشتـه تابـوت امـامم
وامصیبت وامصیبت وامصیبت
خیزم و سوی خراسـان ره بپویم
دامن خود را ز اشک غم بشویم
تسلیت بـر ضـامن آهـو بگویم
وامصیبت وامصیبت وامصیبت
✍ #غلامرضا_سازگار
🏷 #اشعار_شهادت_امام_موسی_کاظم_علیه_السلام
🔹 #اشعار_ناب_آیینی 🔹
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
بسم الله الرحمن الرحیم
دیگــر دلـــم بـــه سیـــر چمـن وا نمیشـــود
دیگـــر نشـــاط، هــم نفــس مــا نمیشـــود
حتــی اگــــر مسیـــح، طبیــب دلــــم شـــود
دارد جـــــراحتـی کـــــه مــــداوا نمیشــــود
مــوسی اگـــر کنــد گــذری ســوی کـاظمین
دیگــــر روان بــــه وادی سیـنـــا نمـیشــــود
از زخــمهـــای سلسلــه چـــــون یـــــاد آورم
زنجیــر شعلـــه از جگــــرم وا نمـــیشــــــود
یــک تــن نگفت سلسلـه در آن سیــاه چــال
درمــــان زخـــم گــــردن مــــــولا نمــیشــود
حبس و شکنجه، قعـر سیــه چال و سلسله
ایـن احتــــرام یــــوسف زهــــــرا نمـــیشـود
گـــویـی کــه آن ستمگـــر حـــق نـاشناس را
جـز بـــا شکنجـه عقـــــده دل وا نمــیشـود
معصـومـه تسلیت کـــه نصیـب تــو بعـد از این
دیـگــــر زیــــــارت رخ بـــــابـــا نمــــیشـــــود
مولای من کسی است که در حبس سالها
غــــافـل دمـــی ز حــــی تعـــالـی نمیشود
"میثـم"هـــر آنچـــه بـــر ســـر عبــد خـدا رود
عبـد خـــداسـت، بنــــدۀ دنیـــــا نمـــیشـود
✍ #غلامرضا_سازگار
🏷 #اشعار_شهادت_امام_موسی_کاظم_علیه_السلام
🔹 #اشعار_ناب_آیینی 🔹
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
بسم الله الرحمن الرحیم
یکی کم است هزاران کفن اضافه کنید
سه تا سه تا به تنش پیرهن اضافه کنید
کمی خیال کنید و ضریحی از زنجیر
به شکل پنجره بر این بدن اضافه کنید
به سوی این همه زخمی که زیر زنجیر است
به سینه کوفته زنجیر زن اضافه کنید
چهار سال به بند است از او چه می ماند؟
به این حدود اگر که زدن اضافه کنید
پس از سه روز حسینی به بام خواهد ماند
اگر به زخم تن او دهن اضافه کنید
حسینیان غم آقا به دست می آید
به این حسین اگر که حسن اضافه کنید
غریب کوچه غریب مدینه از امشب
به ذکر سینه غریب وطن اضافه کنید
✍ #مهدی_رحیمی
🏷 #اشعار_شهادت_امام_موسی_کاظم_علیه_السلام
🔹 #اشعار_ناب_آیینی 🔹
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
بسم الله الرحمن الرحیم
رشتهی دلهای عاشق پشت این در بسته شد
رزق ما از سفرهی موسی ابن جعفر بسته شد
تا خبر آمد غروب از خانه بیرون میزند
با هجوم سائلان از صبح معبر بسته شد
مشت ما را وا نخواهد کرد وقتی از کرم
مشت مسکین درش با کیسهی زر بسته شد
آنکه از کار پیمبرها گره وا میکند
دست و پایش در غل و زنجیر آخر بسته شد
ای خدا آزاد بودن پیشکش این ظلم چیست؟
در قفس حتی پر و بال کبوتر بسته شد
یک نفر با تازیانه آمد و در باز شد
یک نفر با تازیانه آمد و در بسته شد
تازیانه رفت بالا چشم مادر تار گشت
تازیانه خورد بر تن چشم مادر بسته شد
آه روی تخته پاره ساق پایش بند نیست
بیش از این حرفی ندارم روضه ها سربسته شد
✍ #میلاد_حسنی
🏷 #اشعار_شهادت_امام_موسی_کاظم_علیه_السلام
🔹 #اشعار_ناب_آیینی 🔹
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
بسم الله الرحمن الرحیم
کنج زندون غریبونه گل زهرا چه خزونه
غریبونه غریبونه
دل پریشون دیده گریون ذکر خلصنی می خونه غریبونه غریبونه
دل گرفتار در غم یار اشک چشماش روی گونه
تن کبود و روی نیلی به تنش داره نشونه
غریبونه غریبونه
چه نفس گیر غل و زنجیر دل اودریای خونه
سندی آید دیدن او همه شب با تازیونه
غریبونه غریبونه
وامصیبت کنج عزلت چه غرییونه نشسته
گل طاها مثل زهرا پر و بال او شکسته
داد و بیداد از زمونه
غریبونه غریبونه
✍ #سید_مجتبی_سادات_حسینی
🏷 #اشعار_شهادت_امام_موسی_کاظم_علیه_السلام
🔹 #اشعار_ناب_آیینی 🔹
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
بسم الله الرحمن الرحیم
پربسته بود و وقت پریدن توان نداشت
مرغی که بال داشت ولی آسمان نداشت
خوکرده بود با غم زندان خود ولی
دیگر توان صبر در آن آشیان نداشت
جز آه زخم های دهن باز کرده اش
در چارچوب تنگ قفس همزبان نداشت
آنقدر زخمی غل و زنجیر بود که
اندازه ی کشیدن یک آه جان نداشت
زیر لگد صداش به جایی نمیرسید
زیر لگد شکست و توان فغان نداشت
با تازیانه ساخت که دشنام نشنود
دیگر ولی تحمل زخم زبان نداشت
هرچند میزبان تنش تخته پاره شد
هرچند روی پل بدنش سایبان نداشت
دیگر تنش اسیر سم اسب ها نشد
دیگر سرش به خانۀ نیزه مکان نداشت
✍ #محمد_بیابانی
🏷 #اشعار_شهادت_امام_موسی_کاظم_علیه_السلام
🔹 #اشعار_ناب_آیینی 🔹
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
بسم الله الرحمن الرحیم
ندارد هیچ کس در این دل زندان نشان از من
نه من دارم خبر از خانه ام نی خانمان از من
نسیمی گر گذر میکرد،دل چون غنچه وا میشد
ولی آن هم گریزانست،چون تاب و توان از من
تن من با دل زندان و زندانبان شده همرنگ
پذیرائی کند با تازیانه میزبان از من
به حال من دل آن آهن زنجیر می سوزد
نمی خواهد که گردد دور، زنجیر گران از من
سرم را جز سر زانو کسی در بر نمی گیرد
صبا لطفی! خبر بر غمگسارانم رسان از من
در زندان به رویم بازخواهد شد ولی روزی
که نَبوَد هیچ باقی غیر مشتی استخوان از من
بر سیل ستم استاده و نستوه چون کوهم
نمی یابند عجز و لابه،هرگز دشمنان از من
الهی من هم از تو همچو زهرا مرگ میخواهم
به لب آورده ام جان؛ گیر ای جانانه جان از من
✍ #علی_انسانی
🏷 #اشعار_شهادت_امام_موسی_کاظم_علیه_السلام
🔹 #اشعار_ناب_آیینی 🔹
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
بسم الله الرحمن الرحیم
نگاه خسته ی تان ماتمی به دل انداخت
برای سینه ی ما روضه ی محرم ساخت
دوباره پیرُهن مشکی عزای شما
و باد می وزد از مشهد رضای شما
بخواه تا که کمی روضه خوان شوم آقا
فدای آن تن مجروحتان شوم آقا
چقدر برف نشسته است روی گیسویت
شبیه مادرتان گشته است پهلویت
امام گوشه نشینم ، نگو تو را زده اند
نه نه نذار ببینم ، نگو تو را زده اند
تو را به جان رضایت نگو چه بد زده است
نگو که پای پلیدی تو را لگد زده است
چقدر رنگ کبودی گرفته بازویت!!!؟
چقدر فاصله افتاده بیـن زانویت !؟
تکان مخور ز پرت خون تازه می آید
از این شکاف سرت…خون تازه می آید
فدای آن همه زخم نشسته بر بدنت
فدای ساق شکسته…فدای آن دهنت
امام یکسره مظلوم ! امام زندانی
امام گمشده در ازدحام زندانی
خمیده…تشنه…شکسته…غریب گردیدی
شبیه حضرت "شیب الخضیب” گردیدی
دوباره حرف عطش ، حالمان پریشان شد
دوباره نوبت یک روضه از "حسین جان” شد ؛
نه سیدالاسرا تاب راه رفتن داشت
نه این قلم جگر قتلگاه رفتن داشت…
و باز بر جگرم آه ِ بی شمار آمد
صدای ؛ عمه ! علیکن بالفرار آمد
فدای صبر شما ، من کمی کم آوردم
به قلب قائمتان باز هم غم آوردم…!.
✍ #سید_نیما_نجاری
🏷 #اشعار_شهادت_امام_موسی_کاظم_علیه_السلام
🔹 #اشعار_ناب_آیینی 🔹
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
بسم الله الرحمن الرحیم
عمری زدیم از دل صدا باب الحوائج را
خواندیم بعد از ربنا باب الحوائج را
روزی ما کرده خدا باب الحوائج را
از ما نگیرد کاش "یا باب الحوائج " را
هرکس صدایش کرد بیچاره نخواهد شد
کارش به یک مو هم رسد پاره نخواهد شد
یادش بخیر آن روزها که مادر خانه
گه گاه میزد پرچمی را سردر خانه
پر می شد از همسایه ها دور و بر خانه
یک سفره ی نذری ، قدر وسع شوهر خانه
مادر پدرهامان همین که کم میاوردند
یک سفره ی موسی بن جعفر نذر می کردند
عصر سه شنبه خانه ی ما رو به را میشد
یک سفره می افتاد و درد ما دوا میشد
با اشک وقتی چشم مادر آشنا میشد
آجیل های سفره هم مشکل گشا میشد
آنچه همیشه طالبش چندین برابر بود
نان و پنیر سفره ی موسی بن جعفر بود
گاهی میان روضه ی ما شور می آمد
پیرزنی از راه خیلی دور می آمد
با دختری از هر دو چشمش کور ... می آمد
بهر شفای کودک منظور میِ آمد
یک بار در بین دعا مابین آمینم
برخاست از جا گفت دارم خوب می بینم
آنکه توسل یاد چشمم داد مادر بود
آنکه میان روضه می زد داد مادر بود
آنکه کنار سفره می افتاد مادر بود
گریه کن زندانی بغداد مادر بود
حتی نفس در سینه ی او گیر می افتاد
هر بار که یاد غل و زنجیر می افتاد
می گفت چیزی بر لبش جز جان نیامد ... آه
در خلوت او غیر زندانبان نیامد ... آه
این بار یوسف زنده از زندان نیامد ... آه
پیراهنش هم جانب کنعان نیامد ... آه
از آه او در خانه ی زنجیر شیون ماند
بر روی آهن تا همیشه ردّ گردن ماند
این اتفاق انگار که بسیار می افتاد
نه نیمه ی شب موقع افطار می افتاد
هر شب به جانش دست بد کردار می افتاد
انقدر میزد دست او از کار می افتاد
وقتی که فرقی بینشان در چشم دشمن نیست
صد شکر که مرد است زیر دست و پا زن نیست
#محسن_عرب_خالقی
🏷 #اشعار_شهادت_امام_موسی_کاظم_علیه_السلام
🔹 #اشعار_ناب_آیینی 🔹
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
بسم الله الرحمن الرحیم
گوشه زندان گشته ماوایم
خون رگهایم جاری از پایم
درد هجران شد نصیبم
من غریبم من غریبم
وامصیبت وامصیبت
آسمان گرید بر دل زارم
دیده درراهت چشم خونبارم
ای رضا جانم کجایی
دیدن بابا بیایی
وامصیبت وامصیبت
گشته آماج غصه ها حالم
درقفس مانده مشتی ازبالم
دیدنم آید شبانه
دشمنم با تازیانه
وامصیبت وامصیبت
ناله ها دارم از غم و محنت
مانده بردوشم کوهی ازغربت
ناله ها دارم به سینه
شد دلم تنگ مدینه
وامصیبت وامصیبت
✍ #اکبر_عابدی
🏷 #اشعار_شهادت_امام_موسی_کاظم_علیه_السلام
🔹 #اشعار_ناب_آیینی 🔹
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
بسم الله الرحمن الرحیم
بر روی لب هایت به جز یا ربنا نیست
غیر از خدا ، غیر از خدا، غیر از خدا نیست
زنجیر ها راه گلویت را گرفتند
در این نفس بالا که می آید صدا نیست
چیزی نمانده از تمام پیکر تو
انگار که یک پوستی بر استخوانی است
زخم گلوی تو پذیرفته است اما
زخم دهانت کار این زنجیر ها نیست
این ایستادن با زمین خوردن مساوی است
از چه تقلا میکنی ؟ این پا که پا نیست
اصلا رها کن این پلید بد دهان را
از چه توقع میکنی وقتی حیا نیست
نامرد ! زندان بان ! در این زندان تاریک
اینکه کنارش میزنی با پا عبا نیست
این تخته ی در که شده تابوت حالا
بهتر نباشد بدتر از آن بوریا نیست
اما تو را با نیزه ها بالا نبردند
پس هیچ روزی مثل روز کربلا نیست
✍ #علی_اکبر_لطیفیان
🏷 #اشعار_شهادت_امام_موسی_کاظم_علیه_السلام
🔹 #اشعار_ناب_آیینی 🔹
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7