eitaa logo
اشعار ناب آیینی
31.7هزار دنبال‌کننده
4.7هزار عکس
1.1هزار ویدیو
93 فایل
✨#بِسْــــــمِ‌اللَّهِ‌الرَّحْمَـنِ‌الرَّحِيــمِ✨ ـ مدیریت: @Alihidari . . ☫ ﷽ ☫ 🔸مجموعه بزرگ تبلیغات برتر👇🏽 https://eitaa.com/joinchat/4076535811Cc50237fe56 . ⭐️مجموعه تبلیغاتی ناب 👇🏽 https://eitaa.com/joinchat/2155085856Cb60502bb59
مشاهده در ایتا
دانلود
(خواهر حضرت) گمان نمی‌کنم این روح پیکرم باشد تنی که مُثله شده در برابرم باشد گمان نمی‌کنم این تکه‌های پخش شده همان عموی رشید پیمبرم باشد بدن مگر بدنِ کیست این چنین شده است؟! اگر خدای نکرده برادرم باشد...! چرا عبای پیمبر نمی‌گذارد تا دوباره روشنی دیده‌ی ترم باشد؟ ** فدای خواهر مظلومه ای که نالان گفت: کنار کشته‌ی گودال مو پریشان گفت: گمان نمی‌کنم این زیر نیزه افتاده حسین فاطمه یعنی برادرم باشد تو را خدا بگذارید بوسه‌اش بزنم که قول می‌دهم این بارِ آخرم باشد کفن که نیست، عبا نیست، بوریا هم نیست؟! بد است بی‌کفن این مرد محترم باشد برای آن که روی پیکرش بیاندازم نمی‌شود بگذارید معجرم باشد؟ ✍ 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
نور چشم پیمبری حمزه چه قدَر مثل حیدری حمزه اسدالله دیگری حمزه به خداوند، محشری حمزه ای مُلقّب به سیّدالشهدا حامی مُخلص رسول خدا هم عمو، هم برادرش بودی همه جا یار و یاورش بودی تو علمدار لشکرش بودی جنگ‌جوی دلاورش بودی تا نظر بر سپاه می‌کردی روزشان را سیاه می‌کردی بین لشگر وجود تو لازم بین میدان، حریف تو نادم افتخار قبیله‌ی هاشم می‌نویسم برای تو دائم می‌نویسم کمال داری تو مثل جعفر دو بال داری تو بی سبب نیست این که "سرداری" به علی رفته‌ای جگر داری وقت حمله به سینه پر داری همه دیدند که هنر داری با دو شمشیر حمله می‌کردی وَ دمار از همه در آوردی مرحبا بر تو ای عموی رسول که چنین شد سفید، روی رسول با تو محفوظ چار سوی رسول کم نگردید با تو موی رسول کاش حمزه مدینه هم بودی دور بیت الحزینه هم بودی بیعتت با نبی چه دیدن داشت اَشهدت آن زمان شنیدن داشت عطر اسلام تو وزیدن داشت رنگ بوجهل هم پریدن داشت با کمانت سرش ز هم پاشید از تو و نام حمزه می‌ترسید ما پیاده ولی سواره، شما یکی از راه‌های چاره، شما روضه‌های پر از اشاره، شما تکّه تکّه و پاره پاره، شما اهل بیت از تو یاد می‌کردند بر تو گریه زیاد می‌کردند در کمین بود، نیزه را انداخت پیکرت را چه بی هوا انداخت تا نبی روی تو عبا انداخت همه را یاد بوریا انداخت اوّلین رکن پنج تن می‌خواند روضه‌ی شاه بی کفن می‌خواند ته گودال پیکرش افتاد جلوی چشم خواهرش افتاد جای خنجر به حنجرش افتاد ناله‌ای زد وَ مادرش افتاد یا بُنَیَّ ذبیح عطشانم یا بُنَیَّ قتیل عریانم ✍ 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
از شیر غیر از شیر بودن بر نمی‌آید یعنی که درپای شما جز سر نمی‌آید از سینه‌ات جز عشقِ احمد در نمی‌آید مثل تو در کل عرب دیگر نمی‌آید تو حمزه‌ای، سنگر شدی حتی پیمبر را اسم تو تار و مار کرده کل لشگر را وقتی که افتادی زمین، دین هم زمین افتاد پای تنت پیغمبر اکرم زمین افتاد حتی امیرالمؤمنین محکم زمین افتاد زهرا میان خانه از این غم زمین افتاد مُثله شدی یعنی عبا لازم شدی دیگر بالاترین داغ بنی هاشم شدی دیگر بالا تنت آمد همین‌که خواهری جان داد حرف عبا شد پا به پایش مادری جان داد با روضه‌های ثانی پیغمبری جان داد شمشیرها آمد علیِ اکبری جان داد یک کوچه وا شد از روی مرکب سوار افتاد کل حرم مثل علی به احتضار افتاد آیات قرآن را روی سرنیزه‌ها بردند سر را جدا بردند و پیکر را جدا بردند کار جوانان شد علی را با نوا بردند با چه عذابی نور را بین عبا بردند عمه اگر بیرون نمی‌آمد پدر میمرد بابا خودش در وقت تشییع پسر میمرد ✍ 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
گفت احمد به صد بیانِ جلی نرسد کس به گردِ پای علی گرچه پروانه اهل پروا نیست هیچکس را قیاس با ما نیست گرچه شیر خدا علی یکتاست لاجرم نیز، حمزه شیر خداست حمزه از جلوه‌های حیِ جلی‌ست به جلالش قسم که محوِ علی‌ست حکمتِ غزوه‌ی اُحد این‌جاست حمزه از شیعیانِ این مولاست مِیمنه، با علی شناسا بود مِیسره، حمزه را پذیرا بود در اُحد بود، این دو را یک رو هیبتِ هر دو خارِ چشمِ عدو یل یلانِ قریش چون دیدند... حمزه را با علی، هراسیدند تا طنینِ رجز، به جبهه فتاد به بدن‌ها تمام، لرزه فتاد ذوالفقارِ علی، چه غوغا کرد "لا فتی" عرش را مصلا کرد با صدای ندای حیِ وَدود همه‌ی اهلِ آسمان به سجود رزمِ حیدر پر از حماسه‌ی نور رزمِ حمزه سراسرش پرشور از یسار و یمین، جبین می‌ریخت دست و سرها، روی زمین می‌ریخت اتحادِ سپاهِ پیغمبر کار را بُرد تا دَمِ آخر در میان تلاطمی پرشور لشکرِ دین، گرفت زنگِ غرور ناگهان رو به غفلت آوردند رو به سوی غنیمت آوردند چونکه شد لشکرِ خدا سرمست رفت پس، تنگه‌ی اُحد از دست غصه در جانِ مرتضی پیچید خبرِ قتلِ مصطفی پیچید به دروغ از شهادتش گفتند شُبهه را تا به غایتش گفتند همه سو را غبارِ فتنه گرفت چه بگویم که کارِ فتنه گرفت مکرِ دشمن به قلبِ حمزه رسید جگرش را هجومِ نیزه درید در برَش آمده جگرخواری مُثله شد پیکرش ز بَد کاری خبرش جبهه را پریشان کرد مصطفی را ز داغ، گریان کرد جسم را با عبای خود پوشاند روضه‌ی حمزه را خودش می‌خواند کاش این لحظه خواهرش نرسد خواهرش پیش پیکرش نرسد ** من بمیرم، به نینوا چه گذشت؟ بر تنِ شاهِ کربلا چه گذشت؟ وایِ من از برادرِ زینب کشته شد در برابرِ زینب تنِ بی سر فتاده در گودال زیرِ سمِ ستور شد پامال خواهر آمد کنار این پیکر دید جسمِ برادرش بی سر چون به دامن نشد، نهد سرِ او خم شد و بوسه زد به حنجر او گفت جانا، بگو سرِ تو کجاست چقدر جای نعلِ اسب این‌جاست رفت از هوش و خود به هوش آمد ناله‌ی مادرش، بگوش آمد ناله‌ی "یابُنَیَّ" غوغا کرد روضه را تا همیشه برپا کرد ✍ 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
بوی خون آید از دل صحرا خاکِ عالم به سر، چه رخ داده بین لشگر به‌پا شده غوغا حمزه دیگر ز پای افتاده مصطفی را خبر کنید آید تا که دستان هنده را گیرد دیر اگر آید از تماشایِ بدن پاره پاره می‌میرد یوسفی گیر گرگ افتاده وای بر حال پیکر حمزه فکر پوشاندن تن او باش آید از راه، خواهر حمزه زخم این سینه را به هم آور بر دعا دست خویش بالا کن زود بر پیکرش عبا انداز فکر گیسوی خواهرش را کن سرزمین اُحد غبار آلود گر چه از شور و گریه‌ها غوغاست حمزه و هر بلا سرش آمد گوشه‌ای از غروب عاشوراست کی به پیش نگاه این خواهر تشنه‌لب سر ز تن جدا کردند؟ بهر تشییع پیکری بی سر ده نفر نعل تازه آوردند همه افتخار دخترها به عموهای خوش قد و بالاست سنت درد دل کنار عمو ارث اولاد حضرت زهراست ✍ 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
عشق هر جا رَود اثر دارد ماجراها به زیر سر دارد هر که باعشق روبه‌رو شد گفت: عاشقی غالباً خطر دارد عشق با اضطرار همراه‌ست آتشی داغ و شعله ور دارد هر چه معشوق دلرباتر شد عاشقانی گزیده‌تر دارد بار عشق رسول را باید یک نفر مثل "حمزه" بردارد حمزه‌ی عاشق و علی باشند مصطفی لشکری قدَر دارد حمزه را سید شهیدان کرد عاشقی این‌چنین هنر دارد جگر پاره‌پاره‌اش فهماند عاشقی کار با جگر دارد ** گرچه جسمش جدا جدا شده است باز شکر خدا که سر دارد خواهرش خوب شد نبود و ندید فقط از ماجرا خبر دارد ... کربلا هم نمایش عشق است عشق هر جا رَوَد، اثر دارد ✍ 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
فتح نزدیک است وقتی مرد میدان حمزه باشد خصم خاموش است وقتی شیر غرّان حمزه باشد شهر تاریک است وقتی نیست یار هم‌زبانی خانه روشن می‌شود وقتی که مهمان حمزه باشد بولهب لب بسته، پنهان می‌شود در خانۀ خود آن زمان که یار اسلام و مسلمان حمزه باشد صف به صف دشمن‌شکن با نیزۀ شیرافکن خود می‌شکافد کوه را وقتی به میدان حمزه باشد زخم تحریم و غم شعب ابی‌طالب چه باشد، تا میان شام هجران، ماه تابان حمزه باشد؟ با رسول‌الله پیمان بسته با جان و دل خود بر سر پیمان خود تا دادن جان حمزه باشد صف‌شکن، رزم‌آشنا، شیر رسول‌الله حمزه می‌چکد بر پیکرش اشک پیمبر، آه! حمزه حمزه را باید زمان جنگ و در میدان ببینی روبروی جهل بوجهلان و بوسفیان ببینی حمزه را باید کنار مرتضی و جعفر، آری حمزه را باید میان لشکر ایمان ببینی حمزه همراه ملائک، خوب‌تر از بدر تابان باید او را پابه‌پای یاسر و سلمان ببینی حمزه دوشادوش مولا با رسول‌الله همره حمزه را باید کنار مرد مردستان ببینی سرنوشت عاشقانت مرگ در بستر مبادا عشق را باید میان خون خود غلتان ببینی حمزه یعنی أیّها الکفّار ایمان جلوه‌گر شد دور شو شیطان که نام نیک انسان جلوه‌گر شد.. چشم پیغمبر ز داغ حمزه گریان است امشب عرش اعلا سوگوار فخر مردان است امشب با ردای مصطفی تا عرش اعلا رفت حمزه بند بند پیکرش تفسیر قرآن است امشب کربلا در پیش چشمان رسول‌الله آمد گوییا شرح کتاب داغ انسان است امشب سبحه‌ای از تربت پاک عمویش ساخت زهرا بی‌‌گمان محراب مولا غرق باران است امشب.. خواهری مشق صبوری می‌کند بر داغ سنگین یا صفیّه! زینبی کن، شام هجران است امشب.. بر سر پیمان خود تا پای جان جنگید حمزه جان به جانان داد و بر این وعده جان بخشید حمزه یار مولایی اگر، باید که از دل یار باشی جعفر طیّار باشی، میثم تمّار باشی زن اگر هستی، سمیّه، مرد اگر، مانند یاسر تا چراغ راه فرزندی چنان عمّار باشی چون ابوذر پیر عشق حضرت مولا بمانی همچو جابر تا نهایت تشنۀ دیدار باشی رهرو مقداد در راه بصیرت بی‌مهابا یار دین عشق، در رفتار و در گفتار باشی همچو سلمان جان و دل را در ره جانان بخواهی حمزه باشی، تا شهادت دشمن کفّار باشی مرد میدان، شیر غرّان، حمزۀ ما، حاج قاسم یار مولا، همدل و همراه آقا، حاج قاسم . 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
تو کیستی که در اندیشۀ رسول خدایی فروغ چشم حبیبی و چلچراغ هدایی هنوز قبلۀ دل‌ها نبود کعبه که دیدند تو محو قبلۀ عشق و وفا، تو قبله‌نمایی تو سر به خاک قدوم یتیم آمنه سودی تو دل به مهر نبوت سپرده‌ای، چه وفایی! تو در کمند تولای اهل‌بیت اسیری تو «حمزه» هستی و از هر چه هست و نیست رهایی فروغ معرفت از اهل‌بیت نور گرفتی تو انعکاس تمام و کمال آینه‌هایی تو در عقیدۀ خود شاهباز اوج یقینی تو جان‌نثار نبی در کمال صدق و صفایی تو روز بدر درخشیده‌ای چو بدر به میدان الا که شیر رسول خدا و شیر خدایی تو روز معرکه بخشیدی آبرو به شجاعت تو داده‌ای به شهامت، شکوه و قدر و بهایی شهادت تو چنان آتشی به جانِ جهان زد که در «نبرد اُحُد» آفرید کرب‌وبلایی برای آن که نبیند «صَفیه» لالۀ پرپر فکند سایه به رویت، چه دستی و چه عبایی! سزد که خاک تو تسبیح دست فاطمه باشد چرا که گفت پیمبر: تو «سید‌الشهدایی» ردیف می‌شود آهنگِ رفتنِ به مدینه اگر تو یاد کنی از شکستگان به دعایی . 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
هرگاه مصطفي به تو گرم نظاره بود از بهر او وصال تو فيضی دوباره بود بر ذره ذره پيكر خورشيدي‌ات قسم خورشيد آسمان به تو غرق نظاره بود ه رلاله‌اي زداغ تو با داغ خو گرفت صحراي لاله‌گون اُحد پُرشراره بود دل گركه سنگ بود ز سوگ تو آب شد ای آنكه بستر تن تو سنگ و خاره بود هر عضو پيكرت ز شهادت نشانه داشت چون پيكر حسين تنت پاره پاره بود عنوان سيدالشهدائي سزاي توست اي آنكه زخم‌های تنت بی شماره بود زهرا ز داغ روي تو پيوسته گريه كرد اين آسمان عصمت حق، پُر ستاره بود تنها نشد مدينه به سوگ تو نوحه‌گر قبر شريف و پاک تو دارالزياره بود در اين حديثِ درد «وفائي» به گريه گفت: مقصود من ز شرح غم تو، اشاره بود . 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
ای شیر خدا و شیر احمد ای یار و فدایی محمّد ای عمِّ رسول و عمِّ حیدر بر ختم رسل علیِ دیگر سر تا به قدم همه فتوّت شمشیر تو حامی نبوّت ایثار زتو، شجاعت از تو حکم از نبی و اطاعت از تو روی تو به بدر نور بخشید شمشیر تو در اُحد درخشید تو قلب رسول را امیدی سردار مبارز و شهیدی تاریخ کند هماره اعلام کز بَدوِ طلوع دینِ اسلام حمزه همه جا محمّدی بود احیاگر دین احمدی بود ای شیر خدا! سلام بر تو شمشیر خدا! سلام بر تو روزی که زجور خصمِ نا اهل وز بغض و عداوت ابوجهل بردند هجوم بر محمّد زد لطمه عدو به جان احمد از همسر خویش تا شنیدی با خشم به هر طرف دویدی فریاد زدی کجاست بوجهل آن سنگدلِ ز اصل نا اهل فریاد زدی که ای ستمگر این مزد جفایت با پیمبر زین واقعه تلخ بود کامت دل برد به مسجد الحرامت دیدی که رسول حیّ دادار بنشسته غریب و بی کس و یار از سوز درون، زدی صدایش گلبوسه زدی به دست و پایش کای سیّد و سرورم محمّد فرزند برادرم محمّد من حمزه‌ام، ای سرم فدایت پیوسته کنم ز تو حمایت فرمود رسول حیّ داور کای عمّ گرامی پیمبر من عفو و کرم بُوَد مرامم هرگز نه به فکر انتقامم تا نور دهی به هر دو عینم خوشنود کن از شهادتینم دُر از لب همچو لعل سفتی از قلب، شهادتین گفتی بُرد از سخنت رسول حق نوش لبخند زنان گشود آغوش کای عمّ گرامی نکویم این بود همیشه آرزویم :: با قصّه‌ی حمزه و پیمبر یاد آمدم از عموی دیگر عبّاس علی گل مدینه آب آور بلبل مدینه سقّای نخورده آب در بحر گشته جگرش کباب در بحر دل را زشراره تاب داده از اشک به آب، آب داده یک باغِ مدینه دیده در آب تصویرِ سکینه دیده در آب دریاش روان زهر دو عین است خجلت زده از لب حسین است با یک یمِ اشک و یک یم خون لب تشنه شد از فرات بیرون بار غم تشنگان به دوشش در سینه شرر، به دل خروشش یاد لب خشک شیرخواره می‌زد به وجود او شراره جان کرده سپر به تیر دشمن گردیده جدا دو دستش از تن تیری زکمان رسید بر مشک از دیده‌ی مشک شد روان اشک عبّاس نگه به آب می‌دوخت آب از غم او چو شعله می‌سوخت ای حمزه‌ی کربلا اباالفضل سینه سپر بلا ابالفضل سوزی که هماره سوزِ «میثم» آتش فِکَنَد به قلب عالم . 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
کربلایی حسین منتهایی4_5900089320038990668.mp3
زمان: حجم: 14.15M
🌷﷽🌷(غلام قنبرم) 🌷🌷🌷 السلام ای فدایی اسلام بنده ی پاک ومهربان خدا یاوربی مثال پیغمبر (ص) ای ملقب به سیدالشهدا ع مردغیرت مدار شهرحجاز تو در اعراب پهلوان بودی بعد پیغمبر و علی، حمزه درشجاعت یل یلان بودی در تمامی جنگهای نبی ای عموی رشید پیغمبر(ص) هیچ کس جرات نبرد نداشت تا که بودی امیر آن لشکر من چه گویم نبی تو راخوانده ای عموجانِ فاعل الخیرات ای فدایی راه حق حمزه اسدالله کاشف الکربات دشمنانت همه به میدان ها متواری ز آن رشادت تو دین احمد اگرکه پا برجاست شده مرهون آن حمایت تو بین صحرا چو دوره ات کردند از روی کینه وجفا زدنت عده ای گرگ درپس میدان بی محابا و بی هوازدنت آن غلام سیاه سفیانی سینه ات را چه بی هوا بشکافت جگرت را که شرحه شرحه نمود بدنت رابه زیر پا انداخت خوب شد در میان آن مقتل مادر خویش را صدا نزدی بدنت غرق تیغ و نیزه نشد پیش خواهر تو دست و پا نزدی 💠💠ا💠💠 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
ابیاتی از یک ...چشم وا کن اُحُد آیينه‌ی عبرت شد و رفت دشمن باخته بر جنگ مسلط شد و رفت آن که انگيزه‌اش از جنگ غنيمت باشد با خبر نيست که طاعت به اطاعت باشد داد و بيداد که در بطن طلا آهن بود چه بگويم که غنيمت رکب دشمن بود داد و بيداد برادر که برادر تنهاست جنگ را وا مگذاريد! پيمبر تنهاست يک به يک در ملاء عام و نهانی رفتند همه دنبال فلانی و فلانی رفتند همه رفتند! غمی نيست! علی می‌ماند جای سالم به تنش نيست! ولی می‌ماند مرد مولاست که تا لحظه‌ی آخر مانده دشمن از کشتن او خسته شده درمانده در دل جنگ نه هر خار و خسی می‌ماند جگر حمزه اگر داشت کسی، می‌ماند مرد آن است که سر تا به قدم غرق به خون آن‌چنانی که علی از اُحد آمد بيرون می‌رود قصه‌ی ما سوی سرانجام آرام دفتر قصه ورق می‌خورد آرام آرام.. :: ... شهر اين بار کمر بسته به انکار علی ريسمان هم گره انداخته در کار علی بگذاريد نگويم که اُحد می‌لرزد در و ديوار ازين قصه به خود می‌لرزد می‌رود قصه‌ی ما سوی سرانجام آرام دفتر قصه ورق می‌خورد آرام آرام می‌نويسم که "شب تار سحر می‌گردد" يک نفر مانده ازين قوم که برمی‌گردد ✍ 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7