#امام_خمینی_رحمة_الله_علیه
#تضمین
#مخمس
آنچنان همنفس آه شرربار شدم
نیمه شب از تب هجران تو بیدار شدم
وجگر سوخته در حسرت دیدار شدم
که به خال لبت ای دوست گرفتار شدم
چشم بیمار تو را دیدم و بیمار شدم
---
من اگر عابد و عامی من اگر نیک و بدم
هر چه هستم ره میخانه و مسجد بلدم
بسکه مدهوش از آن سجده و این جام شدم
فارغ از خود شدم و کوس اناالحق بزدم
همچو منصور خریدار سر دار شدم
---
یوسفا از سر بازار اگر می گذری
نکند باز بیایی و غلامی نخری
تو که از حال پریشان من آگاه تری
غمت ای یار فکندست به جانم شرری
که بجان آمدم و شهره بازار شدم
---
این دعا می شکفد از لب خشکم هردم
از ره یار خدایا نکند برگردم
که اگر فکر خیانت بکنم نامردم
جامه زهد و ریا کندم و بر تن کردم
خرقه پیر خراباتی و هشیار شدم
---
بیستون مانده و در حسرت شیرین فرهاد
عاقبت خاک مرا می دهد این غم بر باد
زین همه موعظه خشک و نصیحت فریاد
واعظ شهر که از پند خود آزارم داد
از دم رند می آلود مددکار شدم
---
وقت آنست که با نفس جهادی بکنم
از دم روح خدا کسب سوادی بکنم
طلب باده از آن جام عبادی بکنم
از خمینی بگذارید که یادی بکنم
من که با دست بت میکده بیدار شدم
#یاسر_رحمانی
🔹اشعارناب آئینی🔹
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7