#اربعین
#خون_دل
ای آرزوی خفته به خون، ای برادرم
این قبر،قبر توست که باشد برابرم؟
گل چیده ام ز اشک ،که ریزم به تربتت
ای خفته زیر خاک ،که خاک تو برسرم
ازبس که نیزه خورده تنت، پیش چشم من
آید هنوز ،خون دل از دیده ی ترم
چل روز درفراق ،به سر بُرده ام، ولی
هرگزگمان نبود که طاقت بیاورم
گُل های باغ سبز تو ،نیلوفری شدند
منهم چو غنچه های کبود تو، پرپرم
ای محرم همیشه ی زینب، بدان هنوز
ازضرب تازیانه کبود است، پیکرم
درمانده ام ،چگونه بگویم جواب او
پُرسداگررباب که کو قبر اصغرم؟
داغ رقیه ی تو مراپیرکرده است
ازخواهرت مپُرس ،کجا رفته دخترم
من ازمدینه باتو رسیدم به کربلا
بی توچگونه عازم کوی پیمبرم
آتش گرفته است «وفایی» ازاین سخن!
وقتی رسم مدینه ،چه گویم به مادرم؟
#حاج_سید_هاشم_وفایی
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7