#امام_زمان_عج_مناجات
هوای عشق مرا می برد به گلشن چشم
لطافت تو بهار آورد به گلشن چشم
و عقل از سرمان می پرد به گلشن چشم
(خیال روی تو چون بگذرد به گلشن چشم
دل از پی نظر آید به سوی روزن چشم)
به جز تو در دل خود دلبری نمی بینم
به غیر درگه عشقت دری نمی بینم
من از فراق تو چشم تری نمی بینم
(سزای تکیه گهت منظری نمی بینم
منم ز عالم و این گوشه ی معین چشم)
فدای اهل دلی که شده است محرم تو
چه کس به غربت و تنهایی است همدم تو
بگو چه کس شده چشمش سفید در غم تو
(بیا که لعل و گهر در نثار مقدم تو
ز گنج خانه ی دل می کشم به روزن چشم)
همیشه خواهش ما را لبت جوابی داشت
دلم ز دوری رویت چه التهابی داشت
نگاه کن دل ما را اگر ثوابی داشت
(سحر سرشک روانم سر خرابی داشت
گَرَم نه خون جگر می گرفت دامن چشم)
غم گران تو را کی دهم به عالم مفت
چه روزها و چه شبها که بی تو چشمم خفت
بیا که منتظر تو چه طعنه ها که شنفت
(نخست روز که دیدم رخ تو دل می گفت
اگر رسد خللی خون من به گردن چشم)
کجاست آنکه کند ناله ی گدا را گوش
چنان به یاد تو افتاده ام به جوش و خروش
که اشک، آتش دل را فقط کند خاموش
(به بوی مژده ی وصل تو تا سحر شب دوش
به راه باد نهادم چراغ روشن چشم)
شاعر : #مجتبی_شکریان
#ابیات داخلِ پرانتز غزلی زیبا از جناب حافظ
🔹 #اشعار_ناب_آیینی 🔹
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7