رباعیات میلادامام هادی علیه السلام
چارم علی
سرچشمةفیض حی سرمدآمد
آئینة نور حسن احمد آمد
تبریک به ثامن الحجج بایدگفت
چارم علی آل محمّد آمد
عطر نفس
گلنغمة شادی ازمنادی آمد
از سوی مدینه بانگ شادی آمد
با آمدن طنین بال جبریل
عطر نفس امام هادی آمد
تبریک
آئینة صبرو استقامت تبریک
گنجینة احسان وکرامت تبریک
با نوربه صفحة فلک حک کردند
میلاد دهم مهر امامت تبریک
#سیدهاشم_وفایی
🔹 #اشعار_ناب_آیینی 🔹
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
روشن ترین ستاره
امشب وزیده است به یثرب نسیم عشق
پیچیده درفضای مدینه شمیم عشق
آید زطورعشق، نوید از کلیم عشق
غرق تجلیـات خدا شد حریم عشق
درآن بهشت حُسن ،صفا موج می زند
آئینه ای زنور خدا موج می زند
ماهی دمیده است به انوار ایزدی
مهری رسیده است در آفاق سرمدی
دارد شکوه ومنزلت و قدر احمدی
تابد ازاین جمال فروغ محمّدی
اوصاف این امام مبین بس شنیدنی است
نورجمال حضرت هادی چه دیدنی است
نورخدا زعرش به سوی زمین رسید؟
یا جلوه ای زنور رسول امین رسید؟
روشن ترین ستاره ی صبر ویقین رسید
آئینه ی تمام نمایی زدیـن رسید
خواهی نظر کنی توشفیع القیامه را
بنگر حریم پاک جوادالائمه را
او درحریم قرب خداوند محرم است
معراج او همشه به عرش معظم است
این مقتدا معلم عیسی بن مریم است
او افتخار حضرت موسی وآدم است
موسی کجاست تا نگرد برکمال او
یوسف کجاست تا که ببیند جلال او
آئینه ی صفات مبین است این امام
گنجینه ی معارف دین است این امام
مثل رسول نور امین است این امام
برما به حشر حبل متین است این امام
آب حیات می چکد از هرنگاه او
تنها بشر رسد به سعادت ،ز راه او
دین جاودان زکوشش وسعی تمام اوست
جود وکرم سجیّت واحسان مرام اوست
ما را چه جای حرف وحدیث از مقام اوست
جائی که جامعه سخنی ازکلام اوست
چون جذبه ای که تاشجر طور می برد
مارا کلام نور سوی نور می بـرد
ازاو سخن به طبع من الهام می شود
یـادش که می رسد دلم آرام می شود
مـدحش کجا به چامه و پیغام می شود
وقتی که شیر در قدمش رام می شود
هستی تمام درکف مشکل گشای اوست
مدحش نه کار ماست که کار خدای اوست
بخشیده اند برمن مسکین ولایتش
دارم به دست گوهر مهر و محبتش
ای کاش ازکرامت ولطف وعنایتش
دردست ما دهند برات شفاعتش
بود تمام هستی عالم زبود اوست
در روز حشر چشم «وفایی» به جود اوست
#سیدهاشم_وفایی
🔹 #اشعار_ناب_آیینی 🔹
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
ما در بر کوه فتنه ها استادیم
چون سرو سر افراز همه آزادیم
تا قوم یهود را به آتش بکشیم
با رهبر خویش دست بیعت دادیم
#سیدهاشم_وفایی
🔹 #اشعار_ناب_آیینی 🔹
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
میلادیه امام هادی علیه السلام
امام هُدا
آن شب مدينه غرق تجلاّی نوربود
آيات نوردرهمه جادرظهور بود
گـردون دوباره جلوه ی وادی طوربود
هرسوفرشته ای به فلك درعبوربود
آئينه ای زنورخدا داشت شهرنور
گنجينه ای زصدق وصفاداشت شهرنور
كروبيان به شوق قدومش صلازدند
دم ازفروغ چهره ی شمس الضحی زدند
باهرنفس كه درره صدق وصفازدند
گم كرده گان راه وفاراصدا زدند
گفتند گرنشاط سماوات بی حداست
فصل ظهور هادی آل محمّداست
خيز وببين سُلالة خيرالأنام را
آئينه ای زلال، زحُسن تمام را
دربرگرفته است امامی امام را
دادند بارعام تمام عوام را
دستي برآروعيدی ازآن مقتدا بگير!
ازدرگه جواد جواز جزا بگير!
اوجلوه ی هميشه بهار ولايت است
خورشيد تابناك سپهر هدايت است
چارم علی زآل رسول عنايت است
الطاف اين امام مبين بی نهايت است
ای تشنه كام لب به لب كوثری بزن!
ازچشمه ی كرامت اوساغری بزن!
آئينه ی نجابت گل های نوراوست
فلك نجات وگوهردريای نور اوست
مشعل فروز سينه ی سينای نوراوست
شمس هدايت همه، معنای نور اوست
اين انعكاس نوردر آئينه ی خـداست
معنای نور آيه ی والشمس والضحاست
اوراخدای عزّوُجل برگزيده است
بهربشر امام هُدا آفريده است
وقتی دعای جامعه ازاورسيده است
يعنی زلال وحی ازآن گل چكيده است
اين كوثر هميشه زلالی كه جاری است
هرگز خزان نداردو دائم بهاری است
ايمان شكوفه ای ست به گلزارجان او
تقوا نشانه ايست زحُسن بيان او
اخلاص چشمه ايست ز چشم روان او
ايثار آيتی است درعالم شان او
قدرش اگركه نامتناهی است اين امام
مجموعه ی صفات الهی است اين امام
اين است آن امام كه ازنورباورش
ظلمت شده اسير هميشه به محضرش
عطرحيات می دهد انفاس اطهرش
شيران نشسته اند همه دربرابرش
درپای آن امام مبين سر نهاده اند
سررا به خاكبوسی دلبر نهاده اند
اشكی زشوق درقدم او فشانده ام
خود را به آستانه ی آن گُل کشانده ام
دل را به راه سامره ی اونشانده ام
من هرچه خواستم از او ستانده ام
اين بارهم كرامت اوراطلب كنم
باردگربه درگهش عرض ادب كنم
ای واجب السّلام نثارت سلام من
شيرين شده زجام ولای توكام من
نامت هميشه موج زند دركلام من
تو باخبر زحال منی ای امام من
چشم«وفایی»است به بخشيدن شما
روز حساب دست من و دامن شما
#سیدهاشم_وفایی
🔹 #اشعار_ناب_آیینی 🔹
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
مهمانی
عرفه آمده و بار دگر مهمانی است
ابر رحمت به سر خلق خدا بارانی است
پرتو مهر تو افتاده به روی دل خلق
آسمان عرفات تو زبس نورانی است
حاجیان در عرفات تو همه جمع شدند
حا آن خسته دلان در عرفه عرفانی است
ای خطا پوش بپوشان گنهم را و ببخش
حال این بنده ی شرمنده شده بحرانی است
شاهد و ناظر من بر تو پناهنده شدم
از گناهان بزرگی که همه پنهانی است
چه کنم گر ندهی توشه ی راهم ای دوست
راه سخت است و مسیر ره من طولانی است
نشد امسا ل که در کرب وبلا گریه کنم
باز هم قسمت من جای حرم حیرانی است
در دعای عرفه مژده ی عفوی بفرست
به حسینی که کلامش همگی قرآنی است
سرو سامان بده ما را به ظهور مهدی
ز فراقش همه را بی سر وبی سامانی است
همه ی کار«وفایی» است گدایی از تو
ای کارت ز ازل تا به ابد سلطانی است
#سیدهاشم_وفایی
🔹 #اشعار_ناب_آیینی 🔹
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
امیرعرفه
ای امیرعرفه خسته ترین بنده منم
پیش درگاه خدا بنده ی شرمنده منم
بنده ای که همه عمرش به تباهی رفته
روشنایی دلش روبه سیاهی رفته
رمضان مانده ز ره درعرفه آمده ام
با صدامید به درگاه شما سرزده ام
غیر آه دل خود آه ندارم چه کنم
گرکه برحال دلم اشک نبارم چه کنم
بخدا حال من خسته خراب است خراب
بر وجودم که شده تار توخورشید بتاب
ای امیرعرفه خوب کنی حال مرا
گرکه امضا بزنی نامه ی اعمال مرا
ای امیرعرفه لطف ترا می جویم
با همه دربدری های دلم می گویم
خوش براحوال کسانی که پُر امیدشدند
زائر مرقد شش گوشه ی خورشید شدند
درچنین روز که بین الحرمینش غوغاست
زائرکرب و بلا بنده ی محبوب خداست
کاش می شد که دعا گوی تو آن جا بودم
زیر آن قبه ی توحید ومصفا بودم
کاش می شد که بدانم به کجایی آقا
خسته از هجر شده جان «وفایی» آقا
#سیدهاشم_وفایی
🔹 #اشعار_ناب_آیینی 🔹
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
زمان:
حجم:
136.5K
سلام آقا
سلام آقا دوباره باز محرم شد
دوباره قتلگاه تو مجسم شد
حسین جانم، حسین جانم
سلام آقا دلم کرده هوای تو
بمیرم من به پای روضه های تو
حسین جانم، حسین جانم
سلام آقا مگیر از من نگاهت را
نگاهی کن غلام روسیاهت را
حسین جانم، حسین جانم
به خود گفتم نمی بینم محرم را
خدا راشکر دیدم ماه ماتم را
حسین جانم، حسین جانم
چه غم دارم چه کم دارم تو را دارم
بهشتی در زمین کربلا دارم
حسین جانم، حسین جانم
زنم سینه که هستم من عزادارت
به یاد دست عباس علمدارت
حسین جانم، حسین جانم
اجازه ده نهم سر را کف پایت
نفس هایم به قربان نفس هایت
حسین جانم، حسین جانم
مکن دست مرا کوته ز دامانت
جوانی ام به قربان جوانانت
حسین جانم، حسین جانم
پیامی می رسد از کوی کوفه
میا آقا حسن جان سوی کوفه
حسین جانم، حسین جانم
جدا کن از ره کوفه رهت خود
میاور اصغرت را همره خود
حسین جانم، حسین جانم
میا کوفه که می گردد در این جا
علی اکبر تو ارباً اربا
حسین جانم، حسین جانم
میاکوفه رود برنی سرتو
نبیند کاش بر نی خواهر تو
حسین جانم، حسین جانم
#سیدهاشم_وفایی
🔹 #اشعار_ناب_آیینی 🔹
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
نقش ربّنا
به زير سُمّ ستوران تنت رها مانده
عموفدای توگردد تنت كجامانده
صدازدی توعمورا ولی خبردارم
كه نيمی ازنفست درگلوت جا مانده
گل بهشتی من گرچه پرپرت كردند
شميم ناب تودرخاك كربلامانده
زپشت پرده ی خونين اشك خودديدم
به عضوعضوتنت زخم نيزه هامانده
شكسته اند چرا حُرمت تورا ای گل
چقدربربدنت جای رّدپا مانده
هنوزظرف عسل ازلبت نيفتاده
هنوز روی لبت ،نقش ربنّا مانده
صداي خواندن امّن يجيب می آيد
كه نجمه منتظرت دست بردعا مانده
توراچگونه بردخيمه گه عمو بنگر
كنارجسم توازپا دراين منا مانده
نوشت اشك «وفایی» پس ازشهادت تو
حديث عاشقی ات برزبان مامانده
#سیدهاشم_وفایی
🔹 #اشعار_ناب_آیینی 🔹
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
ماه شب چارده
گشته پامال عموجان زچه این سان بدنت
پاره پاره شده از ضربت شمشیرتنت
تاکنار بدن تو به شتاب آمده ام
شده همرنگ دل غرقه بخونم بدنت
بدرقه کرد تورااشک ونگاهم که نبود
زرهی برتنت ای گل به جزاز پیرهنت
ازغم وداغ تو خون ریخته از چشم ترم
مثل لاله شده پرخون زچه جام دهنت
باز کن لب سخنی ازلب خاموش بگو
مانده درذائقه ی من عسلی از سخنت
رُخت ای ماه شب چارده ازخون ترشد
رفتی وماند فروغ رجز شب شکنت
گرچه حاجت به کفن نیست شهیدان رالیک
شده پیراهن خونین تن تو کفنت
درکنار تن صدچاک تو فریاد زنم
یادگار حسنم ،سوختم از سوختنت
به چه حالی ببرم سوی حرم جسم تورا
منتظر مانده به ره مادر غرق محنت
داغ برداغ دلم آمده گر می گریم
تازه شد داغ علی باغم پرپر شدنت
سوخت گرچه دل محزون «وفایی» امّا
صدهزاران دل عاشق شده بیت الحزنت
#سیدهاشم_وفایی
🔹 #اشعار_ناب_آیینی 🔹
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
به بهانه شب زیارتی ارباب
خاك سرخ
امشب به پاس كـرب و بلايت دلم گرفت
ازداغ هجرصحن وســرايت دلم گرفت
چشمم به عكسی ازحرمت اوفتـادوبـاز
بهــرحــريـم روح فـزايت دلم گرفت
خـودراكنــارقتلگـهت ديــدم وسپس
بايـاد خـاك سـرخ منـايت دلم گرفت
درخود فروشكستم و ديدم محُرّم است
چون خيمه های غرق عزايت دلم گرفت
وقتی شنيـدم ازغـم اكبـر چه ديده اي
ازنغمــه هــای واولـدايت دلم گرفت
درهـم شكست از غم عبـاس پشت تو
دراين هجــوم درد بـرايت دلم گرفت
گفتنـد تيرحــرملـه بااصغـرت چه كرد
بـرغنچـه ی زشـاخه جـدايت دلم گرفت
پيچيـده است نغمـه ی هل من معيـن تو
ازغُربتی كه داشت صـدايت دلم گرفت
ازايـن كـه من ليــاقت آن رانــداشتم
تابـاشـم وشـوم به فــدايت دلم گرفت
درخاك وخون فتادی وغـرق خـداشدی
هم رنگ با دعـای منــايت دلم گرفت
مثل دل حـرم كه درآن جـا گـرفت ، نه
ازشرم ذوالنجـاح رهــايت دلم گرفت
سعی وصفا نمودسـرت بعـد حـج خون
همچـون محيط سعي وصفايت دلم گرفت
چون پـرچمی كه سُـرخ شدازخون داغ تو
بـرگنبــدهميشـه طـلايت ،دلم گرفت
پـروانـه ی سفـربـه«وفـایی» تـوداده ای
هـرگه برای كـرب وبـلايت دلم گرفت
#سیدهاشم_وفایی
🔹 #اشعار_ناب_آیینی 🔹
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
#حضرت_زینب_س_مدح_و_مصائب
عشق بی نام و نشان میماند اگر زینب نبود
قدر آزادی نهان میماند اگر زینب نبود
عشق با او فارغ التحصیل دانشگاه شد
صبر هم در امتحان میماند اگر زینب نبود
چهرهی نورانی اسلام و مذهب بیگمان
در حصاری از گمان میماند اگر زینب نبود
در غم گلهای پرپر، باغبان دشت خون
قامتش همچون کمان میماند اگر زینب نبود
آتش بیداد وقتی بر گل و گلشن فتاد
باغ گل بی باغبان میماند اگر زینب نبود
بار داغ یک گلستان لاله بر دوشش کشید
بر زمین باری گران میماند اگر زینب نبود
کاروان دادخواه خون هفتاد و دو گل
بی امیرِ کاروان میماند اگر زینب نبود
پاسداری کرد او از مکتب عدل و شرف
دین حق کی در امان میماند اگر زینب نبود!
مژدهی فتح و ظفر با خود آورد اربعین
این سفر بی ارمغان میماند اگر زینب نبود
کرد دلها را هوایی در هوای کوی دوست
کربلا کی جاودان میماند اگر زینب نبود!
ای «وفایی» مکتب اسلام مدیونش بُوَد
دین حق بی ترجمان میماند اگر زینب نبود
✍ #سیدهاشم_وفایی
🔹 #اشعار_ناب_آیینی 🔹
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
وداع باهم سفر
می خواهم ازاين جا بروم ،بی تو رقيّه
زين شام غم افزا بروم ،بی تو رقيّه
آوار شد ازداغ تو دنيا به سرم ، باز
بامحنت دنيا بروم، بی تو رقيّه
من باتو سفركردم وسخت است كه اكنون
باگريه ونجوا بروم، بی تو رقيّه
ای غنچه ی پرپر شده برگو كه چگونه
تاگلشن زهرا بروم ،بی تو رقيّه؟
يادآورم ازگُم شدنت دردل صحرا
چون جانب صحرا بروم ،بی تو رقيّه؟
كی می رود ازخاطرمن ،روی كبودت؟
ازشام به هرجا بروم، بی تو رقيّه
دريا شود ازياد لبت چشمه ی چشمم
گربرلب دريا بروم ،بی تو رقيّه
سخت است وداعِ زتو،برگوبه چه حالی
ازشام بلايا بروم ،بی تو رقيّه؟
يادتوبود هم سفر و همدم زينب
يك لحظه مبادا بروم ،بی تو رقيّه
#سیدهاشم_وفایی
🔹 #اشعار_ناب_آیینی 🔹
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7