eitaa logo
اشعار ناب آیینی
31.7هزار دنبال‌کننده
4.7هزار عکس
1.1هزار ویدیو
93 فایل
✨#بِسْــــــمِ‌اللَّهِ‌الرَّحْمَـنِ‌الرَّحِيــمِ✨ ـ مدیریت: @Alihidari . . ☫ ﷽ ☫ 🔸مجموعه بزرگ تبلیغات برتر👇🏽 https://eitaa.com/joinchat/4076535811Cc50237fe56 . ⭐️مجموعه تبلیغاتی ناب 👇🏽 https://eitaa.com/joinchat/2155085856Cb60502bb59
مشاهده در ایتا
دانلود
از تقاطع شهید احمد رسولیان که بگذری می رسی درست روبروی یادمان کربلای پنج انتهای بولوار حاج حیدر تراب کوچه ی شهید فاطمی نسب: خانه ی من است حیرت آور است؛ نیست؟ اینکه این همه شهید بر سر تمام کوچه ها ی شهر ایستاده اند تا نشانی مسیر خانه های ما شوند اینکه این همه شهید رفته اند تا بهانه ی ترانه های ما شوند حیرت آور است؛ نیست؟ 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7 عشق تو کوچه‌گرد کرد مرا این منِ از همیشه تنهاتر در غمت ای غم تو عاشق‌سوز! چشم من کاش هرچه دریاتر شهر در انتظار رؤیت توست همه از روی بام چشم‌به‌راه چون قرار است ماه من روزی باشی از روی نیزه پیداتر شهر در انتظار رؤیت توست همه آمادۀ پذیرایی همۀ شهر حاضرند ولی بام‌ها سنگ‌ها، مهیاتر چه کند کاروان اگر کوفه...؟ چه کند کاروان اگر در شام...؟ این همه پرسشِ بدون جواب و یکی از یکی معماتر می‌شود دید هر کجا حتی بین این کاسه‌آب، عکس تو را با لب خشک می‌شود حالا آخر قصه‌ام چه زیباتر 🔸شاعر: _________________________ 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
43.47M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎞 ویژه | نماهنگ سرود " " 🎶 کاری از مجموعه هنری 💢 به مناسبت 🌹 🎙با صدای گروه سرود ابن الرضا 📜 شاعر: 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
کجا سکری که اینجا هست، در خم می‌شود پیدا؟ بگو مستی ما از دور چندم می‌شود پیدا؟ چه تجریدی‌ست در طور ضریح تو که با هر طوف تجلی می‌کند سینا تکلّم می‌شود پیدا همین که درب شرقی حرم وا می‌شود انگار از اشراق نگاه تو تبسم می‌شود پیدا بیابم کاش خود را در صف گمگشته‌های تو که هرکس در حریمت می‌شود گم، می‌شود پیدا ز حاصل‌خیزی بذر کرامات تو بود و هست اگر در این زمینِ خشک، گندم می‌شود پیدا کسی پرسید از قبری که پنهان شد، خبر آمد که آن راز پر از اعجاز، در قم می‌شود پیدا ✍ 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
بنوش! در حرم او که "می" حرامِ کسی نیست! که چشم هیچ‌کس اینجا به سوی جامِ کسی نیست نسیمی از نفحاتش "اذا تَنَفَّس" ما شد کسی که مثل نفس‌هاش در مشام کسی نیست کبوتر حرم او گرسنه هم که بماند دلش ولی به جز اینجا، اسیر بام کسی نیست چقدر کاتبِ مروی نشسته تا بنِویسد ز مُعجز کلماتی که در کلام کسی نیست چقدر کافرْ تسلیم او شده‌ست! که گفته؟ که [شاه طوس به جز شیعیان امام کسی نیست] تمام عالم و آدم مُقیم مشهد اویند قباله‌نامه‌ی این آستان به نام کسی نیست! 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
اَلا انسیةالحورا! اَلا خیرالنسا! زهرا بخوانم با کدامین یا چه بنویسم تو را؟ زهرا! نه تنها حمد و توحیدی و والعصری و والشمسی تویی تو کوثر و تطهیر و فجر و إنّما، زهرا! تویی که چادرت چون سایه‌ای روی سر دنیاست -چرا پوشیده می‌گویم؟- تویی نور خدا! زهرا خوشا بر تو! محمد از نگاهت وام می‌گیرد علی با دیدنت آرام می‌گیرد، خوشا زهرا! چه می‌شد لایق "الجار ثم الدارِ" تو باشیم که ما بسیار محتاجیم "الغوثِ" تو را زهرا نیاوردیم ما هیزم، نخندیدیم بر اشکت دعایی کن برای ما! الا روح دعا زهرا * * نبوده روضه‌هایی بازتر از آن درِ بسته نبوده کربلایی مثل داغ کوچه‌ها زهرا علی می‌گفت: حالا که جهان قهر است با حیدر تو هم کم‌صحبتی با من! چرا زهرا؟ چرا زهرا؟ * * گره بسیار و ره دشوار؛ باکی و هلاکی نیست که هم مشکل‌گشا زهراست و هم رهنما زهرا نه... تشبیه رسایی نیست: ما و خاک پای او کجا ما بی سر و پایانِ سَردَرگُم، کجا زهرا؟ ✍ 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
دری را که مَلَک با احتیاط - آهسته - وا می‌کرد که حتی کوبه‌اش هم حق تعالی را صدا می‌کرد که حتی طرز دق البابش آداب و رسومی داشت چه آسان آسمان را از زمین، آن در جدا می‌کرد همین که بسته می‌شد‌، باز می‌شد بغض دلتنگان همین که باز وا می‌شد، گره بسیار وا می‌کرد کسی آن سوی در می‌زیست که عالم به قربانش! که عطر نان خود را نیز تقدیم خدا می‌کرد زنی بود آنچنان که قاصرم از مدح و توصیفش که وصفش را کسی هم‌چون علیِ مرتضا می‌کرد همین که باخبر می‌شد فقیری پشتِ در مانده سراسیمه نماز مستحبش را رها می‌کرد کمک می‌کرد هر خلق خدا را بی گمان، حتی اگر آتش درِ آن خانه عرض التجا می‌کرد به دست و پاش می‌افتاد اگرکه تازیانه‌ هم زنِ این خانه بی‌شک حق رحمت را ادا می‌کرد چه آسان خاک کوچه، چادرش را - آه - می‌بوسید کسی که خاک را با یک نظر چون کیمیا می‌کرد یتیم آمد، فقیر آمد، اسیر آمد، محبت دید زن این خانه حتی دشمنش را اعتنا می‌کرد * * * تویی که هیزم آوردی برای شعله - یادم هست - تو را مادر به نام کوچکت هر شب دعا می‌کرد! ✍ ┄┅═✧❁یازهرا❁✧═┅┄ 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
هرچه صدا کردیم: "ابراهیم!" اسم تو حتی برنگشت از کوه آنقدر روحت بی‌قراری کرد جسم تو حتی برنگشت از کوه اردیبهشت اردی‌جهنم شد هر صفحه‌ی تقویم را سوزاند این بار آتش سرد شد اما وقتی که ابراهیم را سوزاند گشتیم دنبال پر و بالت گفتند دیگر وا نخواهد شد جز بالگرد سوخته چیزی پیدا نشد، پیدا نخواهد شد چشم انتظار دیدنت گشتند حتی شهیدان خدایی هم آن سو "بهشتی" بی‌قرار تو آن سوتر انگاری "رجایی" هم این ملت دردآشنا، دیروز در شادی و غم انتخابت کرد ای انتخاب مردم ایران! حالا خدا هم انتخابت کرد ✍ . 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
[در زیر آفتاب تو ماندی، حسین هم ای تشنه! دور از آب تو ماندی، حسین هم محسن ناصحی] با حلق پاره پاره نبودی، حسین بود نزد شراب‌خواره نبودی، حسین بود با طفل در بغل که گلویش بریده شد در انتظار چاره نبودی، حسین بود! وقت فرود نیزه به پهلوی بی‌پناه بر مرکبی سواره نبودی، حسین بود زخم از ستاره بر تنت افزون و بی‌شمار بر روی سنگ خاره نبودی، حسین بود وقت هجوم لشکر دشمن به خیمه‌ها در حالت اشاره نبودی، حسین بود در زیر آفتاب تو ماندی و او، ولی با جسم پاره پاره نبودی، حسین بود ✍ . 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
💚رود دائم‌الذکر زمین تاریک و ماه از شانه‌ی شب می‌رود بالا گرامی باد این رخشنده، این تابان بی‌همتا شب است و خرده‌های خندۀ ماه از ورای ابر می‌افتد روی آب و می‌پرد خواب از سر دریا شب است و می‌تکاند آسمان از دامنش آرام تمام نورهای مانده را بر سفرۀ صحرا شب است و آسمان پیراهنی از هاله‌ی مهتاب به تن کرده است چون صوفی که بر تن می‌کند شولا می‌اندازد فلک بر صورت خورشید روانداز و می‌خواباند او را روی پای خویش تا فردا... میان چادر شب ماه زیباتر شود آن‌سان که بین لشکر دشمن جمال یوسف لیلا تعالی‌الله رویش را که «والفجر» است تفسیرش تعالی‌الله مویش را که «والیل اذا یغشا» شگفتا لحظه‌‌ی جنگیدنش، معجِز تر از معجِز شگرفا لحظه‌ی خندیدنش، رویاتر از رویا خوشا لیلا که در دامان جوانی این‌چنین پرورد که دارد خوف از پروردگار خویشتن تنها کسی چون او پر از شوقِ خدا گشته‌ست پا تا سر که نشناسد میان سجده‌های خویش سر از پا؟ به رغم تیغ‌ها و تیر‌ها مانده است در میدان "در آن وادی که منزل نیز می‌افتد به راه آنجا" نقاب از روی خود برداشت تا محشر کند، محشر گره بر ابروان انداخت تا غوغا کند، غوغا صدا زد: کوفیان! اجداد من نورند و آیینه ولی نشناختند او را ولی‌نشناس‌ها... دردا خداوندا! به تیغی می‌شود زخمی مگر دریا؟ مگر دریا به تیغی می‌شود زخمی خداوندا؟ میان گرد و خاک دشمنان گم شد که می‌دانست در آن وادی هر آنکس می‌شود گم، می‌شود پیدا تنش در دشت گشته منتشر، بی‌شک همین تن شد دلیل ساده‌ی "محوی به رد وحدت اشیا" پدر - این رود، رود دائم الذکرِ بلادیده- پیِ تسبیح دانه‌ دانه‌ا‌ی افتاده در صحرا به دنبال جوانش خیره بر خاک است و می‌گوید: علی "اینجاست یا اینجاست یا اینجاست یا اینجا" نمی‌گویم چه آمد آخر اما بر سر جسمش همین و بس: پس از او خاک عالم بر سر دنیا .... امیدم سوی الطاف علی اکبر است، ای کاش بگیرد دست خالی مرا در محشر کبری 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
مباد اشک از آفاق این نگاه بیفتد که عرش، اشک یتیم است؛ پس مخواه بیفتد خدا نکرده مبادا یتیم اشک بریزد مخواه سیل بلا ناگهان به راه بیفتد کجاست نغمه‌ی جانکاهِ "الله الله" حیدر؟ کجاست تا همه دنیا به اشک و آه بیفتد؟ جهان بدون علی طفل بی‌پناهِ یتیمی است که ممکن است به آنی، ز پرتگاه بیفتد یتیم کوفه اگر سایه‌ی علی به سرش داشت بعید بود به دریوزه‌ی گناه بیفتد بعید بود به ابن زیاد دل بسپارد بعید بود به فکر مقام و جاه بیفتد بعید بود که انگشتر از حسین بدزدد بعید بود نگاهش به خیمه‌گاه بیفتد *** یتیم کوفه! مزن! آه این یتیم حسین است مخواه گوشه‌ی این دشت بی‌پناه بیفتد خدا نکرده مبادا یتیم اشک بریزد که عرش اشک یتیم است؛ پس مخواه بیفتد 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
زمینه؛ روضه‌های سحر.mp3
زمان: حجم: 2.93M
علیه‌السلام 🔹روضه‌های سحر🔹 روضه‌های سحر ماه رمضون دلا رو می‌بره تا عرش خدا وسط زمزمۀ حسین حسین دلامون پر می‌زنه تا کربلا هر سحر انگار، روضه‌ها می‌شه دوباره تکرار هر سحر انگار، کار ما گریه شده تا افطار هر سحر انگار، کربلایی می‌شه چشم خونبار «یا حسین امیری و نعم الامیر به همین ماه خدا دست منو بگیر» ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ وقتی روزه‌ام تموم روضه‌ها می‌زنه آتیش به قلب زار من می‌شه روضه‌خون داغ کربلا خشکی لبای روزه‌دار من وقت افطاره، لحظه‌های خلوت و دیداره وقت افطاره، دل هوای گریه کردن داره وقت افطاره، چشم من برا حسین می‌باره «یا حسین امیری و نعم‌الامیر به همین ماه خدا دست منو بگیر» ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ تشنگی وقتی به آخر برسه چشمای آدم دیگه تار می‌شه آه از اون شهید تشنه‌کامی که غربتش همیشه تکرار می‌شه آه از اون مغرب، که اذونشو سرِ رو نِی گفت تشنه‌کامی که، از خدا میون بزمِ مِی گفت ما نمی‌دونیم، از غم دلش کجا و کِی گفت «یا حسین امیری و نعم‌الامیر به همین ماه خدا دست منو بگیر» شاعر: نغمه‌پرداز: 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7