#حضرت_عباس_علیهالسلام
#غزل
اگر چه مادر تو، دختر پیمبر نیست
کسی حسینِ علی را چنین برادر نیست
حسین، پیش تو انگار در کنار علیست
کسی چنان که تو، هرگز شبیه حیدر نیست
زلال علقمه، در حسرت تو میسوزد
کنار آبی و لبهای تفتهات، تر نیست
به زیر سایهٔ دست تو مینشست، حسین
چه سایهای و چه دستی! شگفتآور نیست؟
حدیث غیرتت آری شگفتآور بود
که گفته است که دست تو آبآور نیست؟
شکست، بعد تو پشت حسینِ فاطمه، آه
حسین مانده و مقتل، علیِ اکبر نیست
حسین مانده و قنداقهٔ علیاصغر
حسین مانده و ششماههای که دیگر نیست
نمانده است به دست حسین از گلها
گلی پس از تو، دریغا! گلی که پرپر نیست
هزار سال از آن ظهر داغ میگذرد
هنوز روضهٔ جانبازیات، مکرّر نیست
قسم به مادرت امالبنین! امامی تو
اگر چه مادر تو، دختر پیمبر نیست
#مرتضی_امیری_اسفندقه
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
#حضرت_عباس_علیهالسلام
سقا به آب، لب ز ادب آشنا نکرد
از آب پُرس از چه ز سقّا حیا نکرد
تجدید شد وضوی نماز امام عشق
بیهوده دستِ خویش به آب آشنا نکرد
تن چاک چاک دید و به بیداد، تن نداد
سر شد دو تا و قد برِ دونان، دو تا نکرد
«غیر از دمی که مشک به دندان گرفته بود
در عُمرِ خویش خندهٔ دنداننما کرد»
دندان کند کمک، چو گره وا نشد ولی
دندان او هم آن گره بسته وا نکرد
معراج او به روی زمین شد ز پشت زین
همچون نَبی عروج به سوی سما نکرد
مسجود را ندیده سر از سجده برنداشت
حقِ سجود عشق، چو او کس اَدا نکرد
#علی_انسانی
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
#حضرت_عباس_علیهالسلام
فرازی از یک #قصیده
بر لب آبم و از داغ لبت میمیرم
هر دم از غصهٔ جانسوز تو آتش گیرم
مادرم داد به من درس وفاداری را
عشق شیرین تو آمیخته شد با شیرم
بوتهٔ عشق تو کردهست مرا چون زرِ ناب
دیگر این آتش غمها ندهد تغییرم...
تا که مأمور شدم علقمه را فتح کنم
آیت قهر، بیان شد ز لب شمشیرم
سایهٔ پرچم تو کرد سرافراز مرا
عشق تو کرد عطا، دولتِ عالمگیرم
کربلا کعبهٔ عشق است و منم در احرام
شد در این قبلهٔ عشاق دو تا تقصیرم
دست من خورد به آبی که نصیب تو نشد
چشم من داد از آن آبِ روان، تصویرم
باید این دیده و این دست دهم قربانی
تا که تکمیل شود، حجّ من و تقدیرم
زین جهت دست به پای تو فشاندم بر خاک
تا کنم دیده فدا، چشم به راهِ تیرم
ای قد و قامت تو معنی «قدقامت» من
ای که الهام عبادت ز وجودت گیرم
وصل شد حال قیامم ز عمودی به سجود
بیرکوع است نماز من و این تکبیرم
بدنم را به سوی خیمهٔ اصغر مبرید
که خجالت زده زآن تشنهلب بیشیرم
تا کند مدح ابوالفضل، امام سجّاد
نارسا هست «حسان»! شعر من و تقریرم
#حبیبالله_چایچیان
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
#حضرت_عباس_علیهالسلام
#قصیده_واره
اى بسته بر زيارت قدّ تو قامت، آب
شرمندهٔ محبّت تو تا قيامت، آب
افتاد سايهاى ز سمند تو در فرات
پيچيد و رنگ باخت ز شور شهامت، آب
دستت به موج، داغ حباب طلب گذاشت
اوج گذشت ديد و كمال كرامت، آب
بر دفتر زلالىِ شط خطّ «لا» نوشت
لعلى كه خورده بود ز جام امامت آب
لب، تر نكردى از ادب اى روح تشنگى!
آموخت درس عاشقى و استقامت، آب
ترجيع درد را، ز گريزى كه از تو داشت
سر مىزند هنوز به سنگ ندامت، آب...
سوگ تو را، ز صخره چكد قطره قطره، رود
زين بيشتر سزاست به اشك غرامت آب
از ساغر سقايت فضلت قلم چشيد
گسترد تا حريم تعزّل زعامت، آب
زينب، حسين را به گل سرخ خون شناخت
بر تربت تو بود نشان و علامت: آب!
از جوهر شفاعت تيغت بعيد نيست
گر بگذرد ز آتش دوزخ سلامت، آب
آمد به آستان تو گريان و عذرخواه
با عزم پاىبوسى و قصد اقامت، آب
مىخوانمت به نام ابوالفضل و، شوق را
در ديدگان منتظرم بسته قامت، آب
#خسرو_احتشامی
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7