eitaa logo
اشعار ناب آیینی
26.8هزار دنبال‌کننده
4هزار عکس
976 ویدیو
43 فایل
✨#بِسْــــــمِ‌اللَّهِ‌الرَّحْمَـنِ‌الرَّحِيــمِ✨ ـ مدیریت: @Alihidari . تبلیغات پربازده مجموعه غدیر👇 https://eitaa.com/joinchat/1975058490C0233b308cd . . . 📳 مجموعه تبلیغاتی گسترده ایتا😍👇 https://eitaa.com/joinchat/4076535811Cc50237fe56 ـ
مشاهده در ایتا
دانلود
شوق نماز شُکر پدرها چه محشر است وقتی خبر رسیده که نوزاد دختر است دختر چه دختریست کریمه مطهر است در یک کلام مظهر الله اکبر  است ریحانه بهشتی موسی بن جعفر است بار دگر نشسته به منظور دیگری موسای دیگری وسط طور دیگری تابیده شد به عرش خدا نور دیگری زهرا هبوط کرده زمین جور دیگری خیر کثیر خانه باباست کوثر است لولاک آمدست برای دو فاطمه پیغمبران شدند گدای دو فاطمه عالم فدای شرم و حیای دو فاطمه ما سجده میکنیم به پای دو فاطمه معصومه مثل مادر خود از همه سر است نشنیده اند از لب او جز رضا رضا دارد تپش تپش دل او یک صدا...رضا طوری دل کریمه گره خورده با رضا وابسته اش شدست دراین سالها رضا خواهر نگو که دار و ندار برادر است آمد به قم رسید گلستان درست کرد چادر تکاند رحمت باران درست کرد چه جنتی میان بیابان درست کرد نوکر برای حضرت سلطان درست کرد بختش بلند هرکه براین خانه نوکر است جاده به جاده پشت سر یار راه رفت بیمار بود با تن تبدار راه رفت شکر خدا که دور ز اشرار راه رفت در یک مسیر راحت و هموار راه رفت این شأن واقعی نوامیس حیدر است پادرد میکشید ولی خون جگر نبود با مست های بی سرو پا همسفر نبود آزرده از شلوغی بین گذر نبود یعنی اسیر طعنه ی صدها نفر نبود. حالا گریز روضه به یک جای دیگر است آنجا که آفتاب بدون حجاب بود رنگ کبود بر رخ زنها نقاب بود پایین نیزه زیر کتک ها رباب بود درآن میانه صحبت بزم شراب بود بازین چه شورش است که هردیده ای تر است شاعر: 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
برگدای خانه اش معصومه، عصمت می‌دهد دستِ زائرهای خود برگ شفاعت می‌دهد برکسی که خاک شد، تاثیر ِتربت می‌دهد قولِ دیدارِ رضا را در قیامت می‌دهد مثل سلطان ، گنبدِ این شاه بانو با صفاست زائر ِ معصومه در قم ، زائر قبرِ رضاست سفره ای مثل عموجانش حسن انداخته حضرت رب الکرم اورا کریمه ساخته هرکه بی حاجت به کویش پا گذارد؛باخته شک ندارم اصلاً او معصومه را نشناخته مثل زهرا مادرش احسان او بی انتهاست دختر باب الحوائج، دیده بر راه گداست مثل زینب مو به مو تفسیر قرآن می کند با تکان چادرش کافر مسلمان می کند دست او باز است و زینب وار، احسان می کند خواهر سلطان ِعالم کار ِسلطان می کند از کلام حضرت صادق چنین معلوم شد زائرِ او زائرِ هر چهارده معصوم شد رشته های معجر او دست بافِ فاطمه است هرکه دورش گشته بی شک در طواف فاطمه است در عفافِ زندگیِ او، عفافِ فاطمه است عشق او تفسیر ِ عین و شین و قاف فاطمه است هیچ مردی با چنین اعجوبه ای هم تا نشد عاقبت هم همسری در رتبه اش پیدا نشد سالهای سال در چشم انتظاری سوخته در فراق روی بابا دیده بر در دوخته اسم زندان در دل او شعله ها افروخته گریه های بی صدا را از کسی آموخته خانهٔ موسی بن جعفر بیت الاحزانش شده گریه در ده سالگی روزی چشمانش شده در یتیمی احترامش را نگه می داشتند دور تا دورش برادر ها اقامت داشتند بی اجازه پا کنار خانه اش نگذاشتند جای هیزم شاخه گل در پشت در بگذاشتند داغ بابا دید اما داغی مسمار نه کوچه های تنگ دید اما درودیوار نه فاطمه بود و مدینه قامتش را تا نکرد بی حیایی با لگد در را به سویش وا نکرد با کف پا روی چادر قاتلی امضا نکرد گوشوارش را کسی در کوچه ها پیدا نکرد مادرش زهرا ولی در زیر یک «در» گیر کرد سینه‌ی زخمی سه ماهه مادرش را پیر کرد بعد بابا با رضا جان بیشتر مأنوس شد ساحل چشمان او دلبند ِ اقیانوس شد غربت آن دم در تمام ِ هستی اش ملموس شد که رضایش از مدینه رهسپار طوس شد شد مدینه بی رضا، یکسال مانند قفس گریه می کرد و صدا می زد رضا را هرنفس نامه ای از یار آمد، بالهایش باز شد موسم ناقه سواری های او آغاز شد تا به شهر ساوه بغض دشمنان ابراز شد بال و پرهای های کبوتر ها شکارِ باز شد صحنه ای از کربلا با دیدهٔ تر دیده است در دیار بی کسی داغ برادر دیده است سوی قم او داغدار آمد ولی با احترام کوچه واکردند مردم در میان ازدحام می رسید از هر طرف تنها صدای السلام شد گریز روضه ام یک جمله «ای لعنت به شام» چه بلایی بر سر ناموس حق آورده اند عمه سادات را خیلی مُعَطّل کرده اند کوچه کوچه محمل ِ بی پرده را چرخانده اند دورِ ناقه چشم‌های بی طهارت مانده اند خارجی فرزند زهرا را به خنده خوانده اند بسکه سرها را به روی نیزه ها رقصانده اند بارها از روی نیزه سر زمین افتاده است گیسوی آقام دست آن و این افتاده است بی طهارت ، دستْ گردان آیهٔ تطهیر شد بسته دستِ قافله در حلقهٔ زنجیر شد باتکانِ نیزهٔ ششماهه مادر پیر شد بارها با نیزه دار مست او درگیر شد داد زد نامرد با بال و پرش بازی نکن کودکم خوابیده بس کن باسرش بازی نکن شاعر: 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
تو مجموعه‌ی لطف‌ و جود و عطایی تو یک چشمه از جوشش هَل اَتایی تو دریاچه نه ؛ بَحر بی انتهایی چه‌گویم‌که‌هستی؟چه‌گویم‌چه‌هایی؟ تو معصومه هستی و اُخت الرّضایی تو زهرا خصالی تو زهرا جمالی تو زهرا مَآبی تو زهرا جلالی تو زهرا سِرشتی تو زهرا مثالی تو در دوره‌ی خویش خیرالنّسایی تو معصومه هستی و اُخت الرّضایی تویی راحت جان موسی بن جعفر تویی روح و ریحان موسی بن جعفر تویی یاس بُستان موسی بن جعفر تو بنت الامامی تو بنت الهُدایی تو معصومه هستی و اُخت الرّضایی تو عَذراترین مریم اهل بیتی تو در هر دمی همدم اهل بیتی در اسرار حق، مَحرم اهل بیتی تو تندیس آن چارده مُقتدایی تو معصومه هستی و اُخت الرّضایی هُمای بهشتی و عرش آشیانی که در عُشّ دین صاحب آستانی تو باب الرّضایی تو بابُ الجَنانی بهشت خداوند در خاک مایی تو معصومه هستی و اُخت الرّضایی تو مانند کلثوم، زینب ترینی خدیجه وقار اَستی و بی‌قرینی وفادار مانند اُمّ البنینی تو منظومه ی جمع معصومه هایی تو معصومه هستی و اُخت الرّضایی چه گویم؟که بابا ثنای تو گفته ((فداها ابوها))برای تو گفته به مدحت ولیّ خُدای تو گفته که در حشر تو شافع شیعه هایی تو معصومه هستی و اُخت الرّضایی در اطراف صحنت غُباریم بانو به درگاه تان خاکساریم بانو به لطفت در این شهر داریم بانو عجب کاظمینی؛عجب کربلایی تو معصومه هستی و اُخت الرّضایی تو نَفس نفیس اَنیس النّفوسی تو همشیره‌‌ی شخصِ شَمس الشّموسی درِ خانه ات از پی خاکبوسی رسیدند صدها چو شیخ بهایی تو معصومه هستی و اُخت الرّضایی از این در چو بُردیم فیض دوچندان طمع‌کار گشتیم ما مستمندان به اقرار ما فرقه‌ی دردمندان تو با درد هر بینوا، آشنایی تو معصومه هستی و اُخت الرّضایی اگرچه در این خاک کم غم ندیدم در این شوره زار آب زمزم ندیدم به من درد دادند و مرهم ندیدم ولی از قُمم نیست مِیل جُدایی تو معصومه هستی و اُخت الرّضایی به این خسته حال مجاور نظر کن تو ای روح شعرم به شاعر نظر کن به من هم به عنوان زائر نظر کن تو رُخصت دهی۰ می‌شوم نینوایی تو معصومه هستی و اُخت الرّضایی شاعر: 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
ای جمالت بهار، معصومه کرمت ماندگار ، معصومه یادگار امام هفتـــــــــــم ما ای رضا را قرار، معصومه صلوات خدا به روح شما بی حد و بی شمار، معصومه نذر ایل و تبار تو جانِ هر چه ایل و تبار، معصومه ابر رحمت همان دو دست شماست من کویرم ببار ، معصومه خواهری مثل زینب و تو ندید دیدۀ روزگار، معصومه تا گدای کریمه هستم من همۀ عمر بیمه هستم من قلب عالم پر از تلاطم شد لب دنیا پر از تبسم شد عشق موسی بن جعفر است اینکه نور چشم امام هشتم شد قلب ما رفت تا درون حرم بین امواج جمعیت گم شد بابهای حریم او یک یک باب حاجات کل مردم شد قبلۀ دل همیشه مشهد بود قبله چرخید وقبله ها قم شد در جوارش کسی نشد آقا غیر از آنکه گدای خانم شد حق او کن ادا تو با صلوات یک نه صد نه هزار تا صلوات ماه زیبا و انورش دادند هر چه از خوب، بهترش دادند پسری خوب داشت مثل رضا مثل معصومه دخترش دادند یاد زهرا دوباره غوغا کرد تا به موسی بن جعفرش دادند شد تداعی ولادت زینب تا به دست برادرش دادند هر که آمد ولادتش به حرم از حرم تا حرم پرش دادند یِکُم ماه تا به یازدهم یک دهه مِی ز کوثرش دادند هر که در بند بانوی دو سراست دوستدارش خود امام رضاست نور عشق است نور ایمان است قدر و شأنش هنوز پنهان است از حرم تا حرم در این ایام غرق نور است ریسه بندان است مشهد و قم دو بال کشور ماست عالم از این دو بال حیران است چشم سلطان همیشه سمت قم و چشم بی بی سوی خراسان است تا قیامت به عصمتش سوگند بانوی یکه تاز ایران است این هم از دولت کریمۀ اوست قندِ چایِ بهشت سوهان است پیش خالق چه حرمتی دارد به کرامت چه شهرتی دارد ساقی امشب چه ناب پرکرده کاسه را بی حساب پر کرده به شراب طهور مهمانیم جانمان را شراب پر کرده حرمش را زنورِ مِهرِ رخش روز و شب آفتاب پر کرده چه همه با صفاست ، خادم او حوضها را ز آب پر کرده حرمش را به یمن میلادش بوی عطر و گلاب پر کرده خوش به حال کسی که جمع کند حرمش را ثواب پر کرده اهل بیتند همچو منظومه ماهِ منظومه است معصومه مرتضی رنگ و فاطمه سیماست قطره ای از کرامتش دریاست شهر قم ، حوزه های علمیه با تمسک به نام او برپاست هر رواقش بهشت موعود است این حرم نیست جنت الاعلاست این حرم تا خدا خدا باشد در زمین پایگاه عرش خداست زائر قبر او به شهر قم زائر قبر حضرت زهراست عمه معصومـۀ امام زمان عمۀ هر چه شیعه در دنیاست می رسد این پیام از هر سو السلام علیکِ یا بانو شاعر: 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
برگدای خانه اش معصومه، عصمت می‌دهد دستِ زائرهای خود برگ شفاعت می‌دهد برکسی که خاک شد، تاثیر ِتربت می‌دهد قولِ دیدارِ رضا را در قیامت می‌دهد مثل سلطان ، گنبدِ این شاه بانو با صفاست زائر ِ معصومه در قم ، زائر قبرِ رضاست سفره ای مثل عموجانش حسن انداخته حضرت رب الکرم اورا کریمه ساخته هرکه بی حاجت به کویش پا گذارد؛باخته شک ندارم اصلاً او معصومه را نشناخته مثل زهرا مادرش احسان او بی انتهاست دختر باب الحوائج، دیده بر راه گداست مثل زینب مو به مو تفسیر قرآن می کند با تکان چادرش کافر مسلمان می کند دست او باز است و زینب وار، احسان می کند خواهر سلطان ِعالم کار ِسلطان می کند از کلام حضرت صادق چنین معلوم شد زائرِ او زائرِ هر چهارده معصوم شد رشته های معجر او دست بافِ فاطمه است هرکه دورش گشته بی شک در طواف فاطمه است در عفافِ زندگیِ او، عفافِ فاطمه است عشق او تفسیر ِ عین و شین و قاف فاطمه است هیچ مردی با چنین اعجوبه ای هم تا نشد عاقبت هم همسری در رتبه اش پیدا نشد سالهای سال در چشم انتظاری سوخته در فراق روی بابا دیده بر در دوخته اسم زندان در دل او شعله ها افروخته گریه های بی صدا را از کسی آموخته خانهٔ موسی بن جعفر بیت الاحزانش شده گریه در ده سالگی روزی چشمانش شده در یتیمی احترامش را نگه می داشتند دور تا دورش برادر ها اقامت داشتند بی اجازه پا کنار خانه اش نگذاشتند جای هیزم شاخه گل در پشت در بگذاشتند داغ بابا دید اما داغی مسمار نه کوچه های تنگ دید اما درودیوار نه فاطمه بود و مدینه قامتش را تا نکرد بی حیایی با لگد در را به سویش وا نکرد با کف پا روی چادر قاتلی امضا نکرد گوشوارش را کسی در کوچه ها پیدا نکرد مادرش زهرا ولی در زیر یک «در» گیر کرد سینه‌ی زخمی سه ماهه مادرش را پیر کرد بعد بابا با رضا جان بیشتر مأنوس شد ساحل چشمان او دلبند ِ اقیانوس شد غربت آن دم در تمام ِ هستی اش ملموس شد که رضایش از مدینه رهسپار طوس شد شد مدینه بی رضا، یکسال مانند قفس گریه می کرد و صدا می زد رضا را هرنفس نامه ای از یار آمد، بالهایش باز شد موسم ناقه سواری های او آغاز شد تا به شهر ساوه بغض دشمنان ابراز شد بال و پرهای های کبوتر ها شکارِ باز شد صحنه ای از کربلا با دیدهٔ تر دیده است در دیار بی کسی داغ برادر دیده است سوی قم او داغدار آمد ولی با احترام کوچه واکردند مردم در میان ازدحام می رسید از هر طرف تنها صدای السلام شد گریز روضه ام یک جمله «ای لعنت به شام» چه بلایی بر سر ناموس حق آورده اند عمه سادات را خیلی مُعَطّل کرده اند کوچه کوچه محمل ِ بی پرده را چرخانده اند دورِ ناقه چشم‌های بی طهارت مانده اند خارجی فرزند زهرا را به خنده خوانده اند بسکه سرها را به روی نیزه ها رقصانده اند بارها از روی نیزه سر زمین افتاده است گیسوی آقام دست آن و این افتاده است بی طهارت ، دستْ گردان آیهٔ تطهیر شد بسته دستِ قافله در حلقهٔ زنجیر شد باتکانِ نیزهٔ ششماهه مادر پیر شد بارها با نیزه دار مست او درگیر شد داد زد نامرد با بال و پرش بازی نکن کودکم خوابیده بس کن باسرش بازی نکن شاعر: 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
عالم حریم حرمت آل پیمبر است کلِّ فلک همان فدک آل کوثر است چیزی ندارد این دو جهان غیر فاطمه دنیا چو گوی، در کفِ دستان حیدر است ما غیرِ خیرِ فاطمه خیری ندیده ایم هر نعمتی که هست سرِ خوان مادر است آری به حرمت حرم ثامن الحجج ایران حریم حضرت موسی بن جعفر است اصلاً قسم به حضرت معصومه و رضا این مملکت هدیّۀ زهرای اطهر است مکه مدینه سامره کرب و بلا نجف تا کاظمین یکسره با قم برابر است بالاترین زمان که پس از روز مادر است معصومه شاهد است، همین روز دختر است آمد چه دختری که چو زینب کند قیام جان برادر است و رضا جان خواهر است از مشهدِ شَهَنشَه و شیرازِ شاچراغ تا قم حریم این دو سه خواهر برادر است شوق زیارت و حرم و آب و دانه ام یعنی که من کبوتر این آستانه ام ای مرقد تو قبلۀ عالم تو را سلام ای امتدادِ سورۀ مریم تو را سلام ای جانشین زینب و زهرا به حلم و صبر جام طهور کوثر و زمزم تو را سلام ای پارۀ تنِ همۀ آل مصطفی وی بضعۀ نبیِّ مکرّم تو را سلام ای بارگاه قدسیِ تو آشیانه ای… بر بهترین سلالۀ خاتم تو را سلام آئینه دارِ معرفةُ الفاطمه تویی ای رازدارِ خلقتِ آدم تو را سلام باید تو را عقیلۀ دوّم صدا کنیم عِلم لدُن تُوراست مسلّم، تو را سلام یک نَخ ز چادر تو همان حبل محکم است ای بر عفاف،رشتۀ محکم تو را سلام نیکان تو را ملیکۀ اسلام خوانده اند ای وصف تو ز نَیّرِ أعظم تو را سلام شد بارگاهِ قدسیِ تو کلبۀ مَلَک آید ز هر فرشته دمادم تو را سلام عشق رضا و شوق حریمت،دو بالِ عشق با این دو بال،نیست در عالم زوالِ عشق ما را اگر به کشور تو بار داده اند یعنی به ما خزائنِ أسرار داده اند بعد از ولای فاطمه و زینب و حسین بر زینبِ رضاست که این کار داده اند تو خود نشانِ سلسلۀ این أمانتی یعنی تو را ولایتِ ابرار داده اند وقتی حدیث می‌کنی از جدِّ اکرمت بر تو کلامِ فاطمه انگار داده اند موسی سِرِشتی و گُلِ موسی بن جعفری دین را نمک به کام تو بسیار داده اند هستی فقیه و مجتهده در علومِ دهر بر تو عجیب بینشِ بیدار داده اند پا جای پای حجّتِ سرمد گذاشتی با تو به ما بشارت و إنذار داده اند طی کرده ای چه ناب مسیرِ امام را زیبات، نامِ قافله سالار داده اند میخواستی که زائر کوی رضا شوی بعد از عروج، رخصت دیدار داده اند حالا دفاع از حَرمت تا هنوز هست صحن و رواق محترمت تا هنوز هست تو در تمام مُلک و مَلک تا نداشتی آنگونه خِلقتی که تو همتا نداشتی روحِ مجرّدِ تو همان نور فاطمه ست نوری که جز به صُلبِ علی جا نداشتی وقتی شدی تو خانه بدوشِ امام خویش جز انفجارِ نور تمنّا نداشتی در مقطعی که نهضتِ تو انقلاب کرد غیر از خدا تو هیچ کسی را نداشتی روح خدا به مکتب تو رُشد کرده است غیر کلامِ حق، یَدِ بَیضا نداشتی در نوجوانی اَت به فِقاهت رسیده ای در پُرسشی نبود، که فتوا نداشتی شد حوزه های علمیه از عِلم تو علَم ای عالمه که عِلم ز دنیا نداشتی شأن و مقامِ شامخِ تو همچو زینب است با آنکه عمرِ زینب کبری نداشتی آنچه مصائب است چشیدی ولی یقین بر نیزه رأس زادۀ زهرا نداشتی از ساوه تا به قم به شما مرحبا رسید از کوفه تا به شام به زینب جفا رسید شاعر: 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
گل وا شد و شد فاطمه معصومه زيبا شد و شد فاطمه معصومه علم و ادب و نور و کرامت امشب يکجا شد و شد فاطمه معصومه شاعر: 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
ما از ازل فقط در این خانه را زدیم جایی نرفته ایم و به این سمت آمدیم دلداده ی کریمه ی آل محمدیم یعنی گدای خواهر سلطان مشهدیم حاجت به آستانه ی دیگر نمیبریم ما ریزه خوار سفره ی موسی بن جعفریم ماه آمده است خواهر خورشید را ببین این نور فاطمی که درخشید را ببین عید است روز آمدنش،عید را ببین در سیره اش تجلی توحید را ببین دست گره گشای دوعالم رسیده است پایان شام تیره ی ماتم رسیده است باید که ماه سر بگذارد به پای او خورشید جابه جا شود از هر ندای او آنکس که گفته حضرت کاظم برای او این جمله عجیب که بابا فدای او وقت شفاعت است که پرچم به دست اوست روز حساب چشم دو عالم به دست اوست نور از زمین به کل سماوات میدهد بی بی کریمه ای ست که حاجات میدهد با قُم به ما مجال مباهات میدهد از بس که بوی مادر سادات میدهد از عطر فاطمه حرم اومعطر است صحن و سرای او حرم امن مادر است عفت به اوج میرسد از بال چادرش حجب و حیاست طرحی از اشکال چادرش آیات نور میشود احوال چادرش بوده است مثل فاطمه منوال چادرش از نسل سیدالشهدابنت مجتبی ست آرامش و قرار دل حضرت رضاست از لطف اوست سفره ی نان باز میشود قفل هزار مشکلمان باز میشود از شهر اوست بخت جهان باز میشود از قم سه در به سمت جنان باز میشود مهرش درون سینه ی مردم نشسته است باغ بهشت گوشه ای از قم نشسته است در لحظه ی کرامت اوعالمی فقیر بر حسن خلق فاطمی اش عرشیان اسیر راه بهشت میگذرد از همین مسیر ازخانه اش رسیده بهاران به زمهریر حوا و هاجرند در این خانه خادمه بانوی خانه کیست تجلای فاطمه معصومه فاطمه است دلیلم کمال اوست آیینه ی پیمبروزهرا جمال اوست مریم هرآنچه هست به واقع مثال اوست ایمان آسیه جلوات جلال اوست خیر کثیر و اوج کرامت رسیده است این عالمه به علم امامت رسیده است.... شاعر: 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
زندگی با مهربانی هایتان رونق گرفت آمدی سجاده ها هم عطر و بوی حق گرفت یا کریمه لطف تو دست مرا پُر می کند عرش را محو غبار روی چادر می کند هر سلامی که فرستادم علیکُم می رسد لطف زهرا بیشتر از مرقد قم می رسد التماس از جانب ما و کرامت با شماست دست خالی از من و لطف و عنایت با شماست روز میلاد تو بانو لحظه ی پرواز شد یا علی گفتیم و فصل عاشقی آغاز شد زندگی با عشق تو چیزی شبیه خاطره ست روزگار اهل بیتی از عسل شیرین تر است یا کریمه ، اِشفعی لی ای که نام تو دواست مطمئنم که کلید لطف تو ذکر رضاست آفتاب مهربانی ، پشت هر سختی تویی نور الطاف الهی ، اصل خوشبختی تویی می سپارم دست تو این زندگی را خوب من می شناسم با تو روح بندگی را خوب من من به دامان شما دست توسّل می زنم از همینجا تا کنار مرقدت پُل می زنم آمدم می دانم امشب تو به من رو می کنی آمدم مثل همیشه باز خانومی کنی راز والشمس و ضحایی ، نور منظومه تویی جلوه زار چارده معصوم ، معصومه تویی یا کریمه ، یاکریمی آمده غوغا کنی آمده در می زند تا در به رویش وا کنی لحظه ای پایان نگیرد این دعا از یادِ ما محضر دربارتان خدمت کنند اولادِ ما هر چه داریم از شما از برکت این نوکری است نوکری کردن برای تو یقیناً سروری است بیمه شد با گوشه ی چشمان تو این زندگی تلخی غم می رود با توست شیرین ، زندگی شاعر: 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
ای روزهای تار! ای شب‌های دور از ماه ای بیقراری‌های دائم با دلم همراه ای بغض‌هایی که میایید از سفر ناگاه باری اگر شوق سفر دارید بسم الله ای بغض‌های بیقرار روز و شب‌هایم من نیز مانند شما دلتنگ زهرایم   هرچند گریانم تبسم می‌کنم امشب بی‌تاب، رو بر جانب قم می‌کنم امشب در کوچه‌هایش خویش را گم می‌کنم امشب انگار با زهرا تکلم می‌کنم امشب در قاب عکسی خالی از قبری که ناپیداست با قم نمایی دیگر از آن آشنا پیداست ای آشنای بیقراری‌های این مردم با تو رسیده تا مدینه پای این مردم رنگ حقیقت یافته رویای این مردم یا فاطمه! یا حضرت زهرای این مردم ای حامی امروز من فردا مرا دریاب یا فاطمه! در حشر، چون دنیا مرا دریاب اما جدا کن شاعر از غم حال دفتر را بشنو صدای خنده ی موسی بن جعفر را دریاب شور اشک‌های شوق مادر را حالا بیا و ثبت کن ذوق برادر را معصومه خانم چشم تا وا می‌کند امشب دیده به رخسار رضا وا می‌کند امشب آن شب مدینه شاهد زهرای دیگر شد از عطر یاس فاطمه دنیا معطر شد شأن نزولش آیه‌های سبز کوثر شد آنروز در تقویم شیعه روز دختر شد بانوی عالم حفظ کن دنیا و دینم را دریاب خانم! دختران سرزمینم را در خاک مرده بذرهای علم می‌کاری فیض حضورت در تمام حوزه ها جاری در سایه ات دفنند عالم های بسیاری گلپایگانی، حائری، علامه، خوانساری شاگردهای مکتبت استاد افلاکند صدها چو بهجت در جوار تربتت خاکند آه ای کریمه ای ملیکه عمه سادات با کوله باری آمدم لبریز از حاجات برگشتن از پیش تو با دست تهی هیهات پس باز قسمت کن که مثل اغلب اوقات تا که به زودی زائر صحن رضا باشم آقا بخواهد اربعین را کربلا باشم شاعر: 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
طی شد شب هجران و مبارک سحر آمد مژده بده ای دل که صبا خوش خبر آمد در گلشن دین باز گل یاس در آمد بانوی قم آمد ، غم عالم به سر آمد درد همگان باز نگفته شده درمان آمد به جهان ، جان ِ علی جان ِ خراسان یک بار دگر سوره کوثر شده معنا فریادرس هر لب ِ تشنه شده دریا ای حیدریون فاطمه برگشت به دنیا تا کور شود هر که بُوَد دشمن مولا ای مردم عالم پس ازین عرش نشینید از فاطمه هر چیز شنیدید ، ببینید ماییم همه ملت ایران ِ کریمه هستیم کنیزان و غلامان کریمه در سفره ی ما هست فقط نان کریمه موریم ولی مور سلیمان ِ کریمه هر قدر جهان رنگ عوض کرد به کَرّات جز لطف ندیدیم ازین عمه سادات او کیست که صاحب نفسانند گدایش او کیست که معصوم کُنَد جان به فدایش والله فقط کار ائمه است ثنایش جمع ِ حرم آل کسا صحن و سرایش چون کعبه بُوَد عزت این روضه ی رضوان این فخر بهشت است که قم گشته در ِ آن ای فاطمه ی فاطمه ای بانوی جنت دلبسته ی دار الکرمت اهل کرامت دارند بزرگان ز تو امّید شفاعت ای مفتخر از پیر غلامی ِ تو بهجت قم مرد خدا دیده چه بسیار ، چه بسیار شیعه چه قَدَر هست به این شهر بدهکار بر سینه که مثل تو زده سنگ رضا را آوازه ی عشق تو گرفته همه جا را کوتاهی عمر ِ تو بر افراشت وفا را رفتی تو ره ِ زینب ِ شاه ِ شهدا را مانند عقیله تو وفادارترینی بر یوسف مشهد تو خریدار ترینی من گرچه بَدَم سائل درگاه شمایم گردیده قم و مشهدتان سعی و صفایم بی نان و نوایم نه تویی نان و نوایم من بنده ی سلطان معین الضعفایم بانو چو گذشته بده رنگی به حنایم بیچاره شدم ، دیر شده کرببلایم شاعر: 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
چه افتخاری از این خوبتر که دختر شد به نام فاطمه پیوند خورد و محشر شد که آمد و به پدر شادی دوچندان داد رسید و مایه ی آرامش برادر شد هم از تمامی مردان سرش سرآمدتر هم از تمام زنان قبیله اش سر شد سرودن از حرمش لذتی مضاعف داد چه لذتی که نوشتیم و صدبرابر شد به لطف آنکه به طوف حریم او رفتیم زیارت حرم طوس هم میسر شد حرم نه جای کسی مثل من که این درگاه محل آمد و رفت دوصد پیمبر شد به ذرّه پروریش بس همینکه جبرائیل در آسمان کریمانه اش کبوتر شد مدینه فاطمه اش را شبی به ایران داد و قم برای ابد با مدینه خواهر شد شاعر: 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
با اشک شوق جاری از چشم تر سلطان دارد خبرها میرسد از محضر سلطان در جمع خوبانش دوباره دعوتم کرده با مهربانی چشم ذره پرور سلطان آباء و اجدادش تمامی سرورم هستند آباء و اجدادم تمامی نوکر سلطان از سائلان آبرو داری که محتاج اند امشب دوباره پر شده دور و بر سلطان قطعا از اینجا دست خالی برنمیگردم با سفره ای که پهن کرده مادر سلطان از یاد زهرا پر شده سرتاسر حجره با عطر و بوی بی نظیر کوثر سلطان از مادرش که بگذرم باید صدایش زد این طفل را خیرالنساء دیگر سلطان نذر قدم های عزیزش هدیه آوردم ای خواهران من فدای خواهر سلطان نامش اگر چه ظاهرا معصومه ست اما "معصومه" نه بلکه بگو "تاج سر سلطان" مهمان امشب انبیا و اولیا هستند چشم انتظار دیدن أخت الرضا هستند نور دل پیغمبر و جان امام آمد از نسل زهرا دختری والامقام آمد اولاد این خانه همه آوازه ای دارند مولودی از نسل کریمان به نام آمد روی زمین آیینه ی زهرای مرضیه ست از آسمانها مظهر حسن تمام آمد حی تعالی زینبی دیگر عطا کرده پس عمه ی خوب امامان همام آمد گفتند دختر رحمت است و ما همه دیدیم ابر کرامت ، منشأ فیض مدام آمد شیرینی شهد روایت را چشیدم چون عطر مدینه از حریمش بر مشام آمد گرم طوافش بهجت و گلپایگانی ها پس کعبه ی سیار آیات عظام آمد هرچه بگویم از وجودش باز کم گفتم بانوی با مهر و محبت ، با مرام امد ذکر لبانم دم به دم یا ضامن آهوست عیدی من امشب فقط با ضامن آهوست چون او ندارد دختری تکتم به این خوبی بر زخم های کهنه اش مرهم به این خوبی با خنده ای که میزند دردی نمیماند از جان مادر می زداید غم به این خوبی جز دخترش اسرار را با کس نمیگوید وقتی خدایش میدهد محرم به این خوبی شاه خراسان بعد از این دیگر چه کم دارد وقتی که دارد مونس و همدم به این خوبی "ای جان و جانان رضا جانم به قربانت" در این همه دیوان ندیدم دم به این خوبی با لطف او بوده ست اگر که زندگی کردم در سایه ی امنیت پرچم به این خوبی دور از پلیدی ها فقط نه ، جمع خوبی هاست بانو ندیدند اهل این عالم به این خوبی نجمه به عمر خود ندیده بهتر از او را زیباتر و والاتر و زهرا تر از او را شاعر شدم در خلوت کنج شبستانش من را خجالت میدهد لطف فراوانش شعرش شهادت میدهد فردا،ضرر کرده آن که ندارد نام او را بین دیوانش سعدی اگر مهمان صحن آینه میشد خرج حرم میشد حکایات "گلستانش" زیره به کرمان میبرم وقتی که میبینم شاه خراسان میشود شخصا ثناخوانش خدمت به او بر خادمانش شأنیت داده آسیه و حوا و مریم از کنیزانش جان من و امثال من ارزش ندارد که موسی بن جعفر میرود وقتی به قربانش زائر شدم او را بهشتم را ضمانت کرد پابند خود کرده مرا باران احسانش وقتی ز پا افتاده ها را دست میگیرد دستم به دامانش به دامانش به دامانش تنها نه امثال من بی خانمان بلکه جبرییل حتی لانه کرده زیر ایوانش مانند طعم بوسه بر درهای چوبین اش زیر زبانم مانده طعم خوب سوهانش هم به دو تا گنبد میان شهر دل بستم هم در اتوبان حرم تا به حرم مستم شاعر: 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
والشمس ضحها شب ما سحر آمد المنت لله که این غصه سرآمد صد چله گرفتیم که آخر خبر آمد از کعبه ما جلوه توحید درآمد با آمدنش ناظم منظومه ما شد تاج سر ما حضرت معصومه ماشد ریحانه موساست! تجلی به زمین کرد پس اهل زمین را همگی عرش‌نشین کرد خود را بغل معدن فیروزه نگین کرد چشمان پدر را چقدر فاطمه‌بین کرد بانی شده این فاطمه معراج پدر را جبرییل به پابوسی او ریخته پر را در بین کریمان شده مشهور کریمه! زهراست چه نزدیک و چه از دور کریمه سجاده‌نشین در وسط طور کریمه یا فاطر و یا فاطمه یا نور کریمه این آرزوی ماست سلیمان شده باشیم با چادر تو تازه مسلمان شده باشیم ارثیه زهراست که پای تو ورم داشت محراب به یک جلوه تو قامت خم داشت با بودنت این قوم چه می‌خواست؟ چه کم داشت؟ احساس عجیبی به شما قوم عجم داشت در پای شما مردن ما عین حیات است صحن تو برابر به تمام عتبات است از آینه بندان حرم نور به ما خورد در صحن تو بی بی سر ما خوب هوا خورد در قم به مشام دل ما بوی رضا خورد هرکس گذرش خورد به این میکده جا خورد دیدند همه مرقد تو مرقد زهراست بی بی به خدا گنبد تو گنبد زهراست نومید رسیدیم که امید بگیریم هر نیمه شب از ماه تو خورشید بگیریم خوبست به امضای تو تأیید بگیریم یعنی که ازین خانه روادید بگیریم بیمارترینیم شفا را بده بی بی پس تذکره کرببلا را بده بی بی در کشور شیعه سفرت امن و امان بود هر کوچه زمان گذرت امن و امان بود بر روی شتر دور و برت امن و امان بود افتاد به هرجا نظرت امن و امان بود چشمان کسی خیره به محمل نشد اصلا سد گذرت جمع اراذل نشد اصلا جز گل به سرت از روی بامی نرسیدست بر محمل تو چشم عوامی نرسیدست پایت طرف بزم حرامی نرسیدست راه تو به دروازه شامی نرسیدست شلاق سراغ تن تو هیچ نیامد آتش طرف دامن تو هیچ نیامد اما به سر عمه به جز زخم ندیدند قدیسه ما را سر بازار کشیدند با هلهله و خنده از او خطبه شنیدند بند دل او را ته گودال بریدند قداره کشی آمد و سرزیر عبارفت برنیزه ی اولاد زنا نورخدا رفت.. شاعر: 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
شوق نماز شُکر پدرها چه محشر است وقتی خبر رسیده که نوزاد دختر است دختر چه دختریست کریمه مطهر است در یک کلام مظهر الله اکبر  است ریحانه بهشتی موسی بن جعفر است بار دگر نشسته به منظور دیگری موسای دیگری وسط طور دیگری تابیده شد به عرش خدا نور دیگری زهرا هبوط کرده زمین جور دیگری خیر کثیر خانه باباست کوثر است لولاک آمدست برای دو فاطمه پیغمبران شدند گدای دو فاطمه عالم فدای شرم و حیای دو فاطمه ما سجده میکنیم به پای دو فاطمه معصومه مثل مادر خود از همه سر است نشنیده اند از لب او جز رضا رضا دارد تپش تپش دل او یک صدا...رضا طوری دل کریمه گره خورده با رضا وابسته اش شدست دراین سالها رضا خواهر نگو که دار و ندار برادر است آمد به قم رسید گلستان درست کرد چادر تکاند رحمت باران درست کرد چه جنتی میان بیابان درست کرد نوکر برای حضرت سلطان درست کرد بختش بلند هرکه براین خانه نوکر است جاده به جاده پشت سر یار راه رفت بیمار بود با تن تبدار راه رفت شکر خدا که دور ز اشرار راه رفت در یک مسیر راحت و هموار راه رفت این شأن واقعی نوامیس حیدر است پادرد میکشید ولی خون جگر نبود با مست های بی سرو پا همسفر نبود آزرده از شلوغی بین گذر نبود یعنی اسیر طعنه ی صدها نفر نبود. حالا گریز روضه به یک جای دیگر است آنجا که آفتاب بدون حجاب بود رنگ کبود بر رخ زنها نقاب بود پایین نیزه زیر کتک ها رباب بود درآن میانه صحبت بزم شراب بود بازین چه شورش است که هردیده ای تر است شاعر: 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
حیا و عصمت و پاکیزگی را در رُخَت دیدند تو را بِرّه، تقیّه، عابده، معصومه نامیدند وجودت روشنی‌بخشِ دل موسی بن جعفر شد چه نعمت‌ها که از یُمن قدم‌های تو باریدند علی موسی الرضا خوشحال‌تر از کل عالَم بود ملائک از تهِ دل بعد میلاد تو خندیدند هزاران فطرس دلسوخته با صد هزار امید برای عرض حاجت دور چشمان تو چرخیدند چه با حسرت ضریح و بارگاهت را نشان دادیم به آنها که نشان از مدفن خورشید پرسیدند ✍ 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
شمع محفل اگر سراج شده... سوخته هستی‌اش حراج شده زیر پا بوده و به سر رفته بند نعلین بوده تاج شده مالیات فقیر از جگر است خون دل‌هاست که خراج شده مرض لا‌علاجمان اغلب... با همین آب شور علاج شده چند قرن‌ست در قبیله‌ی ما.. سجده بر سمت قم رواج شده کعبه گرچه نصیب مردم بود قبله‌ی ما از ابتدا قم بود مورم و در تمام اوقاتم به کرامات قدسی‌ات ماتم چند رکعت تورا صدا کردم راضی‌ام! راضی از عباداتم سنگفرش حیاط صحن توأم به رضای تو هشت قیراتم شور عشق تورا درآوردم غرق شیرینی است افراطم این‌همه آدم به کوچه‌ی تو می‌دهی وعده‌ی ملاقاتم؟ گرچه روحم گرفته روی گناه فاطمه اشفعی لی عندالله تو به زیر عبای موسایی ربنا ربنای موسایی گره خلق را تو وا کردی دستگیری عصای موسایی خواهر بی نظیر سلطانی کوثر بچه‌های موسایی کوه طور شماست بیت النور تو کلیم خدای موسایی هم مسیحا برای عیسایی هم تجلی برای موسایی برگ غفران رسید و بیمه شدم سائل حضرت کریمه شدم باده ناب از خم است هنوز رزق عشاق از قم است هنوز نان‌خور سفره‌ی حریم توأیم در بهشت تو گندم است هنوز نخ چادر نمازتان خانم! باب حاجات مردم است هنوز! تا ابد در طواف کوی توأم تازه این دور هشتم است هنوز روبروی ضریح داد زدم... حرم مادرت گم است هنوز کهنه‌ام وصله پینه می‌خواهم از قم تو مدینه می‌خواهم هرکسی خاکسار این در شد ناخودآگاه دیده‌اش تر شد به طواف ضریح دختر رفت داغدار عزای مادر شد یاد آن لحظه‌ای که در می‌سوخت میخ در روزی کبوتر شد پای نامحرمان به خانه رسید نوبت قتل صبر شوهر شد فضه آمد کمک کند اما... یاس خانه شکست، پرپر شد... ✍ 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7