eitaa logo
اشعار ناب آیینی
26.8هزار دنبال‌کننده
4هزار عکس
976 ویدیو
43 فایل
✨#بِسْــــــمِ‌اللَّهِ‌الرَّحْمَـنِ‌الرَّحِيــمِ✨ ـ مدیریت: @Alihidari . تبلیغات پربازده مجموعه غدیر👇 https://eitaa.com/joinchat/1975058490C0233b308cd . . . 📳 مجموعه تبلیغاتی گسترده ایتا😍👇 https://eitaa.com/joinchat/4076535811Cc50237fe56 ـ
مشاهده در ایتا
دانلود
کاش درد فراق درمان داشت یا که هجرانِ یار پایان داشت در مدینه شبِ شهادتِ تو دسته‌های عزات جریان داشت خواستم در مدینه گریه کنم هرکجا رفته‌ام نگهبان داشت کاش شهر تو جای وهابی شیعیانی شبیه ایران داشت از تو و مکتب شما بوده هر فقیهی که درس عرفان داشت این دوچشمان ابری‌ام آقا در غم تو هوای باران داشت اول روضه با خودم گفتم کاش امشب مدینه مهمان داشت از تو و ماجرای تو خوانده تا زمانی که نوکرت جان داشت ✍ 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
نه فقط شیعه‌ی صادق به دلش داغ و بلاست صاحب مکتب ماست بخدا صاحب‌ْعزایش همۀ آل عباست صاحب مکتب ماست * مادرم فاطمه ! دریاب مرا جان حسین جگرم پاره شده می‌زنم ناله به یاد لب عطشان حسین جگرم پاره شده * کشته شده رئیس مکتب ما امام و مقتدای مذهب ما ✍ 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
زخمی که هست بر جگر من، جدید نیست سوزانده جانم و به اجل هم امید نیست آتش کشیده‌اند درِ خانه‌ی مرا این کارها ز دشمن حیدر بعید نیست شیخ الائمه را وسط کوچه می‌کشند اینجا کسی به فکر منِ مو سپید نیست گشته مدینه کرببلایی دگر، ولی داغی شبیه داغِ حسینِ شهید نیست این لشکری که از در و دیوار آمدند دلسنگ‌تر ز لشکر پَستِ یزید نیست وحشت‌زده اگر شده‌اند اهلِ خانه‌ام اما خبر ز ضربت دستی پلید نیست اینجا خبر ز خصم لعینی که بی هوا معجر ز روی عترت طاها کشید نیست اصلاً تمام آنچه که دیدم، برابرِ آن صحنه‌ای که عمه‌ی سادات دید، نیست **  "والشمرُ جالسٌ" به روی سینه‌ی حسین رحمی به قلب آن که سرش را بُرید نیست عالم فدای خواهر مظلومه‌ای که گفت: گشته تن برادر من ناپدید...، نیست 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
باز دارد گذرِ شعر به غم می‌اُفتد خانه‌ای باز به دستانِ ستم می‌اُفتد راه انداخته‌اند آتش و آقاجانم وسطِ غائله با قامتِ خم می‌اُفتد نا ندارد به خدا، شرم کنيد از سِنّش پیرمردست و به یک ضربهٔ کم می‌اُفتد نکِشیدَش به زمین پشتِ سرِ مرکبِ‌تان هم نفَس سوخته در سینه و هم می‌اُفتد داغِ مادر به دلش دارد و برمی‌دارد- طرفِ کوچه همین چند قدم... می‌اُفتد می‌خورَد تا که نگاهش به دو دستِ بسته یادِ حیران شدنِ اهلِ حرم می‌اُفتد روضهٔ عصرِ اسارت، زده آتش به دلش رفته از حال... به وٱلله قسم می‌اُفتد... ** زینب از غارتِ عباس می‌اُفتد گریه تا که در سلسله چشمش به علَم می‌اُفتد! ✍ 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
چون لحظه‌ای که صیاد در کف گهر بگیرد ای صبح! شب برآن است از تو خبر بگیرد دزدان ز روی دیوار حمله به خانه کردند می‌خواست هرکس از تو خونِ جگر بگیرد زهراست پشت این در، یا که عزیز زهرا؟! بار دگر قرارست خانه شرر بگیرد من اعتقادم این است تو ناجی خلیلی راضی مشو که این بار شعله به در بگیرد دور سرت بگردم خیلی تورا کشیدند ای کاش یک نفر بود راه گذر بگیرد گفتند پُشت مَرکب خیلی تورا دواندند شیعه دگر چه خاکی زین غم به سر بگیرد با این‌همه مصیبت صدجای شکر باقی‌ست قسمت نشد دلت را داغی دگر بگیرد ناموس تو به خانه در حجره‌های بسته کس نیست این زنان را تحت نظر بگیرد ترسیده‌اند امشب این دخترانت اما آیا کسی قرار است درد کمر بگیرد؟ فرق‌ست بین آنکه در خانه گریه کرده با آنکه در خرابه یاد پدر بگیرد فرق‌ست بین آنکه رفته به مجلس مِی... با آنکه پشت پرده حس خطر بگیرد 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
حضرت صادق مگر فرزند پیغمبر نبود؟ یا مگر ریحانه‌ی صدّیقه‌ی اطهر نبود؟ با چه تقصیر و گنه بر خانه‌اش آتش زدند؟ اجر نشر دانش او شعله‌ی آذر نبود اجر و پاداش رسول و عترت مظلوم او در دل شب حمله بر باب‌ُ اللَهِ اکبر نبود نیمه‌شب کز خانه می‌بردند صاحب خانه را بر روی دوشش عبا، عمامه‌اش بر سر نبود از برای بردن مولا، کس از ابن ربیع سنگدل‌تر، بی‌حیاتر، بلکه ظالم‌تر نبود او پیاده می‌دوید و این به اسب خود سوار گوئیا در سینه‌ی تنگش نفس دیگر نبود دیدن بابا در آن حالت پسر را می‌کُشد خوب شد همراه بابا موسیِ جعفر نبود از شرارِ زهر مثل شمع سوزان آب شد غیر تصویری به جا زآن نازنین پیکر نبود پاره پاره قلبش از انگور زهر آلوده شد از بنی العبّاس جز این شیعه را باور نبود بعد عمری سوختن بر قلب او آتش زدن این ستم باللَه روا بر آل پیغمبر نبود «میثم» آن روزی که شد آن پیکر پاکیزه دفن محشر شهر مدینه کمتر از محشر نبود ✍استاد 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
اصلاً این مرد مگر پای دویدن دارد؟! پیرمردی كه خمیده‌ست، كشیدن دارد؟! 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
؛ وقتِ ناله‌ست و آهِ طوفانی فرصتِ گریه‌های بارانی وقتِ تکرارِ چند جمله شده باز بر بیتِ وحی حمله شده خاطراتِ هجوم تازه شدند واردِ خانه بی اجازه شدند باز دیوار و در، سپس آتش ریخت بر هم کسی مناجاتش دود و آتش دوباره شعله کشید وسطِ کوچه کارِ "قبله" کشید وای از اِزدحام، در کوچه شد قنوتِ امام، در کوچه قلبِ دین را دوباره افسردند رهبری را ز خانه می‌بُردند سَرورِ شیعه در اسارت شد سختْ دشمن پیِ جسارت شد باز در ریسمان، دو دستِ ولی‌ست صادقِ فاطمه، شبیهِ علی‌ست شد دوباره امامِمان بی یار بی عبا، بی عمامه، بی دستار روضه تکرار شد دوباره چرا؟ او پیاده، عدو سواره چرا؟ پیرِ هفتاد ساله، جا می‌ماند پا برهنه، سه ساله را می‌خواند گرچه، اُمُ الائمه را خوانده زیرِ سمِّ ستور کِی مانده؟ اهلِ بیتش به سرزنان، اما کس نزد تازیانه بر آن‌ها هتکِ حرمت ز او فراوان شد لیک آخر، رها ز عدوان شد بود اگر ناله‌ی حزینه‌ی او نَنِشستند روی سینه‌ی او نَرُبودند کهنه پیرهنش نشده هیچ نیزه در دهنش □ □ □ بود اما شبیهِ جدِ غریب بی مددکار و بی معین و حبیب با وجودیکه بود گِرداگِرد پای درسش، هزارها شاگرد هیچ‌کس یاری‌اَش به او نرسید در گرفتاری‌اَش به او نرسید آن‌همه گفته بود، از تاریخ از غمِ زخمِ سینه و سرِ میخ گفته بود از امامِ کَت بسته از تهاجم، به مادری خسته گفته بود از سقیفه و شورا از علی، تا امامِ عاشورا گفته بود از حرامیانِ سخیف از نظر، بر مُخدّراتِ شریف گفته بود از غمِ پس از گودال از خیام و ربودنِ خلخال باز هم ماند این ولی تنها مثلِ مظلومِ دین، علی، تنها □ □ □ چرخِ گردون، رسانده نوبتِ ما کربلا هست و درسِ عبرتِ ما بشنو از مکتبِ سلیمانی حرفِ حق از لبِ سلیمانی ای عزیزان من، حرم اینجاست دوستان! اَرضِ محترم اینجاست این زمین در خودش حرم دارد این حرم صاحبِ کرم دارد این دیار از شلمچه تا به دمشق صد هزاران شهید داده ز عشق طاعت از رهبرِ جمارانی هست تا سید خراسانی نگذارید او شود تنها در میانِ هجومِ دشمن‌ها امتحانی سترگ در پیش‌ست پس جهادی بزرگ در پیش‌ست جبهه را می‌توان به دست و زبان یار باشیم تا امامِ زمان تا ظهور این جهاد، تمرین‌ست درسِ عبرت ز روضه شیرین‌ست همه جا غرقِ روضه باید شد تا سفیر حسین، شاید شد خطی از انتظار باید داد روضه را انتشار باید داد یارِ مهدی ببین که چون گِریَد همچو او جای اشک، خون گِریَد ای‌که گویی: حسین نعم الامیر زینبِ او هنوز مانده اسیر ✍ 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
بُردند اگر هجوم به بیت مطهّرش در پشت در نبود گرانمایه همسرش شد بسته گرچه به ریسمان دو دست او بر سر نبود تیغ عدوی ستمگرش گیرم که گشت همسر او غرقِ غم ولی دیگر نخورد ضرب غلافی به پیکرش گیرم که ریخت اشک عزیزانش از جفا دیگر نسوخت لاله‌ی کوثر برابرش گیرم که بود مادر طفلان او غمین دیگر نبود غنچه‌ی نشکفته پرپرش باید گریست در غم آن طفل نازنین طفلی که دید حادثه در بطنِ مادرش با آن که برد پای پیاده عدو ورا دیگر نبود شاهد آن لحظه دخترش عمامه‌اش فتاد اگر چه ز سر ولی دیگر نبود هجمه‌ی نا اهل بر سرش از غصّه دید گریه‌ی اهل و عیال خود امّا ندید صدْمه به پهلوی همسرش گرچه نشست آه و فغانش به دل ولی سیلی نخورد بر رخ تنها صنوبرش خون می‌شود دو دیده‌ی "یاسر" چو قلب یار زین ظلمِ بی شمار که سخت‌ است باورش ✍ (یاسر) 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
کاسه‌ی چشم حضرتش انگار شده از غصه و غریبی پُر وسط کوچه‌های بی شرمی نبریدش برهنه‌پا اینطور از همین کوچه‌های نامردی خاطرات بدی به دل دارد توی گوشش صدای یک سیلی‌ست مثل ابر بهار می‌بارد وسط نافله کجا بردید پیرمردی که بی کس و تنهاست قصه‌ی تلخ بردنش امروز چقدر مثل روضه‌ی مولاست از غم چهره‌ای کبود انگار روزگارش همیشه در غم بود آسمان ِنگاه ِخونش خیس قامتش مثل مادرش خم بود دست شعله رسیده بود ای وای بر دری که زبانه‌اش می‌سوخت ناگهان در میان آتش داشت_ همه‌ی آشیانه‌اش می‌سوخت بین دود و شراره‌ها آن‌جا فکر گل‌های پرپرش افتاد در ِآتش‌گرفته را می‌دید چقدر یاد مادرش افتاد در ِآتش گرفته را می‌دید به لبش بود آه و واویلا گریه می‌کرد و صحنه را می‌دید آتش ِخیمه‌های عاشورا گریه می‌کرد و صحنه را می‌دید گیسوانی که آخرش می‌سوخت وسط شعله‌های نامردی عمه‌ای را که معجرش می‌سوخت گریه می‌کرد و صحنه را می‌دید غارت خیمه‌های زن‌ها را روضه می‌خواند در دلش آن‌جا بر نوک نیزه اشک سقا را ✍ 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
بگو برای من ای شعر از زمانهٔ او کدام بیت مرا می‌برد به خانهٔ او شبی دلم به هوای زیارت آمده است مگر قرار بگیرد در آستانهٔ او ... از او بپرس به عقلم نمی‌رسد اصلاً که چیست فلسفهٔ عشق بی‌کرانهٔ او خوشا به حال عبایی که در کشاکش باد گذاشته‌ست سرش را فقط به شانهٔ او گذشته‌ها نگذشته‌ست باقی است هنوز زبانه می‌کشد آتش از آشیانهٔ او بگو چگونه از این شهر، صبح صادق رفت بگو برای من از رفتن شبانهٔ او نه از غم است که من گریه می‌کنم امشب فقط به خاطر لبخند صادقانهٔ او... . 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
حتی قلم ز شرح چنین غصه قاصر است قبر امام، تولیتش دست کافر است حین قدم زدن به امامت سلام کن کمتر بایست! زائر این خاک عابر است ما شیعه‌ی حلاوت یک قال صادقیم نَقل حدیث اوست که نُقل منابر است شیخ الائمه، عالم آل محمد اوست یعنی یمی که یک نم از آن، علم جابر است فرموده حضرتش که "نوحوا علی الحسین" بانی گریه اوست اگر روضه دایر است در شیوه‌ی جسارت ابن ربیع‌ها نسل علی و فاطمه‌بودن مؤثر است بانوی پا به ماه ندارد به خانه‌اش حداقل از این جهت آسوده خاطر است هرجا دری یا جگری سوخت شک نکن آتش‌بیارِ شهر مدینه مقصّر است... . 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
از مهر، آسمان مدینه اثر نداشت من سفره‌ام کباب، به غیر از جگر نداشت «ما آن شقایقیم که با داغ زاده‌ایم» جز داغ دل نصیب، جگر بیشتر نداشت بردند اگر به بزم عدو نیمه‌شب مرا آن جا یزید و چوبِ تر و تشتِ زر نداشت از کودکانِ لرزه به پیکر فتاده‌ام یک تن امید دیدن روی پدر نداشت گویی مدینه رسم شده خانه سوختن سهمی دگر ز مادر خود این پسر نداشت غم نیست خانه‌ام اگر آتش گرفت، شکر گر خانه سوخت، فاطمه‌ای پشت در نداشت . 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
دوباره پای برهنه شبانه آوردت شبانه باز که از کُنجِ خانه آوردت کسی نگفت که از راه دور آمده است کسی نگفت به منصور، نور آمده است عبا نداری و عمامه و ردایت کو؟ چقدر خون شده پایت! بگو عصایت کو؟ بمیرم آمدی و ردِ پایِ تو پیداست چقدر زخم روی دست‌های تو پیداست به گرد خویش غلام و کنیز دارد باز به زیر بالش خود تیغ تیز دارد باز نگاه تو  پُرِ صبر است و سینه‌ات آرام نگاه او پُرِ خشم و دلش پُر از دشنام سه بار سمت تو آمد ولی برِ تو نشست سه بار تیغ کشید و قلاف کرد و نشست سه بار خواست بتازد ولی سلامت کرد بجای دشنه و دُشنام احترامت کرد هزار شُکر شکست از نهیبِ پیغمبر بجای خویش نشست از نهیبِ پیغمبر هزار شُکر جسارت نشد به پیر حرم هزار شُکر که رفتی حرم امیرِ حرم تو کوه بودی و او در مقابلِ تو شکست اگرچه پیش تو خم شد ولی دل تو شکست شکست تا دل تو گفت: یا رسول الله به گریه مقبل تو گفت با رسول الله_ "بلند مرتبه شاهی زِ صدر زین اُفتاد اگر غلط نکنم عرش بر زمین اُفتاد" تمام پیکر‌ش از تیغ، غرق خون گردید "عزیز فاطمه از اسب سرنگون گردید" مزاحم نفسش نیزه با عصا شده بود هزار تیغ شکسته به زور جا شده بود لبش پُر از ترک و آب را بردند به روی ناقه‌ی عریان رُباب را بردند... . 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
مباد آن كه عباي تو يك كنار بيفتد ميان راه، تن تو بي اختيار بيفتد تو را خميده خميده ميان كوچه كشيدند كه آبروي نجيبت از اعتبار بيفتد توقع اثري غير آبله نتوان داشت مسير پاي برهنه‌ت اگر به خار بيفتد چه خوب شد كه لباست به ميخ در نگرفت و چه خوب شد كه نشد پهلويت ز كار بيفتد اگر چه سوخت حريمت، ولي نديد نگاهت ز گوش دختركان تو گوشوار بيفتد هنوز هم كه هنوزست جلوه‌هاي تو جاري‌ست كه آفتاب، محال‌ست در حصار بيفتد . 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
نه رواقی، نه گنبدی، حتی سنگ قبری سرمزار تو نیست! غیر مُشتی کبوترِ خسته خادمی، زائری، کنار تو نیست بغض‌هایم کجا دخیل شوند؟! پس ضریحت کجاست آقاجان؟! روضه‌خوان‌ها چرا نمی‌خوانند؟! گریه‌ها بی‌صداست آقاجان گنبدی نیست تا دلم بپرد پابه‌پای کبوترانِ شما کاش می‌شد که دانه‌ای گیرم امشب از دستِ مهربان شما حرفِ گلدسته را نباید زد تا حسودانِ شهر بسیارند از شما خانواده آقاجان در مدینه همه طلبکارند! کاش ایران می‌آمدی آقا نزد ما اهل‌بیت محترمند پیر مظلوم بی حرم! اینجا پسران تو صاحبِ حرمند کاش ایران می‌آمدی آقا مُلک ری قبله‌ی ولا می‌شد مثل مشهد برایتان اینجا مشهدالصادقی بنا می‌شد کاش ایران می‌آمدی آقا مردمش از مغیره بیزارند حُرمت گیسوی سپیدت را در مدینه نگه نمی‌دارند... . 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
باز ما را چشمه‌ای از اشک جاری داده‌اند روز و شب خاصیت ابر بهاری داده‌اند سینه شد کانون آه و دیده شد دریای اشک آب و آتش باز با هم دست یاری داده‌اند در غروب صبح صادق، ماه پنهان کرد روی شب‌نشینان فلک را بی‌قراری داده‌اند بر زمین سیل بلا جاری نشد، یا قدسیان آسمان را در عزایش بردباری داده‌اند؟ کعبه هم، در هجر اسماعیلِ زهرا، ندبه کرد زین سبب او را ردای سوگواری داده‌اند شد شهید آخر، مسیحایی که از انفاس او دانش و دین را قوام و استواری داده‌اند پیروان مذهب این آفتاب عشق را معرفت آموختند و رستگاری داده‌اند.. شد پریشان، خاطرِ صدیقۀ زهرا که دید از نمک مرهم برای زخم کاری داده‌اند دل بدین گلشن چه می‌بندی پس از تاراج گل؟ این چمن را آب از بی‌اعتباری داده‌اند سرمه کن خاک بقیعش را که در آن آستان عرشیان را رتبۀ خدمت‌گزاری داده‌اند شب که تاریک است آنجا، پرتو مهتاب را در گذرگاه نسیم آیینه‌داری داده‌اند گر چراغ لاله‌ای روی مزار او نسوخت لاله‌ها پایان به این چشم‌انتظاری داده‌اند آب شد شمع وجودش پشت دیوار بقیع هر که را پروانۀ شب‌زنده‌داری داده‌اند تا محبان را فراخواند به پابوس امام اشک‌های ما به دل، امیدواری داده‌اند . 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
سر و پای برهنه می‌برند آن پیر عاشق را که بر دوشش نهاده پرچم سوگ شقایق را همان‌هایی که قرآن بر سر نی کرده، می‌بردند به دستِ بسته، پای نیزه‌ها قرآن ناطق را و در بیت ولایت بار دیگر آتش افکندند مگر آتش کند خاموش خورشید حقایق را؟ به نام سوره‌های «فجر» و «والعصر» و «اذا جاءَ» بشارت داده او در شام غیبت، صبح صادق را چو شمعی آب شد جسم شریفش تا برافروزد به مصباح‌الشریعه تا ابد جان‌های عاشق را . 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
گوشه‌ای از حرای حجره‌ی خویش نیمه‌شب‌ها، خدا خدا می‌کرد طبق رسمی که ارث مادر بود مردم شهر را دعا می‌کرد هر ملک در دل آرزویش بود  بشنود سوز ربنایش را آرزو داشت لحظه‌ای بوسد مهر و تسبیح کربلایش را هر زمان دل شکسته‌تر می‌شد «فاطمه اشفعی لنا» می‌خواند زیر لب با صدای بغض آلود روضه‌ی تلخ کوچه را می‌خواند عاقبت در یکی از آن شب‌ها دل او را به درد آوردند بی نمازان شهر پیغمبر سر سجاده دوره‌اش کردند ناجوانمردهای بی انصاف! سن و سالی گذشته از آقا می شود لااقل نگهدارید حرمت گیسوی سپیدش را؟! پابرهنه، بدون عمامه روح اسلام را کجا بردید؟ سالخورده‌ترین امامم را بی عبا و عصا کجا بردید؟ ای سواره! نفس نفس زدنش علت روشن کهن سالی‌ست بسکه آقای ما زمین خورده!؟ در نگاه تو برق خوشحالی‌ست جگرم تیر می‌کشد آقا چه بلاهایی آمده به سرت! تو فقط خیزران نخورده‌ای و شمر و خُولی نبوده دور و برت به گمانم شما دلت می‌خواست شعر را سمت کربلا ببری دل آشفته‌ی محبان را با خودت پای نیزه‌ها ببری شک ندارم شما دلت می‌خواست بیت‌ها را پُر از سپیده کنی گریه‌هایت اگر امان بدهد یادی از حنجر بریده کنی . 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
آن طایر بهشتی، تنها در آشیانه چون شمع در دل شب، می‌سوخت عاشقانه سوزش شرار سینه، ذکرش ترانه‌ی دل آهش به اوج افلاک، اشکش به رُخ روانه او با کهولت سن، با قامت خمیده این با قساوت قلب، در دست تازیانه آن زادۀ پیمبر، ارثیّه‌اش ز حیدر این بود کز سرایش، آتش کشد زبانه هر چند خانه‌اش سوخت، از دود و شعله افروخت دیگر نخورد یارش، سیلی در آستانه هفتاد سال عمرش، هفتاد سال غم بود هر لحظه دید بیداد، از فتنۀ زمانه آن عزّت رفیعش، آن غربت بقیعش جز تلّ خاک نَبْوَد، از قبر او نشانه «میثم!» اگر چه در خاک، مدفون شد آن تن پاک تا روز حشر باشد، این نور جاودانه . 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
ز هر طرف به کمان تیرِ غم زمانه گرفت دل مرا که بسی بود خون، نشانه گرفت هنوز خانه‌ی زهرا نرفته بود زِ یاد که آتش از در و دیوار من زبانه گرفت سپاه کفر به کاشانه‌ام هجوم آورد مرا به زمزمه و ناله‌ی شبانه گرفت سر برهنه و پای پیاده بُرد مرا پی اذیت من بارها بهانه گرفت هنوز خستگی راه بود در بدنم که خصم، تیغ به قتلم در آن میانه گرفت هزار شکر که زهر جفا نجاتم داد مرا به موج غم از مردم زمانه گرفت چه خوب اجر رسالت گرفت آل رسول!! که گه به زهر جفا، گه به تازیانه گرفت :: گرفت تا سِمَت نوکری ز ما «میثم» مقام سروری و جاودانه گرفت . 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
عالم ز آه، تیره‌تر از صبح محشر است خونِ جگر به دیده‌ی آلِ پیمبر است شهر مدینه گشته عزاخانه‌ی وجود رخت سیاه بر تن زهرا و حیدر است   گفتم چه روی داده که از خاطرم گذشت امشب شب یتیمی موسی ابن جعفر است گِریَند بر امام ششم هفت آسمان در نُه فلک قیامتِ عظمای دیگر است خواهی اگر که بوسه زنی بر مزار او قبرش کنار تربت زهرای اطهر است آتش زدند خانه‌ی او را حرامیان این اجر خوبی پدر و ارث مادر است جز تل خاک نیست نشانی از آن مزار الحق که ننگ آل سعودِ ستمگر است قامت خمیده، تن شده مانند شمع آب این شاهد جنایت منصور کافر است :: با آنکه بسته است به رویش در بقیع "میثم" هماره چشم امیدش به این در است . 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
گر چه در خاک رفت، پیکر تو دیگر از تن جدا نشد سر تو دود آتش زخانه‌ات برخاست پشت در جان نداد همسر تو ظلم بر عترتت رسید ولی به اسیری نرفت دختر تو بدنت آب شد ز زهر، ولی تازیانه نخورد خواهر تو قامتت گشت خم ولی نشکست پشت تو در غم برادر تو ظلم دیدی ولیک کشته نشد کودک شیرخواره در بر تو سوخت قلبت ولی نشد صد چاک تن فرزند در برابر تو زهر دادند بر تو لیک نخورد چوب کین بر لب مطهّر تو سوخت پا تا سرت ز زهر ولی پاره پاره نگشت پیکر تو می‌سزد در غم تو گریه کند چشم شیعه به جدّ اطهر تو بوده یک عمر در عزای حسین اشک، جاری ز دیدۀ تر تو نه از این غم سرشک (میثم) ریخت اشک خونین ز چشم عالم ریخت . 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
گر چه در خاک رفت، پیکر تو دیگر از تن جدا نشد سر تو دود آتش زخانه‌ات برخاست پشت در جان نداد همسر تو ظلم بر عترتت رسید ولی به اسیری نرفت دختر تو بدنت آب شد ز زهر، ولی تازیانه نخورد خواهر تو قامتت گشت خم ولی نشکست پشت تو در غم برادر تو ظلم دیدی ولیک کشته نشد کودک شیرخواره در بر تو سوخت قلبت ولی نشد صد چاک تن فرزند در برابر تو زهر دادند بر تو لیک نخورد چوب کین بر لب مطهّر تو سوخت پا تا سرت ز زهر ولی پاره پاره نگشت پیکر تو می‌سزد در غم تو گریه کند چشم شیعه به جدّ اطهر تو بوده یک عمر در عزای حسین اشک، جاری ز دیدۀ تر تو نه از این غم سرشک (میثم) ریخت اشک خونین ز چشم عالم ریخت . 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
عالم ز آه، تیره‌تر از صبح محشر است خونِ جگر به دیده‌ی آلِ پیمبر است شهر مدینه گشته عزاخانه‌ی وجود رخت سیاه بر تن زهرا و حیدر است   گفتم چه روی داده که از خاطرم گذشت امشب شب یتیمی موسی ابن جعفر است گِریَند بر امام ششم هفت آسمان در نُه فلک قیامتِ عظمای دیگر است خواهی اگر که بوسه زنی بر مزار او قبرش کنار تربت زهرای اطهر است آتش زدند خانه‌ی او را حرامیان این اجر خوبی پدر و ارث مادر است جز تل خاک نیست نشانی از آن مزار الحق که ننگ آل سعودِ ستمگر است قامت خمیده، تن شده مانند شمع آب این شاهد جنایت منصور کافر است :: با آنکه بسته است به رویش در بقیع "میثم" هماره چشم امیدش به این در است . 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7