#ولادت_امام_حسین_علیه_السلام
هرچه بادا باد اما عشق باد
عشق بادا عشق بادا عشق باد
جوهر این عاشقیها عشق باد
کارِ دنیا کارِ فردا عشق باد
عقل رفت و گفت تنها عشق باد
عین و شین و قاف یعنی جان حسین
عشق یعنی جان سَنَ قربان حسین
عشق حِسی زیرِ باران خداست
"عشق اسطرلاب مردان خداست"۱
اولین ابیاتِ دیوانِ خداست
عشق آری شورِ طوفانِ خداست
حا و سین و یا و نونِ جان خداست
ای ظهورِ ذاتِ بی پایان حسین
جانِ ما ای جان سَنَ قربان حسین
"عشق یعنی جلوهای در آبگین"۲
عشق یعنی دستِ حق در آستین
عشق یعنی عقل اما با یقین
عشق یعنی نیست غیر از او همین
عشق یعنی یا امیرالمومنین
یا علی گفتیم و بعد از آن حسین
جانِ ما ای جان سَنَ قربان حسین
اینهمه غارتگریها را ببین
از دلِ ما دلبریها را ببین
زیر پایَت پادریها را ببین
شور و شوقِ نوکریها را ببین
یا حسینِ آذریها را ببین
سالدی قَلبیم دَ عجب طوفان حسین
جانِ ما ای جان سَنَ قربان حسین
ما خرابیم و شراب آلودهایم
تربتت خورده تُراب آلودهایم
خوابِ تو دیدیم و خواب آلودهایم
ما به این احساسِ ناب آلودهایم
ما به نورِ آفتاب آلودهایم
دست ما بادا بر آن دامان حسین
جانِ ما ای جان سَنَ قربان حسین
روزِ اول که دلم را ساختند
با همین دلها حرم را ساختند
بعدِ آن شادی و غم را ساختند
از نوکِ مژگان قلم را ساختند
نقش شد نامت عَلَم را ساختند
نعره زد میرِ علمداران حسین
جانِ ما ای جان سَنَ قربان حسین
تو حسینی و سلامت شد حسن
خوش بحالت که امامت شد حسن
آمدی و همکلامت شد حسن
آفتابِ رویِ بامت شد حسن
استلامت احترامت شد حسن
"شد حسن با هیبتت حیران حسین"۳
جانِ ما ای جان سَنَ قربان حسین
نامِ آقازاده هایت تا علی است
با همین سه کارهامان با علی است
یادمان دادی فقط آقا علی است
با شما شیرینی دنیا علی است
یاعلی و یاعلی و یاعلی است
گفت ایوان نجف : سلطان حسین
جانِ ما ای جان سَنَ قربان حسین
مادرم من را به دستش تا گرفت
ماجرایِ ما همانجا پا گرفت
کربلایت در دلِ ما جا گرفت
کارِ عشق و عاشقی بالا گرفت
دستِ ما را حضرت زهرا گرفت
درحرم گفتیم آقا جان حسین
جانِ ما ای جان سَنَ قربان حسین
ای دل از این زخم پنهانی بخوان
چند بیت عمان سامانی بخوان
یاد زینب از پریشانی بخوان
از وداعی سخت بارانی بخوان
رفت پیراهن ، زِ عریانی بخوان
من کیاَم عمان بی سامان حسین
جانِ من ای جان سَنَ قربان حسین
"خواهرش بر سینه و بر سر زنان
رفت تا گیرد برادر را عنان
در قفای شاه رفتی هر زمان
بانگِ مَهلاً مَهلَنَش بر آسمان
اهل دل را آتش اندر جان زنان"۴
بی تو ای وایِ من و طفلان حسین
صبر کن ای جان سَنَ قربان حسین
۱.تضمینی از مولوی
۲.اشاره ای به آیه مبارکه نور
۳.حدیثی از امام مجتبی علیه السلام
۴.ابیاتی از گنجینه ی اسرار عمان سامانی
#حسن_لطفی
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
#امام_حسین_علیه_السلام
#ولادت
باز باران است،باران حسین بن علی
عاشقان جان شما،جان حسین بن علی
خواه بر بالای زین و خواه در میدان مین
جان اگر جان است قربان حسین بن علی
شمرها آغوش وا کردند،اما باک نیست
وعده ی ما دور میدان حسین بن علی...
در همین عصر بلا پیچیده عطر کربلا
عطر باران عطر قرآن حسین بن علی
هر کجای خاک من بوی شهادت می دهد
عشقم ایران است، ایران حسین بن علی
دست بالا کن بگو این بار با صوتی جلی
دست های ما به دامان حسین بن علی
#ناصر_حامدی
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
#امام_حسین_علیه_السلام
#ولادت
برسانند اگر تربت دلداران را
در می آرند ز هر دلهره بیماران را
همه سرمایه ی یك اهل كرامت كرم است
احتیاجی به دِرَم نیست، كرم داران را
یوسف آن است كه از تخت تنزل نكند
بارها گر بفرستند خریداران را
در بهشتِ تو چرا حرف جهنم بزنیم
قلم عفو بگیرید گنه كاران را
سر كه گرم است پی كار تو دل هم گرم است
باز دلگرم تو كردند سرِ یاران را
كورتر كن گره ام را، نكند باز كنی
وا مكن از سر خود جمع گرفتاران را
گریه تا هست حرام است نماز باران
چه خیالی است بگیرند اگر باران را
بعد از این پیرهنی با یقه ی تنگ مپوش
خون مكن این جگر سرخِ هواداران را
رب الارباب شد، الله صفاتی كه رسید
شد حسین ابن علی جلوه ی ذاتی كه رسید
بود منظور همان گریه برای ارباب
اندر آن ظلمت شب آب حیاتی كه رسید
ظاهرش كرب و بلا، باطنش عرش الرّحمان
اذن معراج شد آن برگ براتی كه رسید
كرمت دست نینداخت مرا دست گرفت
طیب الله به كشتی نجاتی كه رسید
بیشتر از همه تو گردن ما حق داری
به دلیل همه ی این بركاتی كه رسید
لبم از مهریه ی فاطمه سیراب نشد
تشنه تر كرد مرا آب فراتی كه رسید
بال فطرس به عنایات تو پر می گیرد
تا غلام تو شود بال سفر می گیرد
دل ما خرج كه شد قیمت آن بالا رفت
سنگ در كنج حرم، قیمت زرّ می گیرد
بهترین سود همین است كه در چشم تر است
به تو دل می دهد و چند گُهر می گیرد
چقدر زود درِ خانه ی تو ریخته اند
وقت خیرات، گدا زود خبر می گیرد
بین فرزند و غلامت نگذاری فرقی
كرم تو همه را مدِّ نظر می گیرد
چقدر فاطمه تشنه ست در این شش ماهه
انَا العطشان تو انگار جگر می گیرد
اَرنی گفتنم از هر سخنم می آید
ولی از سمت تو هر بار لَنی می آید
كاروان راه مینداز، بمان تا برسم
دارد از راه اُویس قرنی می آید
تا زمین های یمن مِهر علی را دارند
به قنوت تو عقیق یمنی می آید
كرم ذاتی دست تو از آن جانب در
قبل هر گونه عرق ریختنی می آید
رنگ هر آن چه ببافد به تنت سرخ بُود
به تو از فاطمه هر پیرهنی می آید
پیرهن نیز به جسم تو افاقه نكند
به تو انگار همان بی كفنی می آید...
#علی_اکبر_لطیفیان
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
#امام_حسین_علیه_السلام
#ولادت
#ترکیب_بند
قلبی که یاد تو به میانش نشسته است
جاریِ عشق در شریانش نشسته است
خونِ محبت تو به رگ های عالم است
تا نام تو به روی لبانش نشسته است
از اوج مستی اش به جنون می رسد اگر
جامی ز تو به روح و روانش نشسته است
هر کس که مهر فاطمه دارد به قلب خود
حب علی به لوحه ی جانش نشسته است
با مهر مجتبی همه الفت گرفته ایم
ما از حسین درس محبت گرفته ایم
قلب و دلی که خلق برای حسین شد
روز ازل اسیر ولای حسین شد
بی مهر او نگشته به پا خیمه ای ز عشق
این حکم واجبی ز خدای حسین شد
فیض وجود ما ز مناجات هر شبش
ما زنده ایم اگر ، با دعای حسین شد
آغاز هر صلات به تکبیر سَبعه اش
تعقیب هر نماز نوای حسین شد
گر چه ز نام او دلِ هستی شکسته است
مهرش ولی به هر دل شادی نشسته است
بر سینه نقش نام علی را کشیده اند
یعنی به غیر او ز همه دل بریده اند
از خاک پای فاطمه دل را سرشته و
ما را برای عشق حسین آفریده اند
سرمست ذکر و یاد حسین اند عرشیان
تا نام او به گوش دل خود شنیده اند
ذرات این جهان همه سرمست او ولی
در این میان خوشا دل ما بر گزیده اند
هستیِ آسمان همگی خاک پای اوست
دار و ندار اهل دو عالم فدای اوست
ای جلوه گاه حضرت داور خوش آمدی
ای امتداد نسل پیمبر خوش آمدی
ای قبله گاه جان تمامی انبیا
ای از تبار حضرت حیدر خوش آمدی
ای نور و هستی همه دنیا و ماسوا
ای اشک و خنده ی لب مادر خوش آمدی
ای کعبه ی وجود و دل و جان اولیا
ای روشنی چشم برادر خوش آمدی
دل برده ای ز قبل ولادت ز جان ما
یعنی که عشق تو شده نام و نشان ما
گویا خدا به اشک تو پیمان گرفته است
دل در هوای یاد تو باران گرفته است
راهش نمی دهند مگر از درِکریم
وقتی که سائلی ره سلطان گرفته است
یعنی علی و آل علی از طریق لطف
ما را اسیر مهر تو جانان گرفته است
هرکس که مهر تو ز دل ما جدا کند
گویا ز قلب ما همه قرآن گرفته است
تا نام تو به گوش دل خود شنیده ایم
نقشی ز یا حسین به دل ها کشیده ایم
#محمد_مبشری
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
#ولادت
#امام_حسین_علیه_السلام
#امام_سجاد_علیه_السلام
#حضرت_عباس_علیه_السلام
آسمان شد آفتابی؛ عید آورده خدا
انبیا غرق شعف؛ لرزید پشتِ اشقیا
آمد و شد پنجمین آیینه ی آلِ کسا
نام او را با طلا حک کرد موسی بر عصا
روز و شب خیل گدا محضِ گدایی می رسید
بسکه فطرس بالِ خود را بر رخِ عالم کشید
دست حق یکباره او را از همه سر کرده است
رزق عالم را به زیبایی مقدّر کرده است
خاک را برداشته، با نام او زر کرده است
عرش در میلادِ مولایم چه محشر کرده است
میگذارد دست میکاییل پیش مادرش
تاجی از فیروزه و الماس بر روی سرش
کلّ عالم شد برای او غلام خانه زاد
ماه و خورشید و ستاره، کهکشان و ابر و باد
تا خدا حس کرد خاطرخواهِ عشقش شد زیاد
خواند بعد از هر اذان، در هر دو گوشش "اِن یکاد"
از کجا آورده این سیمایِ بی مانند را؟!!
اینچنین میگفت و "اسما" دود کرد اسپند را
نور چشم و زینتِ دوش پیمبر آمده
گفت خیبر: قوّت بازوی حیدر آمده
آمد و لبخند بر لب های مادر آمده
محضِ آقایم حسن، یار و برادر آمده
این خبر آمد که شد بهبوهه ی جشن و سرور
خانه ی مولا امیرالمومنین شد غرقِ نور
جبرییل آمد؛ نشست و کرد چشمش را رصد
چارگوشِ چوبیِ گهواره اش را بوسه زد
دور باشد از وجودش شرّ شیطان، چشم بد
خواند با صوتِ حجازش "قل هواللهُ احد"
بوسه از پیشانی و مابینِ ابرویش گرفت
پس علی، قنداقه را محکم در آغوشش گرفت
دید در چشمان او آیاتِ محکم را فقط
آسمان و روز و شب هایِ منظّم را فقط
در نگاهش توبه ی حوّا و آدم را فقط
پای بوسیِ تمام اهل عالم را فقط
تا شنیدم اینچنین آقاست؛ من هم آمدم
سر به زیر و دست-خالی بر نگاهش رو زدم
داده آرامش به قلبم ذکر زیبایِ حسین
در دلم هرگز نمی گیرد کسی جایِ حسین
در گلو عمریست جا خوش کرده آوایِ حسین
میشود خوشبخت آنکه پیر شد پایِ حسین
او که بعد از کربلا آیینه ی ایثار شد
سید و سالار بود و سَیدالاَحرار شد
سوم شعبان رقم زد روزِ بی مانند را
بر لبِ صاحب زمان زیباترین لبخند را
بارش باران خبر آورده این پیوند را
لحظه ی شیرینِ میلادِ پدر- فرزند را
عشقِ سجّاده نشین بود و چه نورانی جبین
خواند او را حضرت ارباب، زَین العابدین
در قنوتش آیه آیه شوقِ استغفار داشت
در دل محراب با عرشِ خدا دیدار داشت
اینچنین در هر زمان آرامشِ بسیار داشت
در عبادت، خطِ مشی و سیره و معیار داشت
از نگاهش شرحی از نهج البلاغه جاری است
شک ندارم که صحیفه شیوه ی دینداری است
ذکر خیرش هست تا روز قیامت ذکرِ لب
ربّناهایش حلاوت داشت! با طعمِ رطب
چرخشِ تسبیح او حولِ مدارِ روز و شب
شد علی بن الحسین و عشقِ با اصل و نسب
هم رگ و هم ریشه ایم و شد برایمان عزیز
هست ایرانی نسب از سمتِ مادر؛ گل بریز!
دستِ حق ویرانگرِ ظلم و ستم آورده بود
نور مطلق، آفتابِ خوش قدم آورده بود
در طوافِ روی او خورشید، کم آورده بود
محض سائل ها فقط لطف و کرم آورده بود
داد با روشنگریِ خود به ظلمت خاتمه
بود مولودِ چهارم از تبارِ فاطمه
آن طرف گل کرد بر تاجِ وفاداری نگین
چون امیرالمومنین شد صاحبِ حبل المتین
غرق در جشن و سرور و شادمانی شد زمین
ماهِ کامل داشت در آغوشِ خود ام البنین
بسکه زیبا بود، یوسف آمد و وقتِ سحر
گوشه ی قنداقه اش زد مُهره ی چشم و نظر
دور تا دورش شلوغ و نام او آرامِ جان
چشم هایش نافذ و عمقِ نگاهش مهربان
میرسد دائم صدایِ هلهله از عرشیان
بوسه زد بر دستهای او پدر وقتِ اذان
اینچنین بی واسطه حلّالِ هر مشکل شده
ظاهراً عباس، در واقع ابوفاضل شده
چونکه بود از کودکی راهِ ولایت را بلد
رویِ حرفِ حضرت اربابمان حرفی نزد
دور باشد از وفاداریِ او چشمانِ بد
شد علمدار و همین را زد به نام خود سند
روی شمشیرش، "علی، حیدر مدد" مکتوب شد
تا ملقَب شد به سقّا حالِ دریا خوب شد
حضرتِ باب الحوائج بود و تمثالِ ادب
شد برای زینبِ کبری در آرامش سبب
مشکیِ عمّامه اش زد بارها طعنه به شب
تا قیامت وصف او کار شبانه روزِ لب
تا گره افتاد در کارم سریع و بی دلیل
حاجتم را بر پرِ کنجِ علَم بستم دخیل
#مرضیه_عاطفی
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
🌹
💥نوروز هم تمام شد ...
ما ماندیم و سالی جدید ، سالی که قرار گذاشته ایم سالِ خوبی باشد !
سالی که به خودمان قول داده ایم خوب بسازیمش ، حتی اگر باران و زمین و زمانه سخت بگیرد !
🌷بیایید با هم عهد کنیم ؛ که امسال را به جز مهربانی و لبخند ، چیزی برایِ دلهایِ خسته ی هم نداشته باشیم .
نسلِ ما ، همدلی می خواهد ، همراهی می خواهد ، امید می خواهد . کمی همدل باشیم و برای دل و جانِ یکدیگر ، نویدبخشِ اتفاقاتِ خوب ...
🌷شاید دنیا دلش خواسته باز هم سخت بگیرد ، این من و توییم که نباید خودمان را از فرصتِ لبخند ، از فرصتِ ساختن ، و از کنارِ هم بودن محروم کنیم !
این من و توییم که نباید به بهانه ی تقدیر ، زانویِ سردِ غم ها را بغل بگیریم ...
🌷می توان ساده هم شاد بود ، حتی با یک گل ، حتی با لبخندِ معصومانه ی یک کودک ، حتی با شنیدنِ صدایِ نفس هایِ عزیزانی که کنار مهربانی شان نفس می کشیم .
🌷بیایید برایِ شادی و سلامتیِ هم دعا کنیم ، آرزو کنیم ، کمک کنیم . شاید خدا دید ، به انسانیت امیدوار شد ؛ دستِ اتفاقاتِ بد را گرفت و از سرزمین ما دورشان کرد .
🌷شاید دوباره مثلِ نیاکانمان خوشبخت شدیم ...
من ایمان دارم ؛ اگر ما اراده کنیم ، همه چیز درست خواهد شد ، همه اش بستگی دارد به خودمان .
🌷نا امید از خرابی های روزگار نخواهم بود ، چرا که یقین دارم ؛ "خرابی چون که از حد بگذرد ، آباد می گردد ... "
و من دارم چراغِ ذهن و جانِ این مردم را می بینم که دانه دانه شب های سیاهمان را روشن می کند ...
❤️دل من هم روشن است ؛
امسال ، سالِ خوبی خواهد بود ...
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
May 11
#حضرت_عباس_علیه_السلام
#ولادت
#ترکیب_بند
ظرف خالی دوباره پر شده است
آسمان از ستاره پر شده است
هر دو چشمِ ستاره ِبارانم
ازشعف؛ از نظاره پر شده است
همه ی شهر گوششان امشب
از اذان مناره پر شده است
برگ برگ تمام دفترم از
غزل و چارپاره پر شده است
يادت افتاده ام كه اين گونه
شعرم از استعاره پر شده است
نوبت شعر خواني من شد
سالن جشنواره پر شده است
من به نامت شروع خواهم كرد
به مقامت خضوع خواهم كرد
به گدایی همين كه چيره شديم
به شب آسمان كه خيره شديم
ناگهان نوری از خدا آمد
ساكن گوشه ی جزيره شديم
همه از دوری قمر بوده
اگر اينگونه تار و تيره شديم
لطف زهرا به ما رسيده كه ما
نوكر ساقی عشيره شديم
نذر بی دستی اباالفضلش
بسته ی دست دستگيره شديم
نفسی يا اگر حياتی هست
از دم توست التفاتی هست
آسمان زير دست دستانت
ماه و خورشيد هردو مهمانت
نه فقط شيعه،ارمنی هم شد
شامل سفره های احسانت
هركسی ميخورد گره كارش
به تو رو ميزند - به قربانت
چقدر كشته مرده داری تو
آذری ها چه قدر ميخوانت
وقت رزمت پر از حماسه و شور
به به از اين خروش و طوفانت
گيسويت را به روی شانه بريز
كه شوم باز هم پريشانت
در امان نيست دشمنت هرگز
از رجزهایِ تيغِ بُرّانت
عجبی نيست از دلاوری ات
همه ی دشت گشته حيرانت
به مصاف تو هر كه می آيد
می زند جا ز ترسِ پيكانت
پدر مشك ،صاحب دريا
السلام عليك يا سقا
حس خوب پريدن پرها
آسمان همه كبوتر ها
اوج فهميدن من و مایی
ای تو بالاتر از فراتر ها
ای قيامت نمایی از قدّت
باعث رويش صنوبرها
حاجت پشت هر در بسته
ای كليد تمامی درها
گره كور مادرم با توست
ای مجيب تمام مضطرها
بانی سفره های نان و پنير
آش نذری دست مادرها
از تبار دلاوران عرب
از نژاد امير خيبر ها
پسر ذوالفقار صفين و
پدر رزم مالكْ اشترها
تيغ تو تا نيامده بخشيد
خاتمه بر تمامی شرها
معنی لا فتايی يا عباس
دومين مرتضایی يا عباس
جذبه ی دلبری تو غوغاست
فن عاشق کشی تو زیباست
نفسی هم قدم شدن با تو
آرزوی اهالی بالاست
رسم مردانگی تو مَثَل است
ادبت هم زبانزد دنیاست
مشک خالی تو جواب همه است
لب ِ خشک تو حسرت ِ دریاست
زهره ها را درید نعره ی تو
رعد و برق نگات... واویلاست
اذن میدان نداشتی ورنه
هنر تو حماسه در هیجاست
آه از آن زمان تلخی که
دید ارباب دور تو بلواست
بین یک مشت کوفی بی رحم
سر سردار لشکرش دعواست
خوش بحالت که لحظه ی آخر
سر تو روی دامن زهراست
آنکه میخواستی سرت آمد
فاطمه جای مادرت آمد
#محمد_حسن_بیات_لو
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
#حضرت_عباس_علیه_السلام
#ولادت
#ترکیب_بند
دوچشمت چشمه ی آب حیات است
دو دستت سفره دار کائنات است
اگرچه آسمان این قدر بالاست
ولی باید بگویم خاک پات است
به درگاهت زدم دست توسل
چرا که درگهت بابُ النجات است
نفوذ دیده ات تا عمق جان ها
و نور رویت از انوار ذات است
تو تشنه بودی و آبی نخوردی
عطشناک لبت آب فرات است
دوباره از وفایت یاد کردم
دلم را با تو من آباد کردم
تو شیر بیشه ای تو بچه شیری
تو در جنگاوری ات بی نظیری
امیروشاه این عالم حسین است
تو هم بر او برادر هم وزیری
تو کوه سرفراز و استواری
ولی در پیش زینب سر به زیری
تو سر تا پا علیِ مرتضایی
تو دوم نسخه ی شاه غدیری
چه میگردد که ای بی دست امشب
دو دست خالی ما را بگیری
اسیر بند تو هستم اباالفضل
ارادتمند تو هستم اباالفضل
ز هر زیبا رخی زیبایی آقا
منم مجنون و تو لیلایی آقا
تو ای ماه بنی هاشم همیشه
در اوج آسمان پیدایی آقا
فنون رزم تو همتا ندارد
شبیه مرتضی یکتایی آقا
دو دست تو ضریح حاجت ماست
گدایی مرا معنایی آقا
اگر چه مشک تو آبی ندارد
بدون مشک هم سقایی آقا
قسم خوردم که پای تو بمانم
همیشه هر کجا از تو بخوانم
تو ساقی و خمار باده ات من
تو اوجی و زمین افتاده ات من
میان هر رکوع و هر سجودت
دعاگوی نخ سجاده ات من
نشستم بر دو راهی نگاهت
شدم گوشه نشین جاده ات من
تو جای خود-همه هستی من-تو
غلام ِهر غلام ِساده ات من
مریدت هستم ای سرتابه پاعشق
دلم را بردی و دلداده ات من
همینکه طعم مستی را چشیدم
به زیر پرچم تو قد کشیدم
تو در کرب وبلا طوفان نمودی
تو اول شعر غیرت را سرودی
تو قبل ماجرای کربلا هم
نشان دادی که خیلی با وجودی
چه میگویم؟ چرا اصلا نوشتم؟
تو بالاتر ز هر حدّ و حدودی
دخیل سبز مادرها رها بود
اگر که باب حاجت ها نبودی
چه میبینم چرا بر خاک هستی؟
گمانم پای زهرا در سجودی
اگر چه تیرها بر پیکر توست
ولی خوش باش زهرا مادر توست
#محمد_حسن_بیات_لو
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
#حضرت_عباس_علیه_السلام
#ولادت
#مثنوی
امشب از تشنگی سخن دارم
که از آن آب در دهن دارم
همه جویای آب و من عطشم
جز می تشنگی دگر نچشم
چه اگر آب راز نعمت هاست
تشنگی نیز فوق لذت هاست
هرکس از آب تا سخن راند
لذت تشنگی نمی داند
فلک در دست نوح تشنگی است
شب میلاد روح تشنگی است
کیست آن نوح تشنگی عباس
چیست آن روح تشنگی عباس
شده امشب ز نور این اختر
آسمان مدینه روشن تر
وه ز ام البنین که با لبخند
کرده تقدیم حیدر این فرزند
لب شیر خدا ثنا گویش
مست ازبوسه های بازویش
نیست معصوم و پورمعصوم است
عمر را در حضور معصوم است
عبد و مجذوب جلوه ی خالق
بر امام زمان خود عاشق
پرچم عشق تا حسین افراشت
از رجال و نسا دو عاشق داشت
آن دو حق باور و حسین شناس
که یکی زینب و یکی عباس
سنجش عقل با ابالفضل است
نغمه ی عشق یاابالفضل است
نیست عباس جز سوای حسین
که بود خلقتش برای حسین
غیرت جاودانه ی تاریخ
درشجاعت یگانه ی تاریخ
چون علی درجدال بدروحنین
شاهد قهرمانیش صفین
برسرآسمان علم زده است
صف صفین را بهم زده است
اندر آن رزمگاه رعب آور
پیش چشمان مات دو لشکر
نوجوانی نقاب بر صورت
بوسه ی آفتاب بر صورت
قامت او به اعتدال علی
رجز و حمله اش مثال علی
اسب اورا هلال بسته نعال
عمر او در حدود هفده سال
همه را محو ترک تازی کرد
بس که باتیغ و نیزه بازی کرد
صحنه را چون برای رزم آراست
بانگ هل من مبارزش برخواست
همه از آن دلیر ترسیدند
مرگ راچون به چشم خود دیدند
زد معاویه زآن میان آوا
برشجاعی به نام بوشعثا
که بلرزید بند از بندش
آن نگون بخت وهفت فرزندش
رفته در جنگ و برنگردیدند
همه در خون خویش غلطیدند
بعدازآن کس به صحنه پانگذاشت
چون کسی جرات جدال نداشت
دشمن و دوست در تماشایش
همه محو دلاوری هایش
کآن جوانمرد سرفراز آمد
به میان سپاه باز آمد
در کنار پدر قرار گرفت
پدرش نیز در کنار گرفت
ازرخش تا علی نقاب افکند
وز رخ ماه او حجاب افکند
دیده ها خیره گشت در عباس
کس نبود آن جوان مگر عباس
عظمت های حیدری اورا
شد نمایان به ظهرعاشورا
کزحرم بانگ العطش بشنفت
خوانداورا به برامامش و گفت
ای علمدار من برادر من
ای توپشت و پناه لشکرمن
تشنگی از حرم گرفته مجال
روبه میدان ولی نه بهر جدال
به سوی علقمه شتاب آور
بهر طفلان تشنه آب آور
آن زمان بود کآن زغیرت مست
مشک بردوش و رایت اندر دست
تاخت سوی شریعه توسن را
منهزم کرد خیل دشمن را
گام درساحل فرات نهاد
مهر بر چشمه ی حیات نهاد
درجهادی که جسم وجان میداد
باز هم باید امتحان میداد
امتحانی که فوق باور بود
چون کمال جهاد اکبر بود
در دو دنیایش آبرو دادند
بهترین نمره را به او دادند
دست درآب و پای بر سر نفس
گه در عشق کوفت گه در نفس
نفس گفتا برای خیر و صلاح
آب خوردن برای تست مباح
عشق گفت این ثواب را بگذار
تشنه برگرد و آب را بگذار
نفس گفتا بنوش آب و بمان
تابگیری ز جان خصم امان
هان بیا ترک ترک اولی کن
تشنگی را به آب سودا کن
او در آن گیرو دار عقل وجنون
که ز دریا چسان روم بیرون
زآن طرف روح انبیاء عزیز
قدسیان عرشیان ملائکه نیز
همچو مقداد و بوذر و عمار
حمزه و زید و جعفر طیار
نگران جمله تا که او چه کند
از پی حفظ آبرو چه کند
آب چون ریخت بر زمین عباس
همه گفتند آفرین عباس
#سید_رضا_موید
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7